2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
هیچ کس با این واقعیت که دوست داشتن فرزندان شما خوب و درست است بحث نمی کند. هیچ کس والدین را متهم نمی کند که تجربه ارزشمند خود را به فرزندان خود منتقل کرده و درک خوبی و بدی را به آنها می دهند. هیچ کس بزرگسالان را بخاطر هشدار ، بالش پهن ، محافظت در برابر اشتباهات ، پیش بینی بدبختی ها محکوم نمی کند. هیچ کس ، به جز خود بچه ها ، که از فرصت زندگی محروم شده اند ، اشتباه می کنند و ناامید شده اند ، اما هنوز یک زندگی کامل واقعی را می گذرانند
میگی ناسپاس؟ من می گویم آنهایی که ناراضی هستند.
یکی از آشنایان من (زن خیلی چاق و چاق) خیلی نگران اضافه وزن است. او درک می کند که این وضعیت فقط به این دلیل بوجود آمده است که در کودکی ، مادرش - دختری لاغر و کوچک - به او آموخت که اگر تمام غذاهایی را که در بشقابش بود نخورد ، تمام روز غذا به دنبالش می دوید. وحشت یک کودک کوچک تبدیل به یک عادت شده است که همه چیز را تمام می کند. سالهای زیادی از آن زمان می گذرد ، اما یک دختر کوچک در بدن بزرگسالان بزرگ نمی تواند چیزی را روی بشقاب بگذارد. و نه تنها به تنهایی: او برای همه کسانی که به او نزدیک هستند "غذا" می خورد. "نگرش" مادر در طول زمان و سالها عمل می کند.
یکی دیگر از دوستان من در تمام زندگی خود را در طلاق والدینش مقصر می داند. مادر در قلبش گفت که پدر رفت زیرا او خوب درس نمی خواند و رفتار بدی داشت. بله ، او با مدال طلا از دبیرستان فارغ التحصیل شد ، اما پدر حتی پس از دو مدرک عالی و پایان نامه دکتری هرگز برنگشت. من فکر می کنم شما می توانید تصور کنید که کمال گرایی دوستم شکلهای کاملاً عجیب و غالباً غیرقابل تحملی به خود می گیرد - او یک رئیس کاملاً تحمل خطا است - و در 37 سالگی کاملاً تنها است.
یکی دیگر از آشنایان ، وقتی شش ساله بود ، شنید که مادربزرگش از مادرش می گوید: "اوه ، خیلی زیاد ، چطور می توانم آن را با چنین بینی ببینم؟" اولین عملی که دوستم انجام داد جراحی بینی بود. و سپس - بیشتر. آیا این باعث خوشحالی او در زندگی شخصی او شد؟ امید …
بزرگسالان اغلب داستانهایی را از دوران کودکی خود به دفتر من می آورند. در آن ، پیام والدین به یک ترس عمیق تبدیل شد ، صدایی در سر ، که به عنوان اصل نگرش نسبت به خود و جهان پذیرفته شده است. این پیامها برای همیشه ، به عنوان هسته اصلی شخصیت ما ، به عنوان پیامی از سراسر جهان برای همیشه باقی خواهند ماند. به هر حال ، والدین برای یک کودک کل جهان ، حقیقت الهی هستند.
بله ، برای یک کودک ، سخنان والدین یک حقیقت غیرقابل قید و شرط مسلم است ، که لازم است و ممکن است به آن تکیه کنید ، که با آن گذر از زندگی آسان تر می شود. حقیقتی که ما بدون تردید به فرزندان خودمان تکرار می کنیم و معتقدیم که ما بهترین ها را می خواهیم ، اینگونه است که ما آنها را "آموزش" می دهیم و از آنها در برابر خطرات محافظت می کنیم. اما ما حتی نمی توانیم تصور کنیم که چگونه بسیاری از ترسهای مختلف از عبارات معمولی ، از طریق "چهره های گفتاری" ما "رشد می کند" ، که با آنها می خواهیم نگرش های والدین خود را تزئین کنیم ، و آنها را قانع کننده تر می کند.
کاملا طبیعی است ، در این زمینه ، ترس از بزرگ شدن و بالغ شدن ایجاد می شود ، که به راحتی با عبارات بی دقتی ایجاد می شود: "وقتی بزرگ می شوید ، متوجه خواهید شد که یک پوند چقدر تند است!" هرجا که می خواهید "،" اکنون شما 18 ساله می شوید - خواهید فهمید که زندگی مستقل چیست! " روشی هوشمندانه برای این که به روان کودک فرصت دهید تا تمام دوران کودکی خود ، تمایل به عقب نشینی ، موقعیت وابسته به والدین و در نتیجه عدم تمایل به رشد ، توسعه ، یادگیری ، مستقل بودن و تصمیم گیری را توجیه کند. البته ، یک فرد بالغ از چنین کودکی رشد می کند ، اما او "از مادر جایی نمی رود".
ترس از رشد نکردن - ترس دیگری و نگرانی دیگر بی نهایت والدین. "خوب ، اگر بد غذا بخوری ، بزرگ نمی شوی" ، "مثل یک بچه کوچک گریه می کنی" ، "اما هرگز نمی توانی آن را انجام دهی" ، "شما همیشه به طرز وحشتناکی موفق می شوید" ، "آنها چنین کوچولوهایی را نمی گیرند با آنها." چگونه می توانید از کودکی اینجا لذت ببرید؟ ما نیاز فوری به رشد ، اثبات ، توانایی ، گریه نداریم.و "پیرمردهای" کوچک و "پیرزنان" در مطب روانشناسان با طیف وسیعی از بیماری های بزرگسالان و شکایات در مورد این زندگی دوران کودکی بزرگسالان ظاهر می شوند. کودکان محروم از دوران کودکی منظره ای وحشتناک هستند! مطیع تهوع ، منطقی تا انتها ، کودکانه منطقی نیستند و سرنوشت خود را منعکس می کنند ، بدون رویاها ، بدون اشک و بدون ایمان به خود.
ترس از برآورده نشدن نیازهای والدین ، و در نتیجه - نیازهای جامعه ، از امکان و وجود ارزیابی اجتماعی به یک کابوس ثابت تبدیل می شود: مردم چه خواهند گفت؟ همه چیز با کلمات معصومانه "همه با انگشت به شما اشاره می کنند" شروع می شود ، تبدیل می شود به "ما شما را این چنین (نافرمان ، بی خیال ، عصبانی ، ناسپاس) به یتیم خانه (مدرسه شبانه روزی) می فرستیم" و در صورت تمایل با "پرشور" به پایان می رسد. کثیف شو ، من تو را می کشم! " و چگونه می توان به یک فرد بزرگسال توضیح داد که این "استعاره" به هیچ وجه نمی تواند توسط یک کودک به عنوان یک شکل گفتار درک شود و این کودک مقدساً معتقد است که دقیقاً چه چیزی باعث مرگ می شود؟ بله ، او واقعاً منتظر شبانه روزی یا زندان است! این مادر من است و مادرم نمی تواند دروغ بگوید. مامان همیشه راست میگه و اگر مادرم می گوید من "دست های کجی دارم و مشخص نیست از کجا رشد می کنند" ، ظاهراً اینطور است. و هیچ کاری نمی توان در مورد آن انجام داد.
صحنه های والدین خشونت علیه اراده کودک ، که به نظر می رسد یک کار خوب برای غلبه بر ترس کودکان از آب ، ارتفاع ، بازی ها و مسابقات ورزشی ، تلاش برای ایجاد اراده برای پیروزی و تمایل به توسعه ، و نه رها کردن تجارت در نیمه راه است. مطمئنم که دیده اید پدر چگونه بچه ای را فریاد می زند و می گوید: "اوه ، تو مردی ، ترسناک نیست!". پس از آن ، پدر دوست داشتنی نوزاد را در مقابل مخاطب محبت به آب سرد هل می دهد: "خوب ، بله ، این برای خوب است! اگر شنا یاد بگیرد ، از او تشکر خواهد کرد!" احتمالاً ، من چیزی در مورد شکرگزاری نمی دانم ، اما می دانم که دوستم هفت سال از دست رفته در مدرسه موسیقی را هفت حلقه جهنم و خشونت می داند ، اما در 15 سال آشنایی ما هرگز او را در پیانو ندیده ام.. " من معتقدم که این به کسی کمک کرد ، و مدافعان زیادی از موقعیت "بزرگ شدن - تشکر" در بین خوانندگان من وجود خواهد داشت ، اما آیا شخصیت کودک پشت همه اینها است؟ شاید این ترس یا عدم تمایل به انجام کاری فقط راه رشد کودک با توجه به برنامه شخصی او ، نیازهای او و مطابق میل او باشد؟ اما به نظر می رسد که ما درباره کودک بیشتر می دانیم ، او را بهتر احساس می کنیم ، اگر بتوانیم برای استفاده های بعدی هشدار دهیم و آموزش دهیم ، مطمئناً اشتباه نمی کنیم. کنترل والدین شیدایی هیچ ربطی به ایمنی کودک ندارد ؛ بلکه فقط فرصتی است که خود والدین اضطراب خود را سرکوب کرده و کودک را با ترس هایی با زنجیره ای جعلی به خودش گره می زند. بله ، جهان کامل نیست.
در آن جایی برای خشونت و بی تفاوتی ، فریب و خیانت و انواع ناامیدی ها وجود دارد که مطمئناً دوست دارم از آنها اجتناب کنم. اما آیا واقعا زندگی در گلخانه بسیار خوب و مفید است؟ من یک چیز وحشتناک می گویم: پیامدهای وخیم رویدادهای آسیب زا اغلب توسط روانشناسان بسیار اغراق می شود. نه ، این ضربه بسیار خوب و مفید نیست ، اما بسیاری از مردم وسوسه می شوند که از حل بسیاری از مشکلات بزرگسالان دور شوند و همه اینها را با شرایطی در گذشته توجیه می کنند که ظاهراً زندگی آنها را تحت تأثیر قرار داده است. من مطمئن هستم که یک کودک سالم و سالم همواره از سرزندگی کافی برای کنار آمدن با حوادث آسیب زای بسیار جدی برخوردار خواهد بود ، به شرطی که یک فرد بالغ کاملاً کافی ، عاشق و درگیر حوادث در کنار او باشد. نه فرد بالغی که به میل خود این رویداد را لغو کرد ، بلکه کسی که به مقابله با آن کمک کرد ، در مواقع مورد نیاز آنجا بود. همه ما با یک انتخاب دشوار روبرو هستیم: اینکه به کودک آموزش دهیم که از خود دفاع کند یا اجازه ندهید که به جایی برود که خطرناک است؟ با وجود مقاومت ، پیشرفت کنید یا به کودک اطلاع دهید که خودش می خواهد چه کار کند؟ لغو همه خطرات و ناامیدی ها یا حمایت در زمان مناسب ،آیا فرصت ناامیدی با توجه به ویژگی های سنی را دارید؟ غصه خوردن برای عشق بی جواب یا هرگز دوست نداشتن؟ کاری را که دوست دارید انجام دهید یا امرار معاش کنید؟ انتخاب شما هر چه که باشد ، فقط انتخاب شماست و تحمیل نکردن الگوهای خود به کودک کار بزرگی است که همه نمی توانند انجام دهند. از این گذشته ، همه ما بارها و بارها "صدای والدین در سر" را دنبال کرده ایم ، خواسته ها ، رویاها و مقصد را در خودمان تغییر داده ایم.
کودکان برای رشد نیاز به تجربه دارند. شخصی خود شما. فراموش کردن یا نادیده گرفتن "پیام های والدین" بسیار دشوار است و سالها آنها "محافظت" ما از عشق ، موفقیت ، از خودمان …
توصیه شده:
بچه ها بزرگ شده اند ، والدین خود را فراموش کرده اند. چگونه روابط ایجاد کنیم؟
برخی از کودکان ، که به گفته آنها ، والدین آنها عاشق شده اند و با انواع مراقبت ها احاطه شده اند ، به بلوغ رسیده اند ، به دلایلی تمایلی به برقراری رابطه با مادر و پدر ندارند. یا آنها حتی والدین خود را از زندگی خود حذف می کنند - هفته ها ، ماهها خانه خود را دور می زنند ، گاهی اوقات سالها تماس نمی گیرند و حتی مستقیماً می گویند:
انواع عشق و تفاوت آنها: اشتیاق ، عاشق شدن ، اعتیاد به عشق ، عشق مطلق و بالغ
عشق … واژه ای آشنا از کودکی. همه می فهمند که وقتی شما را دوست دارند ، این خوب است ، اما وقتی از محرومیت محروم می شوید ، این بد است. فقط هرکس به روش خود آن را درک می کند. غالباً این کلمه برای اشاره به چیزی استفاده می شود که معلوم می شود نه کاملاً عاشق است و نه اصلا دوست ندارد.
آیا افراد موفق متولد شده اند یا ساخته شده اند؟
آیا افراد موفق متولد شده اند یا ساخته شده اند؟ برخی استدلال می کنند که برای قرار گرفتن در قله موج ، شما باید موفق به دنیا بیایید ، در حالی که دیگران ، در سمت چپ و راست ، اصرار دارند که موفقیت مستقیماً به محیط بستگی دارد ، و برخی دیگر معتقدند که موفقیت درست است افکار و اندیشه ها بنابراین موفقیت به چه چیزی بستگی دارد؟ از ژن اجداد ما یا از کار مداوم روی خودتان؟ من به این ایده پایبند هستم که موفقیت یک کار سخت روزانه بر روی خودتان است.
پیوند تصویری روان درمانی قوانین
گاهی اوقات ، مشتریان درمان ویدیویی (یا "") را نه تنها به عنوان یک معادل کامل کار حضوری ، بلکه راحت تر و ارجح تر می دانند ، که در آن حتی از طریق تلفن از ماشین کار می شود. در راه کار این اتفاق می افتد که مشتری در یک شهر با درمانگر و نداشتن محدودیت های فیزیکی ، درخواست می کند که دقیقاً از طریق ارتباط تصویری با او کار کند.
عشق واقعی چیست. افسانه هایی در مورد عشق واقعی
بسیاری از افرادی که نمی توانند برای مدت طولانی روابط قوی و پایدار ایجاد کنند ، قادر به انتخاب شریک زندگی خود نیستند ، در مورد ازدواج و تشکیل خانواده تصمیم بالغ می گیرند ، نه تنها هیچ تجربه ای از روابط سالم ندارند ، بلکه آنها را در آن ندیده اند.