2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
مشتری ، دختر جذاب و جوان ، برای مشورت با مشکل افسردگی آمد. زندگی خوب پیش می رفت ، اخیراً او مدام گریه می کرد و دو ساعت اول کار کاملاً "مرطوب" بود …
مشتری ، دختر جذاب و جوان ، برای مشورت با مشکل افسردگی آمد. زندگی خوب پیش می رفت ، اخیراً او مدام گریه می کرد و دو ساعت اول کار کاملاً "مرطوب" بود …
با نزدیک شدن به مشکل واقعی درمان ، چنین قسمتی وجود داشت ، من آن را در قالب یک گفتگو به شما می گویم.
من: - لنا (نام تغییر کرده است) ، یک کودک کوچک را در آغوش خود تصور کنید ، این فرزند درونی شما است ، این کودکانه ترین قسمت شماست …
مشتری: - او به نوعی سیاه است … و تند و زننده ، فووو …
من: - چرا سیاه است ، سیاه پوست است؟
مشتری: - نه ، او کثیف است … او در یک نوع پارچه پیچیده شده است ، همه در آنها پیچیده شده است …
من: - لنا ، او را باز کن ، به او نگاه کن ، دیگر چه احساسی می بینی؟
مشتری: - اوه !!! روی سرش کرم دارد …
مشتری: - نه ، فایده ای ندارد ، من فکر می کنم او مرده است …
من: - لنا ، بیایید ببینیم و فکر کنیم در حال حاضر چه کاری می توانیم با شما انجام دهیم..
مشتری: - اوه ، نه ، او نمرده است ، پایش گرم است …
من: - باشه ، لنا ، عالی ، حالا میخوای چیکار کنی؟
مشتری: - او را بشویید ، او را گرم و تمیز بغل کنید ، او را در آغوش بگیرید. اگرچه ، من هنوز او را دوست ندارم ، او زشت است …
من: - خوب ، لنا ، به او بگو که او حتی زشت است ، بهترین ، که از اینکه او را قبلاً دوست نداشتی پشیمان می شوی ، که شروع به یادگیری دوست داشتن او می کنی.
مشتری همه چیز را تکرار کرد ، اشک ، ترس و وحشت همراه با این صحنه گذشت. بهبود آهسته فردی که از آسیب اولیه جان سالم به در برده بود آغاز شد.
لنا به تدریج و به آرامی یاد گرفت که خود را دوست داشته باشد ، محل تجاوز خودکار به یک نگرش کافی نسبت به خود و نیازهایش جلب کرد.
در واقع ، در صورتی که کودکی ضربه اولیه ای را از والدین خود دریافت کند ، برای او دشوار است که احساس نفرت نسبت به والدین محبوب خود را تحمل کند ، بنابراین "با والدین" خوب "و از طریق روندی که سندور فرنچی انجام می دهد" همذات پنداری می کند. (1933) که "شناسایی با متجاوز" نامیده می شود ، کودک پرخاشگری والدین را در دنیای درونی خود می پذیرد و شروع به نفرت از خود و نیازهایش می کند."
این فرایند در تمام قربانیانی که ضربه اولیه را از سوی عزیزان دریافت کرده اند ، مشاهده می شود. تجاوز خودکار در نسخه های مختلف خود را نشان می دهد و این افراد متفاوت به نظر می رسند ، اما فرآیندهای خود تخریبی ، چه در قالب بیماریهای جسمانی ، افسردگی ، رفتارهای خودآزاری ، در همه مشاهده می شود.
و کار با "کودک داخلی" نه تنها به بهبود ، بلکه به تشخیص چنین آسیب هایی نیز کمک می کند.
توصیه شده:
رابطه مرده چگونه می توان فهمید که "اسب مرده است"؟
همه احتمالاً عبارت "اگر اسب مرده است ، پیاده شوید" را شنیده اند. همه اینها صحیح است و بسیاری با تکان دادن موافقت می کنند. اما چگونه می توان تشخیص داد که اسب قطعاً مرده است و هیچ فرصتی برای احیا وجود ندارد؟ در کجای دیگر می توان با از بین بردن مجموعه ای از مشکلات یک رابطه را احیا کرد؟ و همه چیز کجاست ، basta ، finita la comedy؟ در اینجا چند معیار برای یک رابطه مرده وجود دارد که به شما کمک می کند تشخیص اسب خود را تأیید کنید.
نمایش های خانوادگی درون ما یا نحوه برقراری ارتباط با کودک درونی
اخیراً ، من مفهوم کودک داخلی را به شوهرم گفتم. من گفتم که به لطف کودک درون ، می توانیم شادی کنیم ، خلق کنیم ، خلق کنیم. این کسی است که ما را زنده می کند و رنگ های زندگی را به ما می بخشد. پس از گوش دادن ، س questionsالات بسیار جالبی پرسید:
درون گرایی اشکالی ندارد. یا اینکه چرا افراد درون گرا باید خصوصیات خود را بپذیرند
ما اغلب می شنویم که مردم از مفاهیم "درون گرایی" و "درون گرا" به شکل قضاوت و اتهام زا استفاده می کنند. با اشاره به خودم: "من درونگرا هستم ، ظاهراً شما باید با تنهایی کنار بیایید" ، در رابطه با دیگری: "خوب ، همه چیز با او روشن است ، او چنین درون گرا است ، شما حتی مجبور نیستید سعی کنید به او برسید.
چگونه کودک درون را شفا دهیم؟
در روانشناسی ، می توانید مفهوم "سن روانشناسی" را بیابید. که اغلب ممکن است با فیزیکی مطابقت نداشته باشد. این تناقض می تواند موقت یا دائمی باشد. در مورد اول ، ما در مورد رگرسیون صحبت می کنیم ، در مورد دوم - در مورد دوران کودکی. به عبارت دیگر ، یا یک بزرگسال در رابطه است تبدیل می شود در کودکی (E.
داستان شاهزاده خانم مرده یا برنامه مادر طرد کننده
مادر سرد. پوشکین را به خاطر بسپاریم … برای مدت طولانی پادشاه تسلی ناپذیر بود ، اما چه باید کرد؟ و او گناهکار بود. سال مانند یک رویای خالی گذشت ، شاه با دیگری ازدواج کرد. راستش را بخواهید ، زن جوان واقعاً یک ملکه بود: بلند ، باریک ، سفید ، و او آن را با ذهن خود و همه گرفت.