2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
اخیراً ، من اغلب با موقعیت هایی روبرو شده ام که یک فرد کارمند بزرگسال جالب "گروگان" والدین خوب است. این زن یا مرد در 30 سالگی خود ، و گاهی اوقات با دم بلند بالای 40 ، تحصیلات عالی دریافت کرده اند ، شغلی پیدا کرده اند ، اغلب به استقلال مالی خوبی رسیده اند ، اما آنها فقط می توانند رویای استقلال و استقلال شخصی را در سر داشته باشند
زندگی با والدین ، کنترل مداوم از طرف آنها ، حضانت ، تماس ها ، دستکاری سلامت ضعیف ، این لیست کاملی از دلایلی نیست که چرا این افراد تا یک سن نسبتاً بالغ از خود س askالی نمی پرسند - شاید زمان شروع آن فرا رسیده است. زندگی خودتان را انجام دهید؟
در روانشناسی خانواده چنین مفهومی وجود دارد - "چرخه زندگی خانواده". خانواده ، مانند هر موجود زنده ، در طول وجود خود دچار تغییرات کیفی می شوند و روانشناسان این تحولات را بدون مراقبت رها نکرده اند.
طبقه بندی های مختلفی از مراحل چرخه زندگی خانواده وجود دارد که هر یک دوره ای را مشخص می کند که کودکان بزرگ می شوند و باید خانه پدری خود را ترک کنند. این دوره متفاوت نامیده می شود: "کودکان خانواده را ترک می کنند" ، "خانواده با فرزندان بزرگسال" ، "بچه ها خانه را ترک می کنند". نام این مرحله در روانشناسان آمریکایی برای من استعاری به نظر می رسد - "مرحله لانه خالی".
وقتی خانواده ای ایجاد می شود ، پیشاپیش ، در حالی که هنوز در حال ملاقات هستند ، جوانان برنامه ریزی می کنند که در کجا زندگی می کنند ، خانه آنها چگونه خواهد بود ، آخر هفته را چگونه می گذرانند و لزوماً چند فرزند خواهند داشت.
زندگی زودگذر است ، عروسی می گذرد و بچه ها ظاهر می شوند. و زندگی ، گویی بزرگسال و مستقل است ، دور خود می چرخد. با در نظر گرفتن علایق آنها ، توسعه توانایی های آنها ، بهبود سلامت آنها ، ایجاد شرایط راحت زندگی. و اشکالی ندارد. و حتی وقتی از کودکان مراقبت می شود بسیار عالی است.
اما زمانی فرا می رسد که کودکان بزرگ می شوند و می توانند زندگی مستقلی را آغاز کنند. در این دوره ، والدین آزمایش قدرت می کنند - آیا شجاعت رهایی فرزندان خود را خواهند داشت ، آیا می توانند به طور کامل زندگی شخصی خود را داشته باشند ، آیا منافع خود را دارند و نه فقط محافل کودکان ، غذا برای کودکان ، سازماندهی فرایند آموزشی برای کودکان
اگر خانواده کامل باشد و پدر ، مادر ، فرزند وجود داشته باشد ، آیا پدر و مادر به غیر از فرزندان (دوستان مشترک ، سرگرمی ماهیگیری ، پیاده روی ، شطرنج و غیره) چیزهای مشترک دیگری خواهند داشت. در مورد یک عصر طولانی زمستانی وقتی تنها بودند صحبت کنید؟
اما مهمتر از همه ، همانطور که تمرین درمانی من نشان می دهد ، در این دوره یک خلأ وجودی آشکار می شود - س questionsالاتی که در شلوغی مشکلات دوران کودکی می توان از آنها فرار کرد ، بالا می آید و فریاد می زند:
"تو واقعا کی هستی؟ چه چیزی می خواهید؟ خواسته ها و سرگرمی های شما چیست؟"
و هیچ پاسخی وجود ندارد. سالها من موفق شدم به عنوان یک مادر ، پدر زندگی کنم. و علایق کودکان ، سرگرمی های آنها ، تمایلات آنها برای جذب خودشان.
بنابراین ، وقتی زمان رهایی جوجه های بزرگ شده از لانه فرا می رسد ، مادر می گوید:
من می دانم که او با شما مطابقت ندارد …
من فکر می کنم که نقل مکان شما به شهر دیگری منطقی نیست …
شما نمی توانید آپارتمان اجاره کنید ، با من زندگی کنید …
من مریضم ، رهایم نکن …
و پاپ می گوید: شما سپاسگزار نیستید … مادر تمام زندگی خود را وقف شما کرد ، و شما …
این امتحان چگونه به پایان می رسد؟
به نظر من ، وظیفه والدین فرزندان بزرگسال این است که این ایده را بکارند و جوانه بزنند که درهای خانه پدری همیشه برای آنها باز خواهد بود. یک پسر یا دختر "ولخرج" ، که به بزرگسالی می رود ، همیشه این فرصت را خواهد داشت که به منبع بازگردد ، زخم هایش را لیس بزند و برای تسخیر ارتفاعات جدید خود برود. به هر حال ، مهمترین چیزی که می توانیم به فرزندان خود هدیه دهیم بال و ریشه است. و من می خواهم برای آنها فریاد بزنم: "بالها را به روی بچه ها نچسبانید ، بگذارید آنها پرواز کنند. زندگی خود را به موقع سازماندهی کنید تا زمانی که لانه خالی می شود به طرز عجیبی دردناک نباشد. " اما این همیشه صدق نمیکند.
در غیر این صورت ، کودکان باید در آزمون شجاعت قبول شوند. هرچه زودتر، بهتر.برای هر دو والدین و "فرزند بزرگسال" ، دوره گذار به زندگی مستقل به دلیل بحران وجودی و بحران روابط است. چنین استقلال فریبنده و مطلوبی بدون جدایی ، جدایی از والدین "مایل" و شکستن رابطه قبلی بسیار پیش بینی پذیر و سالها شاد غیرممکن است. بحران ها همیشه دشوار هستند - شما باید از محدوده راحتی خود خارج شوید ، روش تعیین شده زندگی را زیر سال ببرید و عمل کنید ، عمل کنید ، عمل کنید.
احساس کنید چگونه می خواهید زندگی خود را تغییر دهید و گام به گام به سمت هدف خود بروید ، متوجه شوید که این هدف شماست ، باید بروید و هیچکس (مانند مادر ، پدر) از این انتخاب مستقل تمجید نخواهد کرد. زیرا برنامه های چنین والدینی شامل بزرگسالان خودکفا و مستقل که زمانی فرزندان آنها بودند ، نمی شود. همانطور که در هر مشاغل ، استراتژی و تاکتیک هایی نیز در اینجا لازم است ، همچنین صبر و استقامت برای اینکه بتوانید با آرامش در برابر حملات پاپ مقاومت کنید مانند: "آیا شما دیوانه هستید ، به آپارتمان بروید!" و مادران: "او از شما سوء استفاده می کند و شما را ترک می کند!" در همان زمان ، هنگام جدایی از والدین ، چندین نشانه دیگر ظاهر می شود - نادانی از آنچه واقعاً می خواهم ، ناتوانی در تصمیم گیری ، عدم قطعیت ، بلاتکلیفی …
اگر مجبور شوند زندگی خود را بیش از 30 سال با خواسته ها و رضایت والدین خود جور کنند چگونه خود را می شناسند؟ بنابراین ، این نیز یک بحران وجودی است - زمان جستجوی خود واقعی بدون مایه های والدین.
هیچ چیز غیرممکن نیست و مشکل استقلال ، خروج از خانه والدین ، یافتن خانواده خود در صورتی حل می شود که شجاعت شروع به حل آن را داشته باشید. به طور طبیعی ، تغییرات یک شبه اتفاق نمی افتد ، من چوب جادویی ندارم ، اما با حمایت یک روانشناس ماهر که از والدین در طول حملات و انتقادات حمایت می کند ، و فرصتی برای شنیدن خواسته های واقعی آنها ، یک بزرگسال مستقل ، فراهم می کند. زندگی به واقعیت تبدیل خواهد شد
با احترام و آرزوی بهترینها ، سوتلانا ریپکا
توصیه شده:
نمی توانی از هم جدا بمانی
چرخه خانواده با ملاقات زن و مرد آغاز می شود. این ملاقات دو نفر است که به دنبال برآوردن نیازهای شخصی با هزینه دیگری هستند. ما وارد روابط بیش از حد وابسته می شویم. ما در یک شریک تلاش می کنیم تا همه چیزهایی را که فاقد آن هستیم به دست آوریم ، بنابراین توانایی ایستادن روی پای خود را از دست می دهیم.
نمی توانی غمگین باشی
چقدر ما احساسات و عواطف خود را به خوب و بد ، مفید و مضر ، شایسته و شرم آور تقسیم می کنیم. ما نمی پذیریم ، از پذیرفتن خجالت می کشیم .. اما در عین حال ، هر یک از احساسات ما معانی و وظایف خاص خود را دارد ، حتی مواردی که به ظاهر غیر جذاب مانند عصبانیت ، انزجار ، غم و اندوه است.
دلتنگ نمی شوم ، زنگ نمی زنم ، گریه نمی کنم
چنین معجزه ای در جهان وجود دارد - روان درمانی. خاصیت معجزه آسای اصلی آن این است که شما با یک هدف خاص به درمان می روید: بیرون ریختن همه "زباله ها" ، برای درمان. اما کل ترفند این است که شما زمانی شفا می یابید که "زباله" شما برای شما تبدیل به یک گنج می شود.
آیا خیانت خیانت است؟ نمی توانی ببخش فراموش کن
"همه رنجهای ما از میل است" در ادامه این اندیشه می توان گفت همه رنج های ما از انتظارات است. اگر از طرف مقابل انتظار داشته باشیم آنچه را که ما می خواهیم انجام دهد ، طبق تعریف ما دچار آسیب خواهیم شد. روانشناسان تحلیلی را انجام دادند که بر اساس آن مشخص شد مردان و زنان به طور یکسان کلمه "
نمی توانی از خودت فرار کنی
نمیتونی از خودت فرار کنی؟ بعد از کار می توانید کار را تغییر دهید. پایان و شروع رابطه با جستجوی شریک مناسب تر. حتی می توانید محل زندگی جغرافیایی خود را تغییر دهید ، به این امید که در یک شهرک جدید چیزی را پیدا کنید که در شهرک قبلی کمبود داشت.