حدود سه زن که خود را به طرق مختلف دوست داشتند

تصویری: حدود سه زن که خود را به طرق مختلف دوست داشتند

تصویری: حدود سه زن که خود را به طرق مختلف دوست داشتند
تصویری: شیر در برابر ببر / 13 جنگ دیوانه در تاریخ 2024, آوریل
حدود سه زن که خود را به طرق مختلف دوست داشتند
حدود سه زن که خود را به طرق مختلف دوست داشتند
Anonim

اجازه دهید موضوع عشق به خود را در زمینه برش هایی از زندگی 3 زن بررسی کنیم. اولین نفر ماریا ایوانوونا است. زنی از مکتب و فلسفه شوروی قدیمی. او به عنوان رئیس یک مهد کودک در منطقه روسیه کار می کند ، اگرچه او باید برای مدت طولانی بازنشسته شده بود.

داشتن وزن کمی (تقریباً کمی) رگهای واریسی پیچیده پاها ، از صبح تا شب در عرق پیشانی کار می کند. به هر دلیلی عملیات انجام همه کارها برای او جمع نمی شود. یا بهتر بگویم ، یکی یکی ، تقریباً برای هر زن روسی کاملاً قابل درک است.

اینجاست ، به همین دلیل. دخترش ، حدود 30 ساله ، به عنوان مثال ، در نووسیبیرسک زندگی می کند ، به همراه همسر و فرزندش در آپارتمانی که به صورت اعتباری خریداری شده است. و برای این آپارتمان ، و همچنین ماشین و علاوه بر آن - مبلمان به او کمک می کند تا ماریا ایوانوونا را پرداخت کند ، و خود را از عملیات و استراحت شایسته محروم می کند.

بنابراین ، برای یک ساکن روسیه ، نه تنها کمک به کودکان بزرگسال ، بلکه کمک به کودکان بزرگسال و احتمالاً شخص دیگری در ضرر خود طبیعی است !!! ظاهراً عشق ماریا ایوانوونا به خودش در پیروی از آرمانهای خود-ایثارگری بیان می شود. و اگر از او درباره عشق به خود بپرسید ، او با عصبانیت به شما نگاه می کند و می گوید: "چه عشق به خودی؟ من خودخواه هستم یا چه؟"

علاوه بر این ، او خودش ازدواج کرده است ، اما عصر از سر کار می آید و از پایش برمی خیزد ، به سختی وقت دارد آب گوشت گاو را با سیب زمینی یا برش در یک قابلمه بپزد. سپس ، خسته ، به شوهرش غذا می دهد و به او یک بشقاب شام و چای می دهد. گفتگوی قلب به قلب کار نخواهد کرد ، هیچ قدرتی وجود ندارد. و او در اسرع وقت به رختخواب می رود ، زیرا پاهایش درد می کنند ، و فردا صبح زود برای کار صبح بیدار می شود.

آیا از شوهرش راضی است؟ آیا شما سالم هستید؟ او در حال دیدن چه چیزی است؟ دختر درونش چه احساسی دارد؟ ا-او-او-او-او …

زن دوم در قزاقستان ، پایتخت سابق آلماتی زندگی می کند. نام او شولپان (ستاره صبح) است. او خود را شولپان می نامد ، بدون نام میانی. از آنجا که او مدت زیادی کار نکرده است و با اجاره از یک آپارتمان و از اجاره ساکنان در آپارتمان دیگر خود ، جایی که با بچه ها زندگی می کند ، زندگی می کند.

او 40 سال دارد. فرزندان او یک دختر 15 ساله و یک پسر 10 ساله هستند. او ازدواج نکرده است. بیوه به همین دلیل است که او سعی می کند با اجاره به خود و فرزندانش پول بدهد. بنابراین ، اصل سوال. شولپان دیگر قصد ازدواج ندارد ، در غیر این صورت اقوام شوهر متوفی او با او رفتار بدی خواهند داشت ، او را قضاوت کرده و کمک به فرزندان خود را متوقف می کند.

او ازدواج نمی کند ، از انواع آشنایی ها اجتناب می کند و اجازه ملاقات با مرد دیگری را نمی دهد. آگاهانه ، به هر حال. وقتی از او می پرسید چرا زندگی عاشقانه اش را ترتیب نمی دهد ، چگونه می تواند از خودش مراقبت کند؟ و او این را به شما پاسخ می دهد: "من به خاطر بچه ها زندگی می کنم! حالا دخترم ازدواج می کند و می رود. اما سی یان! …" ، "او با معنی می گوید ،" وقتی پسرم ازدواج کند ، من من با او زندگی خواهم کرد ، البته ، طبق معمول که ما ، قزاق ها ، سرپرست خانواده هستیم. یعنی پسرم در همه چیز از من اطاعت می کند. مادر برای او مقدس است. آن وقت است که تمام تلاش ها قرار داده به من باز می گردد. " همه قربانیان ، یعنی …

فقط دیگر معلوم نیست قربانیان چه کسانی هستند. حالا او ، شولپان ، و پس از آن به نظر می رسد که پسرش روابط خود را با همسرش قربانی می کند ، علایق و ارزش های او پسر او خواهد بود ، زیرا همه چیز قبلاً برای او تصمیم گرفته است: فلسفه و معنای زندگی او قبلاً مشخص شده است صدا کرد این مادر است! به نظر می رسد فضای کمی برای همسرم وجود دارد. یا بهتر بگوییم ، به نظر می رسد که اصلا اینطور نیست. او حتی در این فانتزی خانواده شولپان نیز ذکر نشده بود …

در اینجا این یک زیرنویس عمیق در عشق شولپان به فرزندان نهفته است … و او ، مانند ماریا ایوانوونا ، معتقد است: دوست داشتن خود هنگام فرزند داشتن غیرممکن و ناموس است! و مطابق قوانین خداوند متعال نیست. به هر حال ، آنها زنان مذهبی هستند. اگرچه هر دو چندی پیش ، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، ایمان آوردند.

در نهایت ، زندگی مونیکا ، ایتالیایی را در نظر بگیرید. او 50 ساله است. او متاهل است و دارای 3 فرزند و نوه است. همه جداگانه زندگی می کنند. فرزندان و نوه های او به شدت در روزهای برنامه ریزی شده به مونیکا می آیند. مونیکا برنامه هفتگی دارد.دوشنبه - سالن زیبایی ، سه شنبه - تناسب اندام ، چهارشنبه - ملاقات با دوست دختران در یک کافه ، پنجشنبه - یک شام عاشقانه با همسر محبوب خود ، جمعه…. و غیره. فرزندان مونیکا می دانند که شما نمی توانید در هر زمان به مادر بیایید و نوه های او را رها کنید تا مانند مادربزرگ محبوب کنار آنها بنشینند. بنابراین روزهای مادربزرگ با چیزهای مورد علاقه اش رنگ آمیزی می شود ، که برای او مقدس است …

مونیکا زیاد سفر می کند و با همسرش رابطه جنسی دارد. شاید خیلی زیاد (در هر صورت برخلاف ماریا ایوانوونا). او دوست دارد شبها را در کنار دریا بگذراند و مانند زندگی خود به امواج آرام و در عین حال پرانرژی آن نگاه کند. او خود را زنی در سپیده دم قدرت می داند. او واقعاً احساس خستگی یا بیماری نمی کند. به هر حال ، او مرتباً توسط پزشک معاینه می شود تا از سلامت گرانبها جلوگیری کند. هفته ای یکی دو بار فرزندانش و خانواده هایشان آخر هفته ها به ملاقات او می آیند. همه در حال آماده سازی یک شام جشن هستند ، می خندند و در مورد تجارت صحبت می کنند.

بیایید از مونیکا درباره عشق به خود بپرسیم. "چه؟ عشق به خود؟ این مهمترین چیز برای من است. فرزندانم بزرگ شده اند. شوهرم می خواهد من زیبا باشم. من می خواهم سالم باشم. همه چیز دارم. پس چه خبر؟ من یک زن هستم باید زیبا باشد! "چگونه ممکن است در غیر این صورت باشد؟" - او شگفت زده خواهد شد

شاید مونیکا ، شاید …

توصیه شده: