2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
آیا توجه کرده اید که مردم اغلب نه با یکدیگر بلکه با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند؟ یکی منتظر است دومی تمام شود تا بگوید: "اما من دارم …" ، "و من …". و یک مسابقه رله شفاهی به دست می آید - ما کلمات را رد و بدل کردیم. این یک گفتگو نیست ، بلکه تک گویی در مورد یکدیگر است. اگر توصیه ناخواسته ای داده نشد خوب است.
انواع مختلفی از ارتباطات وجود دارد:
• عمیق ؛
• سطحی؛
• سمی
با نوع ارتباط عمیق شرکا یکدیگر را می شنوند ، می بینند ، احساس می کنند. با یکدیگر ارتباط داشته باشید ، نه با پیش بینی آنها. به عنوان مثال ، یکی در مورد غم خود صحبت می کند ، دیگری در غم و اندوه صحبت می کند. توصیه های ناخواسته نمی کند ، سعی نمی کند روحیه بدهد یا موضوع را تغییر دهد ، توجه را جلب نکند ، از احساسات سنگین فرو نمی ریزد. چیزی می گوید ، برنامه ریزی کنید: "من با شما هستم ، در غم شما شریک هستم ، من نزدیک هستم. می توانی به من تکیه کنی ، من دور نمی شوم ، از چسبندگی باز نمی شوم. احساسات خود را با من در میان بگذارید."
با ارتباط سطحی به نظر می رسد که تماس در هوا حل شده است ، اما گریزان است ، به هیچ وجه فرو نمی ریزد. احساس "تقریباً در جایی نزدیک" ، انگار سعی می کنید عطسه کنید ، اما این کار نمی کند. وقتی درباره غم خود صحبت می کنم ، می بینم که طرف مقابل سعی می کند من را درک کند. اما به جای پذیرش آن ، درباره من صحبت می شود ، نه من. برای او دشوار است که غم خود را زندگی کند ، بنابراین نمی داند چگونه با من رفتار کند. به جای: "خشخخ ، من نزدیکم ، من با تو هستم ، دستم را بگیر" من می شنوم: "اوه ، خوب ، البته ، این کار را بکن …" ، یا: "ناراحت نباش ، همه چیز خوب باش "… تماس مانند یک شبح است: من دستم را دراز می کنم ، می خواهم لمس کنم ، اما هوا را لمس می کنم و نمی فهمم که آیا آنها مرا می بینند یا فقط بازتاب آنها در من است.
ارتباط سمی - هنگامی که بوی تماس وجود ندارد. فقط کاهش ارزش ، جهل ، آموزش ، دستکاری ، تا خشونت وجود دارد. در چنین رابطه ای نمی توانید در مورد خود و احساسات خود صحبت کنید. در پاسخ می شنوم: "تقصیر خودم است" یا "مرا تنها بگذار ، نه به خودت" ، یا "من مشکل را باد کردم ، این مزخرف است ، مشکلی نیست" یا "برو ، من را اذیت نکن."
چگونه روابط عمیق را بیاموزیم
معمولاً با کمک کلمات سعی می کنیم در مورد وضعیت خود صحبت کرده و عکس العمل نشان دهیم. یا در مورد وضعیت طرف مقابل صحبت کنید و واکنش خود را نشان دهید. حالت پشت کلمات است ، وجه معکوس آنها. یادگیری تشخیص و خواندن این پیش زمینه کلید ایجاد صمیمیت است.
اول ، ما یاد می گیریم که به این بستر در خود توجه کنیم. وقتی در حال برقراری ارتباط با فردی هستید ، به فعل یا عبارتی که با فعل دارید توجه کنید و نام ببرید که در حال حاضر چه کار می کنید. به عنوان مثال: "شکایت" یا "اشتراک شادی" یا "فخرفروشی" یا "مشکوک" یا "تلاش برای جلب رضایت" یا "به اشتراک گذاری اطلاعات مفید". به عنوان مثال ، پیشینه این مقاله "به اشتراک گذاری اطلاعات مفید" است. در حال حاضر بستر شما چیست؟ "علاقه مند"؟ "مفید بیابید"؟ "ورق زدن آشفته در نوار ، مرگ زمان"؟ به خودتان گوش دهید و با یک فعل یا عبارت بگویید که در حال حاضر چه می کنید. "من می خوانم" بالا است ، زیر آن چیست؟ هدف چیست؟ فعل یا عبارت.
آیا توجه کرده اید که بعضی اوقات پس از خواندن برخی مقاله ها یا تماشای فیلم ، طعم ناخوشایندی ایجاد می شود ، اما درک دلیل آن دشوار است؟ نویسنده چیزهای تند و زننده ای را در متن ساده نگفته است ، بلکه این احساس را داشته است - انگار وارد یک لکه چسبنده بوی بد شده اید؟ یا با شخصی ارتباط برقرار می کنید ، به نظر نمی رسد بی ادب باشید ، اما احساس عصبانیت می کنید؟ پس زمینه مخاطب را در یک کلمه نام ببرید. شما دلیل عصبانیت یا طعم ناخوشایند را درک خواهید کرد. به احتمال زیاد ، بستر "محکوم" ، "کاهش ارزش" ، "رد" می شود. شما می توانید یک عبارت زیبا را بدون یک کلمه تند بی ارزش کرده یا محکوم کنید. بنابراین ، آنچه در زیر کلمات قرار می گیرد مهم است.
در ابتدا ، ممکن است دشوار باشد: شما یا همه بسترها را نمی فهمید ، یا نام همه را انتخاب نخواهید کرد. این یک مهارت است و این مهارت با تمرین آموزش داده می شود.
گام بعدی تعیین نیاز پشت بستر است. ما نیز از خودمان شروع می کنیم. ما متوجه یک بستر شدیم ، سپس پرسیدیم: "چرا؟". به عنوان مثال ، بستر "خودنمایی" می کند.برای چی؟ - من می خواهم به رسمیت شناخته شود. یا "شکایت" - چرا؟ می خواهم پشیمان شوم. یا "من به شما می گویم که غم انگیز است" - چرا؟ پشتیبانی شود. یا "من توصیه می کنم" - چرا؟ می خواهم بدانم چگونه باید پیش رفت.
می توانید آزمایش کنید: در طول هفته ، به کارهایی که اغلب انجام می دهید توجه کنید و بنویسید. بنابراین شما از طریق چه وضعیتی زندگی می کنید و انتظار چه اقداماتی را دارید. برخی از مردم شگفت زده می شوند که متوجه می شوند 80 درصد مواقع آنها شکایت می کنند یا به دنبال حمایت هستند یا می خواهند مورد پسندشان واقع شود. زمانی برای شادی وجود ندارد.
وقتی یاد بگیرید که به لایه های زیرین توجه کنید و نیازهای خود را درک کنید ، می توانید نیازهای دیگران را بخوانید. به پیشینه توجه کنید ، این س yourselfال را از خود بپرسید: "شخص دقیقاً چه می کند؟" به عنوان مثال ، "لاف می زند ، به رسمیت می شناسد." یا "شکایت می کند ، حمایت می خواهد". یا "تردید می کند ، انتظار مشاوره دارد". وقتی نیاز شخص دیگری را درک می کنید ، می توانید آنچه را که فرد انتظار دارد به او بدهید. نیاز او را برآورده کنید ، نه نیاز خود را درباره او. در مورد روابط نزدیک است. البته ، شما نباید نیازهای همه را در یک ردیف برآورده کنید ، بلکه فقط کسانی را که عزیز هستند برآورده کنید.
ممکن است بخواهید در عوض خود را ببالید ، اما قبل از آن ، به نیاز دیگری توجه کنید ، آن را برآورده کنید ، سپس خواسته خود را به اشتراک بگذارید. این مانند یک رقص هماهنگ است که در آن هر دو یکدیگر را احساس می کنند. بدون این ، یک بازی تنها با یک هدف به دست می آید: شما نیازهای دیگران را برآورده می کنید ، اما شما را برآورده نمی کند.
اگر شریک با این تکنیک آشنا نیست ، می توانید با مثال (فقط در صورت موافقت) به او آموزش دهید. او را با بسترها و نیازهای خود آشنا کنید. به عنوان مثال: "من در حال حاضر غرور خود را به اشتراک می گذارم ، به این توجه کنید ، لطفاً اعتراف کنید که من یک همکار بزرگ هستم. فقط در مورد آن به من بگو ، این برای من مهم است. " یا: "من غم خود را با شما در میان می گذارم ، حمایت برای من مهم است ، بدون توصیه. فقط مرا در آغوش بگیر ، من می خواهم خودم را در تو بپیچم و گرما را احساس کنم."
اگر شخصی نمی دانست که این امکان وجود دارد ، علاقه مند شد و صادقانه می خواست یاد بگیرد ، او به سرعت بر روش جدیدی از ارتباطات مسلط می شود. مردم دوست دارند شنیده شوند و پذیرفته شوند. هنگامی که آنها مورد توجه قرار می گیرند و با آنها ارتباط برقرار می کنند ، و نه در مورد آنها. بنابراین ، آنها خوشحال می شوند که بر آن مسلط شوند. اما برای همه کار نمی کند.
گاهی اوقات به دلیل ضربه روانی ، گاهی به دلیل احساسات "شکسته" یا دلایل دیگر ، فرد آماده گفتگو نیست. اگر در دوران کودکی با او از طریق زمینه "شما بد ، رقت انگیز ، بی ارزش هستید ، در زندگی من دخالت می کنید" ، او باید یاد می گرفت که چگونه با آن کنار بیاید. او آنقدر درد داشت که ناخودآگاه "تصمیم گرفت" احساسات خود را مهر و موم کند و پوسته ای در اطراف آنها بسازد. فقط خود شخص می تواند موقعیت را تکرار کند. اگر شروع به چیدن آن از پوسته کنید ، و درخواست کنید تا نیازهای خود را ببینید ، این امر حتی دورتر خواهد شد. هرچه بیشتر بکشید ، عمیق تر پنهان می شود.
اگر بدون پرسیدن می کشید ، به پشت خود نگاه کنید. یا "صرفه جویی" ، یا "رفع دیگری" ، یا "تلاش برای ایجاد صمیمیت به تنهایی" و موارد مشابه وجود خواهد داشت. مهم این است که نیاز پشت سر صرفه جویی ، ترمیم یا ایجاد رابطه زوجی را به تنهایی مشخص کنید. همچنین نیاز به انتخاب یک فرد دشوار را که در برابر روابط عمیق صمیمانه مقاومت می کند ، پیدا کنید.
اگر می خواهید نیازهای خود را روشن کنید یا آماده بیرون آمدن از چشم هستید ، به مشاوره روانشناسی آنلاین خوش آمدید. من یک روانشناس هستم ، روشهای م effectiveثر و دقیقی را به اشتراک می گذارم که به شما کمک می کند از پوسته خارج به نظر برسید ، و در صورت تمایل ، زندگی بدون آن را بیاموزید. برای جذابیت بیشتر زندگی ، روابط نزدیک و عمیقی در آن ظاهر شده است.
جولیا سیپاچوسکایا ، روانشناس
توصیه شده:
7 نشانه که شریک زندگی شما خودشیفته است چگونه می توان تشخیص داد که یک شریک در ابتدای رابطه خودشیفته است؟
چگونه می توان در همان ابتدای رابطه تشخیص داد که شریک زندگی شما خودشیفته است ، بدانید چه چیزی در انتظار شماست و با چه کسی رابطه برقرار می کنید تا در آینده آگاهانه تصمیم گیری کنید و درد طاقت فرسایی را تجربه نکنید؟ شخصی که با او در ارتباط هستید اغلب نظر خود را ندارد ، در همه چیز با شما موافق است - به عبارت دیگر ، او جهان بینی روشنی ندارد یا از نظر اجتماعی بسیار قابل قبول است.
خیانت تقلب معنای بیولوژیکی قدرتمندی دارد که با این واقعیت ارتباط دارد که رابطه جنسی با شما با رابطه جنسی با شخص دیگری مبادله شده است ، شما را در موقعیت اجتماعی رد کرده و تحقیر کرده و شما را در حاشیه غریزه قرار داده است
قرنهاست که خیانت با ضربه ای به قلب با خنجر مقایسه می شود. واقعیت این است که تقلب یک معنی بیولوژیکی قوی دارد که با این واقعیت ارتباط دارد که رابطه جنسی با شما با رابطه جنسی با شخص دیگری مبادله می شود ، شما را در موقعیت اجتماعی رد کرده و تحقیر می کند ، شما را در حاشیه غریزه باروری قرار می دهد و شما را تنها می گذارد.
فرزند شما صحبت نمی کند ؟؟؟ برای ضرب و شتم هشدار یا آرام شدن ؟؟؟
"اوه ، و او هنوز چه نگفته است؟ و چند سال دارد؟ دو و نیم؟ بزرگترین من در یک و نیم سالگی شروع به صحبت کرد! و کوچکترین در حال حاضر به طور کامل شعر می گوید و یک ماه از او کوچکتر است مال تو … " اگر با چنین نظرات دیگران آشنا هستید ، کاملاً می فهمید که آنها چقدر آزاردهنده و آزاردهنده هستند
برای شنیده شدن و در نظر گرفتن چه باید کرد؟ و درک متقابل داشته باشیم؟
اغلب در یک رابطه اتفاق می افتد که شخصی نارضایتی خود را از طریق ادعاها ، اتهامات ، سرزنش ها ، انتقادات و شرمندگی به دیگری نشان می دهد. و چنین اقداماتی گاهی اوقات می تواند در مواردی به نتیجه دلخواه برسد. اما در آینده ، این رابطه را بسیار پیچیده می کند.
چگونه شنیده و درک شویم ، یا خوک های شوپنهاور
مردی که از آنجا می گذرد با صدای بلند با تلفن صحبت می کند: "من تو را ناراحت نمی کنم! … من برایت تکرار می کنم ، من تو را ناراحت نمی کنم … تو داری من را پاره می کنی!" چقدر اوقات مردم نمی توانند درک کنند ، متهم کنند ، توهین کنند جایی که می توانید فقط متوقف شوید و حرف یکدیگر را بشنوید.