از روی ترحم زندگی کنید

فهرست مطالب:

تصویری: از روی ترحم زندگی کنید

تصویری: از روی ترحم زندگی کنید
تصویری: طریقه صحیح بحث که منجر به دعوا و عذاب وجدان و ناراحتی نشود 2024, ممکن است
از روی ترحم زندگی کنید
از روی ترحم زندگی کنید
Anonim

وقتی یک بچه گربه بی سرپرست را برمی دارند ، می خورند و می گذارند تا در خانه زندگی کند ، یک چیز است. این کاملاً بحث دیگری است وقتی از سر ترحم ، فردی را تحمل می کنند و سالها با او زندگی می کنند.

به نظر می رسد کسی که از روی ترحم با او زندگی می کند درمانده است و نمی تواند به تنهایی زنده بماند.

اتحاد یک شوهر و همسر الکلی که همه چیز را خودش می کشد

در بیشتر موارد ، این زن از همان خانواده وابسته و الکلی است ، دوران کودکی اش از ترحم پدر اشباع شده بود. عشق او به یک مرد همیشه با دلسوزی زیادی همراه بوده است. او برای پدرش می ترسید ، نگران او بود ، ترحم می کرد و از او مراقبت می کرد. عشق او به پدر با ترحم و ترسی آمیخته شده بود که اتفاقی برای او بیفتد. ناخودآگاه ، او همچنین شریکی را انتخاب کرد - او به دنبال کسی بود که قلب زنانه اش با ترحم به او پاسخ دهد. حتی اگر در ابتدا مردی واقعاً به ترحم او احتیاج نداشت ، در طول سالها او "کلید قلب" او را پیدا می کند - چیزی که تضمین می کند در رابطه آنها گرما و مراقبت از او را تأمین کند - کسی که باید مورد تاسف قرار گیرد. این کلید ممکن است تقریباً تنها باشد. یک زن ممکن است نتواند به کسی که احساسات دلسوزانه را در او برانگیخته احساس گرما و عشق کند. یک مرد تنها این راه را پیدا می کند و زندگی خود را سازماندهی می کند تا توجه ، گرما و مراقبت او را جلب کند.

در نتیجه ، ما به اتحادی از یک احمق مرد رقت انگیز و یک انبار قهرمانانه مسلط از یک زن دست می یابیم.

در عین حال ، زن از مستی ، فسق ، بی پولی ، فقدان او در زندگی کودکان ، از تنهایی و عدم درک زن خود - از همه چیز که مادرش از آن رنج می برد و متحمل می شود ، بسیار رنج می برد. و ممکن است وسوسه شود که طلاق بگیرد. اما آنجا نبود. این روابط با یک قفل قوی پیوند خورده است - نام او "ترحم" است. به محض تلاش برای طلاق ، بلافاصله می گوید: "چگونه او بدون من زنده خواهد ماند؟" بچه ها به اتفاق آرا شروع به پرسیدن می کنند: "مادر ، به پدر رحم کن!" همسایه ها و دوست دختران خوب با سرزنش اشاره می کنند: "او بدون تو مست خواهد شد ، لیودکا ، او مست خواهد شد."

قلب او مملو از گرمای همیشگی ترحم است و او دوباره او را به سمت خود جذب می کند. هر تلاشی برای طلاق معمولاً ماه عسل به دنبال دارد.

از یک سو ، یک زن "روی سوزن ترحم می نشیند" - او وابسته به تجربه احساس ترحم است - از طریق شفقت ، همدلی و ترحم است که قلب او مملو از گرما و لطافت می شود.

از سوی دیگر ، در طول سالهای ازدواج ، یک مرد بچه خوار می شود. او در واقع احساس کودکی می کند که نمی تواند بدون مادر کنار بیاید. او از "مادر سلطه گر" متنفر است و در عین حال از ماندن بدون او می ترسد. او قسم می خورد و ضربه محکم می زند ، اما به محض اینکه فرصتی برای ماندن در نزدیکی دامن او وجود داشت ، دوباره سجاف را می گیرد.

اما فقط حیف نیست که یک زن را در این اتحادیه نگه می دارد. پاداش های جدی دیگری نیز وجود دارد.

به عنوان مثال ، قدرت.

آه ، این احساس برتری بی حد و حصر نسبت به مردی که در واقع قوی تر است ، اما تا حد زیادی به شما بستگی دارد! قدرت او این است که نگذارد آنها به خانه بروند ، ساعت ها زیر در خانه زحمت بکشند ، آنها را مجبور کند شب را روی فرش بگذرانند ، آنها را بیرون بکشند تا در گاراژ زندگی کنند ، و آنها را از غذای در نظر گرفته شده برای کل خانواده محروم کنند. ، برای بیرون راندن آنها از اتاق مشترکشان با شوهرانشان به آشپزخانه ، گرفتن تمام حقوقشان ، ملاقات با آنها از محل کار ، کنترل تماس با دوستان … اما همه اینها فقط یک توهم کنترل است که امنیت خیالی را برای آنها ایجاد می کند. او در واقع هیچ امنیتی وجود ندارد. شوهر در هر زمان می تواند مست ظاهر شود ، تعطیلات را مختل کند ، تعطیلات کودکان را خراب کند ، در حضور اقوام و دوستان رسوایی کند ، تولد را خراب کند ، شما نمی توانید در تصمیم گیری های جدی به او تکیه کنید - مهم نیست که زن چقدر می خواهد ، او این کار را می کند استفاده او را کنترل نمی کند و او باید به اشتیاق او خدمت کند. کودکان نیز در خدمت اعتیاد به الکل پدر هستند. آنها همیشه در آماده باش هستند. و ما همیشه آماده اتو کردن گوشه های تیز هستیم. آنها از سنین کودکی یاد می گیرند که شرایط را کاهش دهند ، پدر خود را نجات دهند و ضربه ای به خود وارد کنند. از فرزندان معتادان به الکل ، "نجات دهندگان متولد شده" بزرگ می شوند.

احساس نجابت.

یکبار پدرش را نجات داد. حالا او شوهرش را نجات می دهد.

نجات غریق مقدس است. تحمل کردن ، تحمل کردن ، بخشیدن ، پس انداز کردن ، مراقبت کردن ، بلند کردن ، کشیدن ، شستن ، مراقبت کردن ، مراقبت کردن.. راه نجیب فداکاری. صلیب خود را حمل کنید زندگی خود را بر او بسپارید ؛ هرچه شوهر فقیرتر شود ، همسرش مقدس تر به نظر می رسد. اشرافیت موذیانه است ، فقط می تواند به تأیید شخص دیگر با هزینه شخص دیگر باشد.

من کمتر با مردان کار می کنم تا با زنان ، بنابراین بیشتر در مورد تجربیات زنان می دانم. درمورد پاداش هایی که مردان در چنین روابطی زندگی می کنند ، می توانم بگویم که همه اینها پاداش های دوران کودکی است - احساس امنیت ، مراقبت محافظتی ، عدم نیاز به مسئولیت زندگی خود.

خروجی کجاست؟

شما نمی توانید با یک حرکت سریع از چنین رابطه ای خارج شوید و ناگهان ، پیوندها خیلی قوی می شوند.

اولین قدم این است که خود را در این رابطه کشف کنید. نیازها ، احساسات ، خواسته های شما. الان چه احساسی دارم؟ چیزی که من می خوام؟ چه چیزی مناسب من است و چه چیزی مناسب نیست؟

اگر نسل به نسل مردان به نظر پوچ ، ضعیف ، ناتوان از هیچ چیزی برسند ، که نیاز به راهنمایی دارند و به چشم و چشم نیاز دارند ، تا اعتراف کنند که این "کودک" قادر است از خود مراقبت کند و حتی ترتیب دهد زندگی او بدون "مادر" و داشتن زن دیگری - برای همسر دشوار است! این برای تسلیم قدرت خود است. این مرد را به عنوان یک مرد و به عنوان یک زن جدا از او به رسمیت بشناسید. این برای مواجهه با تنهایی شماست. و اختلال زنانه اش.

بنابراین ، بسیاری از زنان ترجیح می دهند چیزها را همانطور که هستند بگذارند. "بد است ، اما مال من است." "اما با یک مرد ، نه تنها."

این اتحادیه با پیوندهای قوی منعقد می شود: "شما به من اهمیت می دهید ، من احساس تنهایی را برای شما ایجاد می کنم."

اگر در یک رابطه موفق شدید تنهایی خود را ملاقات کنید ، آن را بشناسید ، آن را حداقل در حضور خود قانونی کنید ، سپس به آرامی ، با وجود درد روحی ، می توانید متوجه چیزی غیر از شوهر خود و عملیات نظامی برای نجات او شوید. و به تدریج ، گام به گام ، زندگی خود را از خود پر کنید. بر اساس علایق و اعمال خود. و شوهر این فرصت را پیدا می کند که از همسر خود به عنوان عصا استفاده نکند ، بلکه با تکیه بر پاهای خود شروع به راه رفتن کند. سوالات خود را خودتان حل کنید.

ازدواج های اعتیاد آور ممکن است از این تغییرات جان سالم به در برند. اما همانطور که یک دختر فوق العاده یک بار گفت: "من ترجیح می دهم ازدواج من بمیرد تا من بمیرم."

اما اتفاق می افتد که یک زوج به سطح جدیدی از روابط می روند. جدا شده ، جدا از یکدیگر ، متوجه خود در رابطه ، یافتن علایق خود و شناختن مشترک ، یک زوج می توانند راه جدیدی برای با هم بودن پیدا کنند. البته اگر به آن نیاز دارید. اگر ماندن در کنار هم مهم است. یا اگر می خواهید با هم بمانید ، اگر به یکدیگر علاقه دارید.

****

توصیه شده: