قربانی. حمله کنید. امدادگر

تصویری: قربانی. حمله کنید. امدادگر

تصویری: قربانی. حمله کنید. امدادگر
تصویری: Bots and Robbers | Full Episodes | Transformers Rescue Bots | Transformers Kids 2024, ممکن است
قربانی. حمله کنید. امدادگر
قربانی. حمله کنید. امدادگر
Anonim

برای اولین بار در دوره روان درمانی با انواع مختلف مثلث آشنا شدم. سپس معلم ما گفت که ما همیشه در آنها هستیم و وظیفه ما این است که آنها را بشناسیم و بیرون برویم. و سپس وظیفه ای وجود داشت: به خاطر آوردن موقعیت هایی که در آن ما قربانی ، مهاجم و نجات دهنده بودیم.

هیچ فراری از تمرین وجود نداشت ، باید به خاطر می آوردم ، هرچقدر هم که سخت بود. البته من بیشتر تحت تأثیر نقش امدادگر قرار گرفتم. اما بعد ، در ذهن من ، او مانند یک قهرمان به نظر می رسید. بعداً متوجه شدم که این نقش دارای مشکلات زیادی است.

به طور کلی ، من قسمت هایی از زندگی خود را در حافظه خود جستجو کردم و به خاطر آوردم. تعجب من هیچ محدودیتی نداشت: در همان شرایط من یک مهاجم ، یک قربانی و یک نجات دهنده بودم. خیلی جالب است! بیشتر اوقات ما خود را کسی می دانیم که بر ما غالب است. بنابراین ، ما متوجه نقش های دیگر نمی شویم.

هر یک از ما مجموعه کاملی از ابزارها را برای استفاده از نقش های یکسان داریم. "مورد علاقه" ترین من بیماری ها و شکایات (از جانب قربانیان) ، اتهامات و انتقادات (از سوی مهاجمان) است. هرچه بیشتر به خود اجازه دهیم در این یا آن نقش قرار بگیریم ، بیشتر در این مثلث ریشه دار می شویم.

آنچه مهم است که درباره خود بفهمید:

ایثار: هر اتفاقی که برای من می افتد خواسته من است. فقط من مسئول زندگی ام هستم. وقتی در موقعیتی قرار می گیرم ، راه ناله و فرار قانونی را انتخاب می کنم. اول ، من می خواهم برای خودم متاسف شوم ، دوم ، من نمی خواهم کاری انجام دهم. اینها نقاط شروع برای چیزهایی است که بعداً داشتم. به عنوان مثال ، من راه رفتم ، افتادم ، پایم را پیچاندم و نمی توانم راه بروم. این نشان می دهد که در آن لحظه من نمی خواستم به جایی بروم ، کاری انجام دهم و مسئولیت تصمیم گیری را بر عهده بگیرم. آرزوی من این بود که وضعیت را با دست دیگران حل کنم. درعین حال ، من یک پاداش اضافی دریافت می کنم: من دلیل دارم که وقتی مشکلی پیش می آید یا اشتباهی رخ می دهد ، دیگران را سرزنش کنم.

مهاجم: در واقع ، من نمی توانم بار زندگی و ناتوانی خود را در انجام کاری در این مورد تحمل کنم. برای مقابله با این بار ، نارضایتی خود را به دیگران منتقل می کنم. من عیوب و ضعف های آنها را در دیگران جستجو می کنم و این کار را برای من راحت تر می کند. باز هم سراغ مسئولیت می رویم. یا زندگی خود را بهبود می بخشم و از خودم مراقبت می کنم ، یا متجاوز هستم. فقط من تصمیم می گیرم که چگونه از خواسته هایم برای حمله استفاده کنم. من می توانم دریابم که پشت تهاجم من چیست. یا من از نقشی به نقش دیگر ، از متجاوز به قربانی و بالعکس ادامه خواهم داد.

در این مرحله ، باید درک کنیم که قربانی و متجاوز همیشه نقش های قابل تعویض هستند. ما باید هر دو را همزمان رها کنیم.

نجات غریق: من باید دنبال زندگی خودم بروم. دیگران حق دارند چگونه زندگی کنند. در جایی که دو نفر وجود دارد ، مکان سومی وجود ندارد. وقتی پس انداز می کنم ، باید آماده باشم تا قربانی و سپس مهاجم شوم. آیا با موقعیتی برخورد کرده اید که شوهر مست در خیابان با همسرش قسم بخورد؟ چه اتفاقی برای رهگذری می افتد که همسرش را نجات می دهد؟ - شوهر به او حمله می کند و در صورت دعوا ، زن نیز مدافع خود را می زند. مسئولیت همچنان ادامه دارد. هر یک از ما آن را برای زندگی خود حمل می کنیم. برای کسانی که به کمک نیاز دارند ، می پرسند. کاری را که از شما خواسته نشده انجام ندهید. و اگر آنها درخواست کردند ، به ضرر خود کمک نکنید ، در غیر این صورت به آن فداکاری می گویند.

توصیه شده: