همه به شما حسادت می کنند؟ دلایل حسادت. روانشناسی انسان

فهرست مطالب:

تصویری: همه به شما حسادت می کنند؟ دلایل حسادت. روانشناسی انسان

تصویری: همه به شما حسادت می کنند؟ دلایل حسادت. روانشناسی انسان
تصویری: چرا حسادت می کنیم؟ دلیل این حس مخرب چیست؟ 2024, آوریل
همه به شما حسادت می کنند؟ دلایل حسادت. روانشناسی انسان
همه به شما حسادت می کنند؟ دلایل حسادت. روانشناسی انسان
Anonim

اگر همه اطرافیان حسادت کنند چه؟ جنبه روانی چنین حسادت به همه اطرافیان چیست؟

مهمترین و مهمترین چیز در حسادت آسیب شناختی همه اطرافیان این است که این یک فرافکنی است. به عبارت دیگر ، این چیزی است که در من وجود دارد ، اما من آن را به دیگران می دهم. در اینجا چندین جنبه وجود خواهد داشت:

شخصی که فکر می کند همه اطرافیانش به خودش حسادت می کنند ، حسود است.یک شخص می خواهد به دلیل موفقیت های خاص به او حسادت کند. اینجا چی گیر میده؟ او نمی داند که مردم می توانند به او حسادت کنند. در این مورد ، ما در مورد عزت نفس پایین صحبت می کنیم - در درون آگاهی شما به اندازه کافی ثبات و اعتماد به نفس ندارید ، بنابراین به دیگران حسادت می دهید تا کمی "از زیر پایه" خود را بالا ببرید

موقعیت "و همه به من حسادت می کنند ، میلیم …" بسیار متکبر است. اما درست مثل استکبار و احساس اینکه همه به شما حسادت می کنند ، به احتمال زیاد مکانیسم های دفاعی در برابر عزت نفس پایین شما هستند. و پشت این چیست؟ تعداد زیادی موفقیت های تعیین نشده! شما خود را "فردی زیر پایه" می دانید نه به این دلیل که در زندگی کاری انجام نمی دهید ، بلکه برعکس - زیرا کارهای زیادی را در زندگی انجام می دهید ، اما خودتان نمی توانید خود را به خاطر آن ستایش کنید ، و همچنین نمی توانید به خودتان افتخار کنید.. و به همین دلیل است که شما این پیش بینی را برای شخص دیگری ارسال می کنید - حتی اگر او به من حسادت کند ، زیرا من فوق العاده هستم ، اما در درون شما همچنان در موقعیت ناچیز خود باقی می مانید. بنابراین ، ما دو قطب متضاد و کمی خودشیفته داریم - استکبار و قدرت مطلق از یک سو ، و بی اهمیتی با تظاهر به خود از طرف دیگر. بنابراین ، شخصی در درون خود در موقعیت بی اهمیتی باقی می ماند و به دیگری موقعیت تکبر و قدرت مطلق می بخشد (او آنقدر باحال است که به شما حسادت می کند!). اینجاست که ناهماهنگی شناختی وارد می شود - آنقدر باحال است که شما را حسادت می کند!

در ذهنیت افرادی که در اتحاد جماهیر شوروی سابق زندگی می کردند ، اصل حسادت ترس است. اگر شخص دیگری به من حسادت کند ، به عنوان یک قاعده ، 90 people مردم آگاهانه یا ناخودآگاه ترس دارند ، به من حسادت می کنند و همه چیز "از بین می رود". حسادت بد است ، به دلایلی چنین موقعیتی در ما ایجاد شد ، بر این اساس ، شخص حسود قدرت خاصی دارد و شما را با آن می ترساند.

با این حال ، بیایید واقع بین باشیم - هیچ کس و هیچ کاری نمی تواند در زندگی شما تنها با قدرت تفکر انجام دهد ، بسیار کمتر تمام موفقیت ها و دستاوردهای شما را بکشد.

این ترس از حسادت از کجا آمده است؟ مسئله این است که شما موفقیت های خود را نمی شناسید و آنها را تثبیت شده نمی دانید (این واقعاً اتفاق افتاد و من آن را با دستان خودم انجام دادم ؛ و این هر چند بار که لازم باشد اتفاق می افتد ، حتی اگر همه چیز برای اولین بار خراب شود.) … در واقع ، هیچ اعتماد درونی به قدرتها و تواناییهای خودمان وجود ندارد ، بنابراین ما به دیگران حسادت می دهیم و آنها هستند که موفقیت ما را خراب می کنند.

ایده پشت طرح بسیار ساده است و نکته این است که ما از حسادت می ترسیم. با این حال ، حسادت این است که بدانید فردی شما را تحسین می کند ، به موفقیت شما نگاه می کند و می خواهد به آن دست یابد. نترسید که دیگری همه اینها را از شما بدزدد!

به طور مرسوم ، دو نوع حسادت وجود دارد - سفید و سیاه. سفید - این تحسین است ("من دوست دارم شما را دوست داشته باشم!") ، و سیاه - در مورد تلاش برای سرقت (به طور نسبی - "آها ، شما چنین بلوز فوق العاده ای دارید ، من شب می آیم و سرقت می کنم!"). همه افراد بسیار متفاوت هستند ، افراد کینه توز نیز وجود دارند - "من هیچ موفقیتی ندارم ، و اجازه می دهم شما هیچ چیزی نداشته باشید ، اما من برای این کار هر کاری ممکن است انجام خواهم داد!"). با این حال ، به طرز عجیبی ، وضعیت برعکس در اینجا به صورت متناقض کار می کند - اگر می ترسید ، این اتفاق برای شما رخ می دهد و غرور ، موفقیت ها و دستاوردهای خود را با اطمینان بر دوش خود حمل می کنید ، اجازه نمی دهید کسی به آنجا تف کند.اگر کسی بتواند این کار را انجام دهد ، راهی برای سودمندی پیدا خواهید کرد و همه چیز را به گونه ای سازماندهی می کنید که همه چیز از دست رفته را بازسازی کنید. و شخصی که دزدیده است باید دوباره سرقت کند. همه باورهای ما موجه است و همیشه کار می کند. به همین دلیل است ، اگر صادقانه معتقد هستید که حسادت بد است و زندگی شما را خراب می کند ، سعی کنید اجازه ندهید افراد حسود به سراغ شما بیایند. شکستن ناگهانی چنین اعتقادی غیرممکن است ، زمان و گاهی سالها طول می کشد تا شما پوچی آن را بررسی کنید ("من در مورد موفقیت خود کمی به شما خواهم گفت ، آیا هیچ چیز فرو نمی ریزد؟ اوه! فروپاشی نکرد ، وای ! ").

روی دیگر سکه نیز وجود دارد - فخر فروشی. دسته ای از افراد وجود دارد که گویی شکوه می کنند و برعکس. به طور نسبی - وقتی چیزی برای افتخار وجود دارد ، آنها شکایت می کنند. وقتی چیزی برای شکایت وجود دارد ، آنها لاف می زنند. این نوعی تلاش برای تحریک دیگران به حسادت است. با این حال ، ریشه مشکل در همان عزت نفس پایین ، شک و تردید در خود نهفته است (من می خواهم احساس آرامش کنم ، اما نگاه های شوکه شده شما و غیره را می بینم). در پشت همه اینها ناتوانی در پذیرش حمایت و ستایش از بیرون نهفته است ، شما نمی توانید فقط بگویید: "گوش کنید ، چنین رویداد شگفت انگیزی در زندگی من اتفاق افتاد! من واقعاً می خواهم در این شادی مورد ستایش و حمایت قرار بگیرم. " در حقیقت ، یک فرد هیچ گونه حمایتی در شادی ندارد ، شاید فقط در غم و اندوه و اشک با او بوده و شادی را رد کرده ، هرگونه ارتباط را متوقف کرده است ، یا به سادگی مردم نمی توانند این شادی را با او تقسیم کنند. بر این اساس ، با توجه به این واقعیت که در اوایل کودکی ، تجربیات اولیه یا در زمان شکل گیری روان ، حوادث مشابهی رخ داده است ، اکنون فرد به یک شکل واکنش نشان می دهد (به دلیل عدم توانایی ، و به طور کلی حق در برابر مقاومت ، پذیرش ، تحسین یا تحسین ، شخصی سعی می کند که فخرفروشی غیرقانونی باشد.) شاید برای شما ، خجالت همراه با ستایش آنقدر غیرقابل تحمل و زندگی با آن دشوار باشد که تصور دیگران به عنوان افرادی حسود ، متکبر و عصبانی آسان تر شود.

بنابراین ، اگر به نظر می رسد که همه اطرافیان شما حسادت می کنند ، این می تواند یک فرافکنی باشد:

- شما خودتان دستاوردها و موفقیت های خود را تصدیق نمی کنید.

- می ترسید که نابود شوند ، انگار شما بر آنها قدرت ندارید ؛

- می خواهید ستایش دریافت کنید ، اما اجازه و حق قانونی آن را ندارید.

توصیه شده: