گسترش NARCISSIC یا دره NARCISSES. قسمت 2

تصویری: گسترش NARCISSIC یا دره NARCISSES. قسمت 2

تصویری: گسترش NARCISSIC یا دره NARCISSES. قسمت 2
تصویری: Minuscule - گردآوری شماره 2 2024, ممکن است
گسترش NARCISSIC یا دره NARCISSES. قسمت 2
گسترش NARCISSIC یا دره NARCISSES. قسمت 2
Anonim

شایان ذکر است که متأسفانه جامعه روانشناسی نیز بذر خودشیفتگی را پرتاب می کند. فرقه خودسازی به قدری در سر مردم مدرن چوبیده است که عملاً هیچ انتقادی باقی نمی ماند. توسعه خود برابر است با موفقیت و زندگی مرفه ، که بسیار مشکوک است. متغیرهای زیادی وجود دارد که این معادله را به چالش می کشد.

فرقه خودسازی به شدت زندگی "در اینجا و اکنون" و همچنین منحصراً برای خود را توصیه می کند. مکانیسم توسعه خود دقیقاً چیست ، نقطه شروع آن بدنام "اینجا و اکنون" است ، چه بد است ، در عقل ، تجزیه و تحلیل اعمال گذشته ، افکار ، تجربه و غیره ، چگونه به خود آسیب می رساند -توسعه خیلی؟ ماهیت همه تجربیات به گونه ای است که به طور ضمنی شامل تجربیات گذشته می شود و در مورد نیاز به "اینجا و اکنون بودن" صحبت می کند که چگونه زمان با تجربه ارتباط دارد.

تفکر بر اساس "ما" بد اخلاقی وحشتناکی است که باید بر آن غلبه کرد. تنها تأیید "من" خود به عنوان تنها سنگر و نقطه حمایت ، از این رو شعارها "شما سرور سرنوشت خود هستید!" ، با داستان هایی که "همه چیز در دست شماست" و همه چیز در زندگی شما بستگی دارد بر تو البته یک نقطه اتکایی در خودمان به ما کمک می کند تا احساس ناتوانی و ناتوانی نکنیم ، بدون اینکه به نیروهای خارجی روی آوریم ، برنامه ها و مقاصد را انجام دهیم. اما داخلی بودن بتن مسلح منجر به این واقعیت می شود که شخص خود را مسئول همه چیزهایی که برای او و اطرافش اتفاق می افتد می داند. همچنین یکی از علائم زخم خودشیفته است که اغلب به اختلالات افسردگی و اضطرابی تبدیل می شود. همچنین حوادث مختلف ، فورس ماژور وجود دارد که قدرت آنها در مورد آنها صدق نمی کند.

مدیریت زمان در مبارزه با به تعویق انداختن مداوم است ، لازم است همیشه مشغول ، مفید و کارآمد باشید. آیا همه ما به آن نیاز داریم؟ کسی که واقعاً به آن احتیاج دارد و قابل درک است ، مدیران ارشد شرکت های بزرگ هستند که می خواهند کارمند هر ثانیه بسیار کارآمد باشد. بیکاری بخشی از طبیعت انسان است که ما نیاز داریم تا افکار خود را مرتب کرده و باتری هایمان را شارژ کنیم.

شعار روانشناسی مثبت "باور به رویا" یک افسانه با لمس عاشقانه است ، خوشبختانه اگر بی فایده باشد یا حتی کاملاً مضر باشد. چگونه این مانترا را تکرار نکنید ، اما اغلب ، برای اینکه احساس خوبی داشته باشید ، باید خود را فعال کنید و به نتایج قابل مشاهده برسید. در غیر این صورت ، بادکنک متورم با توهم ترکیده می شود.

هر هدفی را می توان به دست آورد ، به محض تجسم آن ، ایجاد کلاژ ، ارسال درخواست به فضا یا تأیید ، - همان روانشناسی مثبت تبلیغ می کند. مفهوم "افکار مادی" مستقیماً با خودشیفتگی به عنوان پدیده ای مرتبط است که با پایان بلوغ روانی و گیر افتادن در مرحله ای از رشد مربوط به 2 سال از زندگی فرد مرتبط است.

خداحافظی از توهمات قدرت مطلق خود ، که در فرآیند خلع ید رخ می دهد ، به فرد اجازه می دهد بین جهان واقعیت و جهان فانتزی تمایز قائل شود و همچنین محدودیت توانایی های خود را به وضوح درک کند. پارادایم "اخته" ، که ناکافی بودن او را برای کودک آشکار می کند ، با واقعیت ارتباط برقرار می کند ، که لازم است در هنگام مواجهه با محدودیت های قدرت خود به آن عادت کرد. عدم تشخیص این واقعیت که توانایی های شخصی محدود است یکی از نشانه های گویای خودشیفتگی است. تفکر جادویی برای یک سن خاص طبیعی است ، اما اعتقاد به این که می توانید با قدرت افکار خود دراز کشیدن خود را موفق کنید ، یک مسیر بن بست است.اشکال بالغ خودشیفتگی (تغییر خودشیفتگی) به فرد اجازه می دهد تا محدودیت های موجودیت خود را درک کرده و مطابق با این کشف به اندازه کافی عمل کند. در یک نسخه سالم ، با رسیدن به بلوغ ، فرد می تواند با تمرکز بر توانایی ها و نقاط قوت خود اهداف واقعی را برای خود تعیین کند.

"هرگز تسلیم نشوید!" آیا شعار مرسوم ، مد روز بعدی است. هرگز؟ البته ، "پشتکار و کار همه چیز را خرد می کند" ، اما می توانید در همان زمان خود را خرد کنید ، بعید است نتیجه راضی کننده باشد.

و آخرین مورد ، در مورد بذرهای کاشته شده توسط روانشناسان ، یک س veryال بسیار لغزنده است ، از این جهت که نمی توان روی آن لغزید و اشتباه فهمیده شد ، لغزنده است. ما در مورد آموزش های رشد شخصی صحبت می کنیم ، که تقریباً به صورت روزمره درآمده است. من خودم به طور فعال مردم را به کاوش و توسعه خود ترغیب می کنم ، و این اتفاق می افتد که "اتفاق می افتد" ، و این باعث می شود که زندگی برای همه بهتر شود. ولی. در واقع ، تمام مسیر زندگی ما رشد است ، که دارای نرخ ، موقعیت و مسیر حرکت خاص خود است ، همه اینها هم جهانی و هم فردی است. این تماس خودشیفته به همه می گوید امروز خود را در آسانا بچرخانند. من بسیاری را دیدم که "موضع نیلوفر آبی" را گرفتند ، هرچند در یک حلقه روان درمانی کلاسیک نشسته بودند ، که در آن ، جدا از همان "ژست" تحمیل شده توسط فرهنگ خودشیفتگی ، چیزی جز تصویری از خود وجود نداشت که به دنبال هدف و رهبری خود بود. یک شیوه زندگی واقعا درست … کسانی که به دنبال درک چیزی در مورد روح خود نیستند ، با بینش های غلط و ایده های شبه رشد رشد می کنند. دیگران ، با تسلیم شدن در برابر پیشنهاد ، با آنها رقص شاد کاتارسیس کاذب را رقصید. برخی از افراد نگون بخت فقط از نظر پیچیدگی درونی خود دچار تعجب هستند (برای دومی توهین آمیز است).

افسانه ها تصادفی نیستند ، آنها بر اساس یک واقعیت روانشناختی هستند که برای بسیاری از نسل ها قابل درک است. از این رو ، جذابیت شخصیت اسطوره ای نارسیس به عنوان یک مدل مناسب که جهان شمول مشکلات خودشیفته را آشکار می کند.

اکثر کسانی که برای توسعه خود ، رشد ، روشنگری ، شرکت در انواع آموزش ها تلاش می کنند ، قسمتی از یک اسطوره را بازسازی می کنند که نرگس خودشناسی ، با خم شدن بر بازتاب خود ، "روشن" را تحسین می کند و در اسارت بیرونی باقی می ماند. او که شیفته زیبایی خود شده است ، از عشق به خاطر توهم چیزی که در واقع وجود ندارد می میرد. خودشیفتگی به شما این امکان را نمی دهد که به ماهیت "من" خود ، که در آب منعکس شده است پی ببرید ، و بنابراین فرصتی برای درک روح خود نمی دهد. هیچ رشدی وجود ندارد. فقط بازتاب هایی در سطح آب ، افکار مبهم و آرمان شهر حسی رشد. بنابراین ، تعداد قابل توجهی از کسانی که در طول جلسات گروهی مسیر رشد را در پیش گرفته اند ، از بینش های ویژه و تحولات باورنکردنی اطمینان دارند. برخی ، با فراتر رفتن از دایره ، ناگهان به همان مطلقاً بی پروا ، روشن و تصفیه نشده تبدیل می شوند. دیگران تلاشهای خود را برای رشد ادامه می دهند و درگیر گفتگوهای خسته کننده می شوند که ساخت آنها هزارتوی از مفاهیم و عبارات درهم تنیده است که هیچ ارتباطی با رشد واقعی ندارند.

اوضاع بدتر می شود زیرا روانشناسان ، مانند همه مردم ، نیز مستعد تأثیر خودشیفتگی هستند و چنین تجزیه ای از اهداف و اهداف توسعه خود به عنوان یک متخصص و مشتریانش ، به عنوان افراد ، ارائه می دهد. هنگامی که یک روانشناس سعی می کند ابتدایی گرایی حرفه ای خود را برای خود توجیه کند (که در اجتناب از کارهای پیچیده حرفه ای و تشکیل یک فرد تکه تکه ، اما نه یک شخصیت یکپارچه آشکار می شود) و با تجزیه شخصیت خود ، به یک متخصص تکه تکه تبدیل می شود. ویژگی مهم چنین شخصیتی تکه تکه این است که از ایده اصلی (معنی ، ارزش) زندگی خالی است. اگر شخصی ارزش برجسته ای نداشته باشد ، می توان او را "با قطعات شیرین خریداری کرد" - قطعاتی. همه اینها باعث وحشتناک ترین تخریب می شود - نابودی خودفریبی پیچیده.به عبارت دیگر ، نظم وارونه ای برقرار است ، برعکس نظری که ل.تولستوی در مورد آن صحبت کرد ، جایی که اصلی ترین امر ساخت و ساز ، جنگ ، تجارت است. و هیچ ارتش روانشناسانی که به سرعت در حال رشد است تا زمانی که از نظر اخلاقی به دنیای وارونه خدمت می کند ، پس انداز نخواهد کرد.

توصیه شده: