بازتاب های نیمه شب یک روانشناس

تصویری: بازتاب های نیمه شب یک روانشناس

تصویری: بازتاب های نیمه شب یک روانشناس
تصویری: نحوه استفاده از پلتفرم روانشناسی آنلاین یاری وی 2024, ممکن است
بازتاب های نیمه شب یک روانشناس
بازتاب های نیمه شب یک روانشناس
Anonim

بازتاب های نیمه شب روانشناس:

اغلب مردم در گذشته زندگی می کنند ، به خاطرات گذشته باز می گردند ، سپس در آینده ، برنامه ریزی می کنند و امیدها ، رویاها را گرامی می دارند و به ندرت ما در لحظه حال هستیم ، آنچه را که هست نمی بینیم یا آنچه را در واقعیت نمی بینیم. - ما مانند اسب های پلک زده در طول زندگی می پریم ، و فقط دیدمان را نسبت به آنچه در راه می بینیم تنگ کرده ایم. و ما به ندرت موفق به گسترش آگاهی خود می شویم ، زیرا نوعی شوک را تجربه کرده ایم. گسترش دهید - به شرطی که ما تجربه رویداد را جذب کنیم ، از آن درس بگیریم ، سهم خود را در قبال آنچه برای ما اتفاق افتاده بر عهده بگیریم. متأسفانه ، این طرح اغلب و برای همه کار نمی کند. به همین دلیل است که ما اغلب به این فکر می کنیم که چرا جهان در حق ما بی انصافی می کند ، چرا زندگی و رویدادهای موجود در آن مانند یک پرونده فرسوده می شود؟ زیرا به دلیل کور شدن چشم ها ، نمی توانیم تجربه جدیدی از رویداد استخراج کرده و در رشد ذهنی خود یک پله بالاتر باشیم. به نظر می رسد که ما در همان پله قدم می گذاریم ، یعنی زندگی ما. اما دیوانه به نظر می رسد ، بالا رفتن از پله ها ، نصف یا یک سوم راه برای گیر افتادن روی یک پله ، ناتوانی در برداشتن گامی دیگر. اکثر مردم در چنین جنون هایی زندگی می کنند.

اما پیری چندان دور نیست و این ماهیت مسیری است که ما طی کرده ایم - ویژگی زندگی که ما گذرانده ایم. بنابراین من فکر می کنم کهولت سن استعاره ای از زندگی است. همانطور که شخص آن را تجربه کرد ، چنین است کهولت سن. و اگر در دوران سالمندی فردی دچار جنون یا زوال عقل شود - به طور کلی ، تمام زندگی او در جنون سپری شد ، اگر به سکته برسد ، تمام زندگی او یک حمله قلبی و سکته مغزی مداوم است ، اگر در سنین بالا این کار را انجام دهد. از درد مفاصل خوب راه نروید ، بنابراین تمام زندگی او یک محدودیت و بی حرکتی مداوم است - ایستادن روی همان پله ، اگر در سنین پیری کور یا ناشنوا شود ، به طور کلی ، حتی در سنین پایین تر ، او قادر به دیدن نبود و می شنویم … ما می توانیم این لیست را به طور نامحدود ادامه دهیم … و این فقط مربوط به بیماری های جسمی نیست. اگر پیرمردی تا پایان عمر تنها باشد ، به این معنی است که او تنها بوده است ، شاید از اولین ثانیه های زندگی خود در این جهان و با وجود والدین "دوست داشتنی" خود در دوران کودکی تنها بوده است …

اما تأملات من در مورد موضوع زندگی به عنوان یک فرایند و سالمندی در نتیجه من را به جایی می رساند که این س myselfال را از خودم می پرسم: من شخصاً از چه استعاره ای از پیری خوشم می آید؟ و من پاسخ قطعی به این سوال دارم. اما پس چگونه باید از پله هایم بالا بروم تا در نیمه راه گیر نکنم؟ چگونه می توان پلک های چشمک زن را که در کودکی روی من گذاشته شده بود حذف کرد و زاویه دید را گسترش داد؟ چگونه می توانم نه تنها در پشت چشمهایم ، بلکه در درون خود نیز نگاه کنم؟

من دو پاسخ ساده برای خودم دارم - آگاهی و مسئولیت در مورد انتخاب هایم. برای من دشوار است توضیح دهم که چرا از هیچ یک از انتخاب هایم پشیمان نیستم ، چرا خود را به خاطر اقدامات به ظاهر کاملاً بی پروا سرزنش و مجازات نمی کنم. فقط می توانم بگویم که من به همه رویدادهای زندگی خود به عنوان مواردی نگاه می کنم که تجربه بی بدیل و بی نظیری را برای من به ارمغان آورده اند که مطمئناً در آینده مفید خواهد بود ، به این معنی که من درک می کنم که سهم مسئولیت من در همه اتفاقاتی است که رخ می دهد به من مسئولیت برای من بار سنگینی نیست ، بلکه چیزی است که زندگی من را آسان تر می کند ، در انتخاب هایم آزادتر می شود و … از ساختار جهان غمگین و ناامید نمی شود. اما اغلب اتفاق می افتد که در زندگی با کسانی تماس می گیرم که به هر قیمتی می خواهند سهم مسئولیت من و مسئولیت خود را به من بسپارند. و در اینجا شما نمی توانید بدون ریاضیات انجام دهید - جدول ضرب و تقسیم کمک می کند. و اثبات و سپردن سهم مسئولیت خود به حریف فایده ای ندارد ، مهم این است که مسئولیت خود را بر عهده بگیرد ، و اگر او را نپذیرفت ، او را در کنار جاده با نام "زندگی او" رها کنید - پس از همه ، هر کس حق انتخاب خود را دارد. و من دیگر منتظر نماندم و امیدوار بودم هدیه ای که در جاده گذاشته بودم توسط کسانی که برای آنها در نظر گرفته شده بود ، برداشته شود. هرکدام مسیر مخصوص به خود را دارند ، نردبان خود را دارند ، مراحل خود را برای گیر افتادن دارند. و … هرکس سن خود را دارد! من فقط مسئول خودم هستم

(ج) یولیا لاتوننکو

توصیه شده: