2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
همه آسیب های دوران کودکی در روابط زناشویی آشکار می شود. رفتار شریک زندگی اغلب شبیه رفتار والدین یا سایر افراد مهم از دوران کودکی است. و سپس "به طور خودکار" به حالت یک کودک می افتیم ، همانطور که در دوران کودکی رفتار می کردیم ، احساس و رفتار می کنیم. برای تغییر این تعامل مخرب ، مهم است که شخصیت شریک را از فردی که شبیه او است جدا کنیم. اینها افراد متفاوتی هستند. و وقتی جدایی اتفاق می افتد ، برای ما راحت تر است که احساس بزرگسالی کنیم و در هر شرایطی عقل خود را حفظ کنیم. به عنوان مثال ، یکی از شرکا چیزی ناراحت کننده می گوید. اگر در پاسخ تعطیل شوید یا پرخاشگری نشان دهید ، در وضعیت کودکی هستید که عادت دارد به این شیوه واکنش نشان دهد. اگر شروع به شرمساری کردید ، به شریک خود بیاموزید - شما در وضعیت والدین انتقادی قرار می گیرید. مکانیسم مشابهی در رابطه با شما برای یک شریک کار می کند. چگونه می توان بزرگسال شد و رابطه را حفظ کرد؟ مثال عملی. زن جوانی ، بیایید او را لیلیا صدا کنیم ، برای پاسخ به این سوال که آیا طلاق می گیرد یا نه؟ به گفته وی ، شوهر لیلیا ، تقریباً هر شش ماه یکبار ، از هیچ جا "عصبانیت های عصبانی" را ترتیب می دهد. او به همسرش توهین و ناسزا گفت و خواست: "او را تنها بگذار" و تهدید به ترک خانواده کرد. سپس سکوت جای توهین ها را می گیرد. پس از چند روز سکوت ، شوهر "یخ می زند" و رابطه همچنان ادامه می یابد ، گویی "هیچ اتفاقی نیفتاده است". شوهر می گوید: "فراموش کنید ، همه چیز تمام شده است ، من نمی توانم بدون شما و پسرم زندگی کنم." من به لیلیا پیشنهاد می کنم رابطه خود را با شوهرش ترسیم کند. شکل زیر معلوم شد. - من سه چهره می بینم. چرا در تصویر روابط زناشویی یک پسر وجود دارد؟ - من قدردانی می کنم که شوهرم پدر فوق العاده ای است ، او از من و کودک مراقبت می کند ، وقت زیادی را با پسرش می گذراند ، با او بازی می کند. من "معتاد به کار" هستم ، شوهرم اغلب پدر و مادر را جایگزین پسرش می کند. - می شنوم که شما برای شوهر خود به عنوان پدر فرزند معمولی خود ارزش قائل هستید. و نقاشی تصویری از شما به عنوان والدین است. گویی نقش والدین در رابطه شما با شوهر شما بیشتر از نقش زناشویی است. - و وجود دارد. - من "عصبانیت عصبانی" شوهرم را در تصویر نمی بینم ، او کجاست؟ - او اینجا نیست. الان می کشمش
- وقتی شوهرت عصبانی می شود چه احساسی داری؟ - من می ترسم. به نظر می رسد هنوز فریاد شوهرم را می شنوم. - آیا قبلاً فریادهای مشابهی شنیده اید؟ چه زمانی؟ "این بسیار شبیه به این است که مادرم در کودکی مرا سر داد. - فریاد شوهر شما را به یاد رویدادهای دوران کودکی می اندازد و شما احساس می کنید لیلیای کوچک است. کودک واقعاً نمی تواند خشم والدین را تحمل کند. اما ، حالا شما بزرگسال شده اید. شوهر مادر نیست. و می توانید در مورد احساسات خود با شوهر خود صحبت کنید. - من این را می فهمم ، سعی می کنم صحبت کنم ، اما نمی توانم. شوهر با صدای بلند می گوید: "اذیتم نکن." من می خواهم یک آینه به نقاشی اضافه کنم تا شوهر ببیند که چقدر عصبانی است.
- وقتی شوهر شما "عصبانی" است ، سعی می کنید به او نشان دهید که او چقدر وحشتناک است؟ آیا از او انتقاد می کنید؟ - معلوم می شود که … - شوهر وقتی "آینه" ظاهر می شود چه احساسی دارد؟ - او حتی عصبانی تر است ، نمی داند چه کار کند. - آبی چه ارتباطاتی ایجاد می کند؟ - ناتوانی ، از دست دادن ، ترس. - معلوم می شود که شما یک شوهر شرور را با رنگی که با ناتوانی ، از دست دادن ارتباط می دهید ، رنگ آمیزی می کنید. خود را به عنوان یک شوهر در تصویر تصور کنید ، او چه احساسی دارد؟ - من احساس می کنم یک پسر کوچک و گم شده هستم که عصبانی است ، اما نمی تواند کاری انجام دهد ، فقط از ناتوانی فریاد می زند. - چه چیزی او را اینقدر عصبانی می کند؟ "او را عصبانی می کند که شبیه مادرش هستم. به نظر می رسد که من به همان اندازه نسبت به او سرد و بی تفاوت هستم. - آیا شما ، لیلیا ، واقعاً سرد هستید و نسبت به شوهر خود بی تفاوت هستید؟ - نه ، من او را دوست دارم و این را به او می گویم. - من می خواهم ببینم چگونه این کار را می کنی؟ من می توانم جای شوهرت را بگیرم. این ایده را چگونه دوست دارید؟ - بله ، جالب است. ایستاده در "محل شوهر" ، زن جوانی را دیدم که تا آنجا که ممکن بود از من دور شد - "شوهر" ، بدن خود را به پشت صندلی فشار داد ، همه مانند یک چنگال سه تایی خم شده بودند. او با نگاهی خشن ، نگاهی سرد و خاردار دارد.- چرا به من نیاز داری؟ - من نیاز دارم که شما از من حمایت کنید. - آیا من طرفدار شما هستم ، یا چه؟ شما از تلاشهای من ، دغدغه من برای حفظ خانواده قدردانی نمی کنید. من خیلی عصبانیت و درد قفسه سینه دارم. فوراً احساس ناتوانی می کنم و می خواهم از مجرم انتقام بگیرم. یا ، دور شوید: "اوه ، بنابراین شما مرا دوست ندارید ، پس من شما را ترک می کنم!" - خب برو. شما رفتار زننده ای دارید ، من از رفتار شما شرم دارم. - همه چیز ، میخکوب شده ، مانند یک مادر انتقادی. و دوباره ، مانند دوران کودکی ، احساس می کنم یک پسر "بد" هستم. - حالا بیایید نقش ها را عوض کنیم. من شما خواهم بود و من آنچه را که معمولاً در مورد آن سکوت می کنید ، می گویم و شما لیلی هستید ، شوهر باشید. - خوب. از نقش لیلیا ، روی صندلی می نشینم ، برعکس ، بدن خود به سمت "شوهر" متمایل می شود. - من خیلی می ترسم وقتی اینطور جیغ می زنی. من نمی دانم چی کار کنم. وقتی بچه بودم ، مادرم هم مرا فریاد می زد. می فهمم که تو مادر نیستی. اما طبق معمول ، من از ترس کوچک می شوم. و سپس شروع به انتقاد از شما می کنم. به نظر من اینگونه است که از خودم محافظت می کنم. برای من ، شما یک شخص بسیار مهم در زندگی من هستید. شما برای من عزیزتر از هر کس دیگری در جهان هستید. من دوست دارم هر یک از ما در مورد آنچه واقعاً برای او مهم است صحبت کنیم تا بتوانیم حرف یکدیگر را بشنویم. لب های لیلیا در حالی که شوهرش می لرزید ، اشک می ریخت. - خیلی غیر منتظره و خیلی خوب به خصوص ، برای شنیدن اینکه من شخص مهمی در زندگی شما هستم. - فهمیدم ، شوهرم تأیید کافی از من ندارد که من به او نیاز دارم. و من همچنین متوجه شدم که در طول درگیری ما آسیب های دوران کودکی را به یاد می آوریم ، هر دو شبیه کودکان آزرده و ترسیده می شوند و هر دو ترس ما را با پرخاشگری می پوشانند. - در تصویر در خانواده شما ، هیچ کس چهره ندارد. اگر چهره ها ظاهر شوند چه چیزی تغییر می کند؟ - ما شروع به دیدن یکدیگر می کنیم.
- برای رفتار شریک زندگی بسیار مهم است که واقعاً او را ببیند و نه والدینی که به نظر می رسد. شوهر عصبانی مانند مادر شماست ، اما او مادر شما نیست ، او شوهر شماست. و وقتی می فهمید که شوهر شما مادر نیست ، راحت تر احساس می کنید که یک زن بالغ هستید ، همسر این مرد. و از موقعیت یک دختر بزرگسال و نه کمی آزرده خاطر با او ارتباط برقرار کنید. امروز شما تحت درمان هستید و من برای شما آینه ای هستم که می خواهید به شوهر خود هدیه دهید. کافی است اشتباهات خود را ببینید و رفتار خود را تغییر دهید ، سپس رفتار شوهر تغییر می کند. - برای من بسیار مهم است که اشتباهاتم را دیده باشم. من می دانم که به شوهرم چه خواهم گفت. حالا حتی برای من خنده دار است که به طلاق فکر کنم. آیا ممکن است از شخصی که دوستش دارید جدا شوید. هنگامی که شما مانند یک فرد بزرگسال رفتار می کنید ، انتقال شریک زندگی شما به بزرگسالی نیز آسان تر می شود. انتقال شما به موقعیت بزرگسالان او را به واقعیت باز می گرداند ، یادآوری می کند که هر دوی شما بزرگسال هستید و می توانید مذاکره کنید.
سایر مقالات با موضوعات مشابه:
آیا برای شما مرد مقام است؟
چگونه می توان یک زن واقعی شد ، ازدواج کرد و در آنجا ماند.
اگر شوهر زیاد کار می کند و درآمد کمی دارد.
بنابراین آنها می توانستند تمام عمر خود را زندگی کنند …
توصیه شده:
آسیب های دوران کودکی درمان نشده. محرک های جدایی
من امروز با یک مشکل بسیار معمولی کار کردم - من آن را مشروط توصیف می کنم - برای همه مفید است. بنابراین… تصور کن… - گسست عمدی روابط "مرده" و پوچ ، - حرکت به سمت راحت تر از نظر روانی - شرایط جدید زندگی ، - هزار فرصت برای ایجاد راه های بیشتر و … - سخت ترین احساسات در آستانه تغییرات … گویی ماندن در قدیم آسان تر است ، با وجود اختلال عملکرد ، مخرب … به نظر شما دلیل این امر چیست؟ این احساسات بر چه اساسی استوار است؟ به هر حال ، حرکت از بد به خوب طبیعی و آسان ا
آسیب های دوران کودکی از دست دادن پدر چگونه بر زندگی یک زن بالغ تأثیر می گذارد
داستان یک مشاوره با استفاده از کارتهای استعاری (در متن تصاویر ارائه شده توسط تصویر به مقاله ذکر شده است). - عصر بخیر ، مارینا ، چرا اینقدر هیجان زده ای؟ - سلام! حالم بد است! - چه بد است ، توضیح دهید. - همه چیز بد است! - بطور دقیق تر ، لطفا.
چگونه با آسیب های دوران کودکی مقابله کنیم؟
شما همه مشکلات موجود در زندگی خود را درک می کنید ، متوجه می شوید که چگونه ظاهر شده اند ، اما هیچ چیزی از این درک حاصل نمی شود. وضعیت مشترک؟ چرا این اتفاق می افتد؟ آن چیست؟ چگونه می توان از این وضعیت خارج شد؟ بنابراین ، شما آسیب های دوران کودکی خود را درک می کنید (نمی توانید با مردان ارتباط برقرار کنید زیرا پدر اینطور نبوده است ؛ به دلیل این که پدر آن را نداشت ، هیچ تحقق اجتماعی ندارید ، شما نتوانستید با او متحد شوید ، شما صحبت نکردید ، او برای شما فردی غیر بومی بود ؛ فضای
10 علامت که نشان می دهد تجربه های آسیب زای هنگام تولد می تواند بر زندگی شما تأثیر بگذارد و وابستگی عاطفی ایجاد کند
وابستگی به نظرات دیگران ، احساس گناه و شرمندگی ، ترس از برجسته شدن ، موفقیت ، پول ، تمایل به آموزش مجدد یک مرد ، فرزند شما یا همیشه کنترل دیگران ، زندگی ، سرنوشت - از هیچ جا بوجود نمی آید. اغلب قبل از این اتفاقات خانوادگی قبل از تولد شما رخ می داد.
چگونه خود را از نارضایتی های دوران کودکی رها کنید
موضوع بخشش! یا چگونه می توان از نارضایتی های دوران کودکی خلاص شد! این مقاله را بر اساس مبانی نظری و روانی که امروز دارم ، تجربه و تمرین شخصی ، نوشتم. این یک نظریه نیست ، این تمرین من است و من تظاهر نمی کنم که حقیقت نهایی است ، این دیدگاه و تجربه شخصی امروز من است ، که من مطمئنم می تواند برای بسیاری سود واقعی داشته باشد.