چگونه با آسیب های دوران کودکی مقابله کنیم؟

تصویری: چگونه با آسیب های دوران کودکی مقابله کنیم؟

تصویری: چگونه با آسیب های دوران کودکی مقابله کنیم؟
تصویری: چگونه کودک سالم و قوی تربیت کنیم؟ دوره های رشد کودک پسر و دختر - دکتر انوشه 2024, آوریل
چگونه با آسیب های دوران کودکی مقابله کنیم؟
چگونه با آسیب های دوران کودکی مقابله کنیم؟
Anonim

شما همه مشکلات موجود در زندگی خود را درک می کنید ، متوجه می شوید که چگونه ظاهر شده اند ، اما هیچ چیزی از این درک حاصل نمی شود. وضعیت مشترک؟ چرا این اتفاق می افتد؟ آن چیست؟ چگونه می توان از این وضعیت خارج شد؟

بنابراین ، شما آسیب های دوران کودکی خود را درک می کنید (نمی توانید با مردان ارتباط برقرار کنید زیرا پدر اینطور نبوده است ؛ به دلیل این که پدر آن را نداشت ، هیچ تحقق اجتماعی ندارید ، شما نتوانستید با او متحد شوید ، شما صحبت نکردید ، او برای شما فردی غیر بومی بود ؛ فضای حمایتی در خانواده وجود نداشت ؛ روابط ناخوشایند با مادر و غیره) ، اما با احساس گیجی. در واقع ، برای شما ، روابط نزدیک به درد ، ناامیدی ، ترس تبدیل شده است و شما به وضوح از این لحظه آگاه هستید ، اما احساسات شما در جایی دورتر در جایی که آسیب روانی دیده اید ، جایی که پدر نوشید ، و مادر در همان نزدیکی رنج می برد (در همان زمان تمام تقصیر به گردن شما بود) ، در آن روابط سوء استفاده کننده که در آن مرزهای شخصی شما مرتباً نقض می شد. در آنجا گیر افتاده اید - افکار شما در سن 25-30 سالگی متمرکز شده اند (به طور کلی ، این خیلی مهم نیست - حداقل 80 ساله) ، در هوشیاری شما یک فرد بالغ و یک شخصیت شکل گرفته هستید ، اما با احساسات خود در دوره ای از زندگی که در آن آسیب دیدید گرفتار شده اید (2-3 سال ، برخی کمی دیرتر ، برخی کمی زودتر). اغلب ، سخت ترین آسیب های دوران کودکی قبل از سن 7 سالگی رخ می دهد. مخصوصاً اگر دوران کودکی خود را بسیار بد به یاد آورید. این بدان معناست که موارد زیادی وجود داشت که شما را ناامید می کرد ، دوست نداشتید - ناراحت شده اید ، عصبانی شده اید ، درد کشیده اید ، آنها به شما توجه نکرده اند ، پشتیبانی کافی را ارائه نکرده اند. و همه اینها اکنون با شما باقی می ماند. رویدادها فقط در 2 ، 3 ، 5 ، 7 سالگی اتفاق نمی افتد - آنها اکنون شما را همراهی می کنند ، شما هنوز احساس رنجش ، ناراحتی ، ناامیدی ، عصبانیت ، رها شده ، تنها ، احساس غم و اندوه و عدم حمایت می کنید.

ماهیت کار در تمام آسیب های دوران کودکی نه تنها در درک آنها نهفته است ("بله ، من درک می کنم که ارتباط عاطفی کافی با مادرم وجود نداشت. من وارد یک رابطه طولانی مدت می شوم ، یک رابطه عاطفی ایجاد می شود ، من می ترسم و فرار کنید ") ، زیرا وضعیت مستقیماً تغییر خواهد کرد.

چگونه می توان شرایط را تغییر داد؟ عامل کلیدی که می تواند بر همه چیز تأثیر بگذارد ، تجربه جدید است. اگر شما یک فرد آسیب زا هستید ، باید تجربه جدیدی را در جایی که آسیب شما دور زده می شود ، به دست آورید. مردم مانند حیوانات هستند - فقرا فقیرتر می شوند ، ثروتمندان ثروتمندتر می شوند و آسیب دیدگان حتی بیشتر آسیب می بینند. اطرافیان احساس می کنند جایی که به شما صدمه می زند ، و بنا به دلایلی در آنجا هستند که می خواهند فشار بیاورند ، زیرا کاری ناخوشایند انجام داده اند. همه اینها در سطح ناخودآگاه ، به طور غریزی ، بدون هیچ گونه عصبانی اتفاق می افتد. به طور متعارف ، اگر می ترسید که به شما خیانت شود و رها شوید ، تصور ناخودآگاه خیانت در انتهای دیگر "سیم" بوجود می آید ("خوب ، من به این شخص خیانت می کنم! منافع خود را در اولویت قرار می دهم") ، و به دلایلی شما از این تماس حذف می شوید … با آسیب دیدگی خود ، شما به طور ناخودآگاه نوعی احساسات و نگرش را نسبت به خود پخش می کنید و برای اینکه بتوانید در این لحظه کار کنید ، باید تجربه جدیدی را بدست آورید.

اگر ما مستقیماً در مورد ضربه صحبت کنیم (من رها می شوم و خیانت می کنم) ، ما نیاز به تجربه با شخص دیگری داریم که تسلیم نمی شود و خیانت نمی کند. ایجاد اعتماد و اطمینان می تواند 1-2 سال طول بکشد. در زمینه سوال ، ما در مورد درمان صحبت می کنیم ، زیرا این یک محیط و فضای امن است که در آن شما می توانید تجربیات جدید عمیق را در سطح حساس به دست آورید ، نه با سر خود. بدون تردید ، با سر خود ادغام می شوید و متوجه می شوید ، اما مهمترین چیز برای شما این است که احساس کنید هیچ وقت یک فداکار نیستید ، با عشق بی قید و شرط پذیرفته شده اید. داشتن یک رابطه قوی ، دلپذیر و مهربان چگونه است ؛ وقتی در مورد قدم هایی که می خواهید بردارید قضاوت نمی شوید چطور است؟ مانند این ، وقتی به شخصی "نه" می گویید ، و او پاسخ می دهد که شما حق چنین تصمیمی را دارید.

همه چیزهایی که در دوران کودکی شما وضع شده بود آنقدر ریشه دارد که ممکن است از بیرون حتی متوجه نشوید محدودیت ها و باورهای شما کجاست. با این حال ، تروما وجود دارد و با گذشت زمان زندگی شما را بدتر می کند. شما می توانید تجربیات جدید ، دانش جدیدی در مورد خود کسب کنید ، زندگی جدیدی را فقط در درمان بسازید. می توانید با خودتان روی چیزی کار کنید ، گریه کنید ، اما درد ناشی از این کار فقط تشدید می شود - شما به شخص دیگری نیاز دارید. هرچه بیشتر تمرکز کنید ، بدتر می شود ، به ویژه در مناطق آسیب دیده. برعکس ، وقتی با کسی به اشتراک می گذارید ، این شانس را دارید که او را رها کنید.

ترومای دوران کودکی در درمان چگونه درمان می شود؟ به عنوان مثال ، در اینجا و اکنون اتفاقی افتاده است ، شما به درمان می آیید و در مورد آن صحبت می کنید (ما با یک دوست پسر / دوست دختر جدا شدیم و غیره) ، حالت عاطفی شما می تواند از مقیاس خارج شود (شما گریه می کنید ، قسم می خورید ، روح شما پاره می شود). وقتی همه اینها به تازگی اتفاق افتاده است ، درمانگر سعی نمی کند با یک یا دو جلسه آسایش به شما آسیب برساند. سپس مطالعه آسیب شروع می شود - چرا و چگونه این اتفاق افتاد ، به چه دلیل نوعی واکنش بیش از حد وجود داشت. طبیعی است که کمی رنج ببرید ، اما اگر یک سال ، پنج ، ده سال گذشت و رنج شما را رها نکرد ، باید علت چنین درد بیش از حد و آسیب های دوران کودکی را پیدا کنید. واکنش شما با این وضعیت نامتناسب است - به طور معمول ، ممکن است احساسات زیادی وجود داشته باشد ، اما در واقعیت ، خیلی بیشتر. و همه اینها ناشی از ضربه کودکی است ، بنابراین باید خود را در آن غوطه ور کنید. تصور کنید که درمانگر دست شما را می گیرد و شما را به آن موقعیت وحشتناک می رساند ، به عنوان مثال ، مادر شما در سن یک سالگی شما را نزد مادربزرگ خود رها کرده است. شما صدمه دیده اید ، تنها هستید و ترسیده اید که مادر شما بازنگردد - همه این احساسات در موقعیت اولیه تجربه می شوند.

آسیب ها چگونه کار می کنند؟ آنها حافظه را در جایی که درد می کرد خاموش می کنند و ما همیشه نمی توانیم مورد اصلی را به خاطر بسپاریم. خاطرات در درمان چگونه زنده می شوند؟ ابتدا ، درد در 18 سالگی به یاد می آید ، سپس در 11 سالگی می تواند به ذهن متبادر شود ، سپس در 7 ، 5 سالگی ، سپس در 4 سالگی ، و تنها پس از آن می توانید سعی کنید به عمق ترین آسیب برسید ، فرود بیایید در سخت ترین ، دشوارترین و وحشتناک ترین تجربه ها (احساسات حیاتی ، بسیار غریزی و عاطفی - اگر ترس باشد ، در واقع احساس وحشت می کنید ؛ اگر درد است ، پس بیش از حد است). فرود آمدن به چنین تجربیاتی به تنهایی بسیار دشوار است ، اما امکان پذیر است. وقتی این احساسات به نحوی از بین می روند ، به آنها اراده و مکان می دهید ، مهم این است که طرف مقابل متوجه آنها شود. در درمان ، این چنین عمل می کند - درمانگر به شما می گوید که متوجه دردی شده است که احساس می کند ، احساس تنهایی کرده و احساس شما را به اشتراک می گذارد. و این لحظه بسیار مهم است! مرحله بعدی ارسال حمایت و منابع برای دوران کودکی است ("دوست دارید در این لحظه چگونه به شما کمک شود؟ چه کسی می تواند کمک کند؟ آنها چگونه می توانند کمک کنند؟"). اگر شخصی ایده هایی دارد - این عالی است ، اگر نه - درمانگر از او حمایت می کند ("من آنجا بودم ، پدر را سرزنش می کردم ، او را بیرون می کردم ، با مادرم صحبت می کردم. و به طور کلی ، من شما را در آغوش می گرفتم ، از شما محافظت می کردم. همه آنها ، زیرا در آن زمان شما به آن احتیاج داشتید ، اما هیچ کس متوجه آن نشد! "). در اینجا بسیار مهم است که تجربیات مورد توجه قرار گیرد و حتی تلاش برای کمک به یک فرد ، که به صورت شفاهی بیان شده است ، درصد زیادی از بهبود را به همراه دارد. چرا اینطور است؟ در کودکی ، ما از زمین خوردن و شکستگی زانو به اندازه این واقعیت که مادر ما فحش می داد یا اصلا متوجه چیزی نشده بود ، صدمه نمی دیدیم.

در درمان ، لازم است همه احساسات را زندگی کنید ، آنها را دور نکنید ، سعی نکنید "رد" کنید. و لحظه ای که همه اینها برای شما اتفاق می افتد ، ضربه به آرامی شروع به عقب نشینی می کند. ممکن است بلافاصله انجام نشود ، و شما باید چندین دور را انجام دهید (اگر آسیب کاملاً دردناک بود). من یک مثال از درمان خودم می گویم ، زمانی که از شدت درد گریه می کردم و این وضعیت حدود یک سال به ذهنم رسید. در سن 6-7 سالگی ، من قبلاً فهمیدم پول چیست. وقتی من و مادرم به مغازه اسباب بازی فروشی رفتیم ، تجربه ام را به خوبی به خاطر دارم و او گفت که من می توانم هر کدام را برای خودم انتخاب کنم. برای من این مکان دردناک بود - "بالاخره ، چیزی به دست می آورم!"حالا بچه ها می فهمند پول چیست ، اما در واقع آنها نباید آن را بفهمند ، نباید از والدین بپرسند: "چه چیزی ، واقعاً داری؟". کودکان باید احساس کنند که به آنها داده شده است. به همین دلیل است ، اگر کار در منطقه آسیب به صورت مارپیچ حرکت کند ، این طبیعی است! در هر لحظه جنبه های مختلف در حال بررسی است.

اطمینان حاصل کنید که آسیب های دوران کودکی خود را پشت سر گذاشته اید ، آنها انرژی ، قدرت ، آینده عادی ، زندگی عادی شما را از بین می برند. سعی کنید از هر روشی که در اختیار دارید برای این کار استفاده کنید - تنها در این صورت است که می توانید عمیق نفس بکشید ، زنده بمانید و کاملاً خود را نشان دهید.

توصیه شده: