شبکه سازی برای معرفی کنندگان

تصویری: شبکه سازی برای معرفی کنندگان

تصویری: شبکه سازی برای معرفی کنندگان
تصویری: روش بزرگ کردن آلت تناسلی کشف شد 2024, ممکن است
شبکه سازی برای معرفی کنندگان
شبکه سازی برای معرفی کنندگان
Anonim

زمانی که من هنوز در سونی کار می کردم ، یک رئیس شگفت انگیز داشتم. در اصل از غنا ، فارغ التحصیل دانشگاه سوربن ، خیره کننده مانند نائومی کمپبل ، زیبا مانند پلنگ ، باهوش ترین ، آرام ، عاقل. او به من چیزهای زیادی آموخت.

در مقطعی من به برنامه شرکت داخلی "ستاره های آینده" برای زنان در رهبری ارتقا یافتم. برنامه سالانه با مربی اختصاصی ، سمینارها ، امکان ارتقاء شرکت. به یاد دارم که در یکی از سمینارهایی که او تدریس می کرد نشسته بودم و درباره شبکه بود. و او در مورد اهمیت "به دست آوردن دوستان و ایجاد ارتباط" صحبت کرد ، و من به یاد دارم که چگونه دستم را بالا بردم و پرسیدم "برای کسانی که از این مکالمات بیهوده در مورد هر چیزی که غریبه ها با یک لیوان در دست دارند متنفرند ، چه کنند؟ " و او گفت: "فقط یاد بگیر."

اما در آن زمان ، من یک درونگرا شکاک ناراضی بودم. اما شکار از اسارت قوی تر است ، و در مقطعی واقعاً به آن نیاز داشتم ، و رفتم و فقط یاد گرفتم.

در حال حاضر من مزرعه ای برای ارتباطات درون سرم دارم ، یک برنامه ارتباطی ، سهولت آشنایی و رویدادها و کنفرانس های شرکتی یک آزمایش دردناک نیست ، اما تبدیل به یک شکار برنامه ریزی شده برای افراد مناسب شده است.

به طور کلی ، وقتی همه اینها را می نویسم ، به نظر می رسد که این یک ابتذال طبیعی است ، اما به یاد می آورم که چقدر کف دست و توده های عرق کرده در گلو همه اینها را به من داد ، چگونه سوالات دردناکی را به خاطر آوردم و با روح با هم جمع شدم که ، به نظرم ارزش نوشتن دارد بنابراین: ج

1) شما یک لیوان شراب می برید ، تلفن خود را پنهان کنید ، زیرا وسوسه انگیز است. شما با حرکت براونی به تماشاگران نگاه می کنید. شما کسی را که تنها با نگاه شما ایستاده است برجسته می کنید. به سمت او می روید ، دست خود را دراز می کنید و می گویید:

- سلام ، من اولگا هستم.

کسی که تنها ایستاده است ، به احتمال زیاد در یک قایق با شما ، در قایقی از خجالت ترسناک. با سپاسگزاری شکوفا می شود. او دست دراز می کند و خودش را معرفی می کند.

2) برای اینکه با آب و هوا احمق نباشید (اگرچه در انگلستان هرگز با آب و هوا احمق نیستید) ، سوالات زیر ارائه می شود:

- شما اهل کجا هستید؟

- این اولین بار است که اینجا هستید؟

- رویداد را چگونه دوست دارید؟

در یک سفر کاری همیشه می توان به راحتی پرسید "کی آمدی؟" ، "کی برمی گردی؟" به یاد می آورم که چقدر شگفت زده بودم ، چرا برای همه این افراد اینقدر مهم است که بدانند چه موقع رسیدم و چه وقت آنجا را ترک کردم. معلوم شد که یک کد است.

3) در ابتدا ، شما از پیروزی آنقدر خوشحال هستید که می خواهید تمام جهان با شما جشن بگیرند: "وای! من اینجا ایستاده ام و آزادانه صحبت می کنم! جهان ، توجه کن ، من مثل بقیه هستم ، من دیگر در دیوار ، اگر نه رقص روستایی ، من در میان این افراد به راحتی ارتباط برقرار می کنم! ". اما بسیار مهم است که متوقف نشوید و یک ساعت در مکالمه گیر نکنید ، سپس با درد به دنبال بهانه ای برای خروج از آن باشید ، اما برنامه را اجرا کنید. یعنی ، برای درک اینکه آیا چیز مفیدی در این تماس وجود دارد. بنابراین ، بلافاصله

4) "چه کار می کنی؟" و سپس بپرسید و در طول راه بفهمید که آیا علاقه ای وجود دارد یا خیر. اگر وجود دارد ، سپس حفاری کنید. اگر نه ، سرزنش مiteدبانه است. به طور کلی ، برای داشتن دوازده س inال در ذخیره سازی خود ، "و چه کسی شما را دعوت کرده است؟" "،" و چه کسانی را بیشتر دوست داشتید "،" و به چه کسانی توصیه می کنید گوش دهید. " و سپس ترس از وقفه ها را متوقف می کنید.

5) در صورت وجود علاقه ، ادامه را کسب کنید. چقدر جالب است ، این موضوع از نظر کسب و کار من برای من بسیار مهم است. آیا کارت ویزیت دارید؟ (آیا در Linkedin هستید؟)؟ اگر ناراحت نشدید با شما تماس می گیرم (هیچ کس ناراحت نمی شود!).

6) اگر علاقه ای وجود ندارد ، ساده ترین راه برای هرگونه گفتگو در هر مرحله این است:

"خوب ، از آشنایی با شما بسیار خوشحال شدم! موفق باشید!" دست دادن و بیرون آمدن

7) اگر در مکالمه بین دو نفر به طور ضمنی سر سوم را می پیچانید و نمی دانید چگونه مودبانه از آنجا خارج شوید و با انتظار مکث مصنوعی لبخند می زنید ، دیگر نیازی به صبر نیست. شما باید با لمس کردن شانه ، توجه یکی را جلب کنید ، و وقتی او می آید و به شما نگاه می کند ، بگویید "من باید بروم ، از دیدار شما خوشحال شدم" ، "من شما را ترک می کنم ، خیلی خوب بود ، می توانید کارت ویزیت خود را داشته باشید."

یکی از بزرگترین بلوک ها این احساس است که "آنها" وجود دارند و آنها در مورد شما فکر می کنند که شما چنین احمقی هستید که بر آنها تحمیل می کنید.در واقع ، این شرایط برای بسیاری ناراحت کننده است. و از درون قدردان هستند که این اولین قدم را برداشته اید. و این احساس است که این شما بودید که آلفا شدید ، و گفتگوی خود را "نجات دادید" ، که باعث ایجاد اعتماد به نفس و قدرت می شود.

در ابتدا ترسناک خواهد بود. سپس پیروز خواهد شد.

و گاز نمی گیرند.

UPD: ساندرا کوزینتسوا یک نکته بسیار مهم را اضافه کرد: چگونه خود را مجبور کنید که ابتدا به آنجا بروید و صد دلیل برای این کار پیدا نکنید. استدلال برای خودتان 1: همه چیز ، به معنای واقعی کلمه همه ارتباطات تجاری مستلزم این است که شما فردی در خیابان نباشید. فرصت های شگفت انگیز و دوستیابی از روابط گاه به گاه ایجاد می شود. از نظر آماری شگفت انگیز است. استدلال شخصی 2: شما به عنوان "فرد متصل" شناخته خواهید شد. این شهرت بسیار مهمی است. استدلال برای خودم 3: "اما من دوست ندارم تحمیل کنم." به خودت فشار نمیاری با روح بخشندگی برو. گوش دهید و ارائه دهید ، ارائه دهید ، کمک کنید ، به اشتراک بگذارید. گوش کنید و چیزی بدهید. این یک موقعیت شریف و سپاسگزار است. مردم از بی علاقگی "اوه ، من فردی را در این زمینه می شناسم ، می توانم به شما معرفی کنم" شگفت زده می شوند. فقط از یک شخص مهم و اصلی که به آن احتیاج دارید قطع نکنید ، بلکه آن را به بچه های کوچک بدهید که واقعاً به آنها احتیاج ندارید. و سپس 6 دست دادن کار می کند. راه فراری از آنها نیست.

توصیه شده: