ممنون که بی رنگ آمدید

تصویری: ممنون که بی رنگ آمدید

تصویری: ممنون که بی رنگ آمدید
تصویری: ¡Crisis de celos para Kıvanç Tatlıtuğ! 2024, آوریل
ممنون که بی رنگ آمدید
ممنون که بی رنگ آمدید
Anonim

من معمولاً در بقالی می شنوم: "بسته؟ ….. ممنون از خرید شما ….. دوباره به ما سر بزنید … خوشحال می شویم که دوباره شما را ببینیم"

و در اینجا: "متشکرم که بی رنگ آمدید" و لبخند.

نه ، چنین رابطه ای با من و با این صندوقدار ایجاد شده است. به طور تصادفی.

معمولاً در سکوت خود شیر ، پنیر ، خامه ترش ، میوه ها و حلوا را در یک سبد با یک مراسم صبحگاهی پایدار قرار می دهید. لزوما حلوا. بدون آن ، قهوه صبحگاهی من این روحیه را ایجاد نمی کند. و همیشه با یک تکه گریپ فروت. و از پنجره به بیرون نگاه کن خودروها به این سو و آن سو.

اگر به یک نقطه نگاه کنید ، بدون اینکه حواس شما از حرکت آنها پرت شود ، می توانید به یک توهم شگفت انگیز برسید: سوسو زدن چراغ ها در یک ریتم و یک مسیر تار رنگی از عجله در جعبه های فلزی.

اگر رقص روشن شود ، همه چیز در درون خود حرکت می کند ، من این ریتم را می گیرم … خودم ، ماشین ها ، جهان … …

رقص خودجوش اینگونه آغاز می شود. از طریق آن ، خود را زمین می کنید و محور را در درون خود احساس می کنید. او اساس و اعتماد او ، پذیرش و حرکت شما به این فضای بیرونی است. از طریق خود ، ارائه خود به این جهان. بسیار بزرگ و پذیرفتن شما متفاوت است.

مدت زیادی است که به آرایش توجه کمی کرده ام. و وقتی نگاه من چهره زیبایی را انتخاب می کند که با جمعیت آرایش شده است ، من همیشه او را تحسین می کنم و می بینم.

… در یکی از این خریدهای صبحگاهی به صندوق می رسم و نمی توانم چشم بردارم. دختر در هنگام پرداخت بسیار زیبا است. آرایش کمی دارد ، اما از درون می درخشد ، موهایش از حرکت همزمان در یک ابر سبک به سمت بالا بلند می شود. مدتهاست که در ذهنم افکاری که بتوانم بگویم را حفظ نکرده ام و در اینجا به اشتراک می گذارم: "ویکتوریا / نشان / ، تو امروز خیلی زیبا هستی. دوست دارم به تو نگاه کنم"

ویکتوریا لبخند می زند: "در واقع ، من آنقدر از کار خسته شده ام که می خواهم به تابوت بروم."

من متوقف می شوم و به دلایلی لبخند می زنم و می گویم: "اوه ، حالا من می دانم مردم چقدر زیبا هستند وقتی می خواهند بمیرند")

هر دو می خندیم.

و از آن روز به بعد رابطه خاصی بین ما ایجاد شده است. یکبار او گفت: "ممنون که رنگ آمیزی نکردی. گاهی اوقات به من کمک می کند که خودم را نقاشی نکنم" و اکنون فقط با این عبارت در صندوقدار خداحافظی می کند.

هر روز برخورد می کنم

(از طریق دیگران ، از طریق داستان ، موقعیت ، کتاب / مقاله / فیلم / موسیقی)

"با بسیاری در خود" / عبارت متعلق به بوریس پینسکر است ، احترام من /.

بیرونی-درونی ، درست-غلط ، شما-شخص دیگری ، می خواهید-باید ، می توانید-باید ، جذب می کند-دفع می کند ، انزجار-لذت ، حرکت-توقف ، تصمیم-تردید ….. و در واقع زندگی.

زندگی هر روز صبح با من شروع می شود.

هر شب قبل از خواب با او خداحافظی می کنید و صبح دوباره از نو.

سلام زندگی. ممنون که بدون رنگ آمیزی ، در زیبایی طبیعی خود آمده اید) ……

توصیه شده: