2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
زوج متاهل
37-50 ساله
ثروتمند ، به موفقیت های زیادی دست یافت. خانواده محترم. شوهر یا هر دو موقعیت های رهبری را اشغال می کنند ، صاحب یک تجارت هستند و دارای موقعیت اجتماعی بالایی هستند. بزرگسالان یا کودکان بالغ. ثبات مالی و اجتماعی ازدواج پایدار است.
افراد بالغ که ایده خود را از زندگی شکل داده اند. آنها با آگاهی و عقلانیت اعمال خود متمایز می شوند. تکانشگری و عاطفی در درون زوجین ظاهر می شود که منجر به سوء تفاهم ، درگیری و فاصله گرفتن از یکدیگر می شود. در عین حال ، در جامعه ، در محیط وسیع ، ترجیح می دهند با خویشتن داری ، ظرافت و مودب رفتار کنند. به خود اجازه واکنش های خشن و احساسی را ندهید. فرد را با وضعیت مطابقت دهید. هر کس تصور پایداری از خود دارد ، تصویری از من (که در زندگی هستم ، آنچه هستم ، آنچه می توانم ، آنچه می توانم ، آنچه می خواهم). پتانسیل های خلاقانه و حرفه ای تحقق یافته - هر یک در یک جفت متخصص در زمینه خود هستند ، متوجه شده اند ، شایسته. این زوج در بحران هستند.
گزینه های بحران های نظارتی که زوج در آن قرار دارند عبارتند از:
1 - کودک وارد دوران نوجوانی می شود
(در پس زمینه مشکلات نوجوان کودک ، روابط تعارض حاد بین همسران. اعتراض ، رفتار مشکل ساز نوجوان نشانه ای از روابط خراب شده آنها است.)
2- کودک بالغ می شود و خانه را ترک می کند.
(سندرم "لانه خالی" - از بین رفتن معانی قبلی تعامل زناشویی ، شیوه معمول زندگی ، برخورد با نیاز به بازنگری در تعامل در یک زوج - یک به یک باقی بماند ، دیگر فرصتی برای " پنهان "پشت نقش والدین ، مشکل صمیمیت ، فعالیت جنسی ، عاشقانه بوجود می آید)
3-فرزندان ازدواج می کنند و خانواده شامل عروس و داماد می شوند.
(بازبینی نقش ها و روابط خانوادگی لازم است - کودک دیگر "از آنها" نیست ، اختلافاتی بین زیرسیستم ها (کودک و والدین) بوجود می آید ، عدم انعطاف پذیری در ارتباطات ، وفاداری ، نشان دادن الگوهای عادی کنترل و رفتار اقتدارگرا ، که منجر به درگیری ها ، کینه ها و احساس تنش در محیط گناه)
4 - شروع یائسگی در زندگی یک زن ، کاهش میل جنسی او ، به دلیل سن (فعالیت جنسی او کاهش می یابد ، با ادامه یا افزایش فعالیت شوهر. سپس آنها با ترس و حسادت همسر ، کنترل او افزایش می یابد) ، عزت نفس او کاهش می یابد. او مضطرب ، تحریک پذیر می شود ، که بر رفتار او تأثیر می گذارد. شوهر رفتار اجتنابی ایجاد می کند - خانه را برای "کار" ترک می کند ، در کنار هم قرار می گیرد. بی اعتمادی متقابل ، سرزنش ها ، احساس کینه و احساس گناه.)
5- کاهش فعالیت جنسی مردان به دلیل افزایش سن
(با حفظ جاذبه و پتانسیل جنسی همسر. دقت او نسبت به شوهر افزایش می یابد ، عزت نفس او کاهش می یابد ، زیرا این امر را با خود مرتبط می کند-او جذاب نیست ، عزت نفس او ، عزت نفس او نیز به شدت کاهش می یابد. پرخاشگر ، تحریک پذیر می شود)
6 - همسران پدربزرگ و مادربزرگ می شوند.
(ترس از پیری ، مرگ تشدید می شود. تفاوت بین تصور از خود به عنوان جوان و فعال و موقعیت اجتماعی و خانوادگی جدید. ارزیابی مجدد نقش والدین ، تمایل به "بازپخش آن" ، برای درک بهتر آن)
بحران های موقعیتی (مربوط به مقررات قانونی)
خیانت (خیانت) به یکی از همسران
(تجربیات احساسی حاد ، فروپاشی تصویر جهان ، ایده در مورد خود ، در مورد آینده ، از دست دادن عزت نفس ، اگر خارج شدن از موقعیت غیرممکن باشد ، طلاق غیرممکن است)
فوت والدین یکی از همسران
(اندوه حاد ، ترس ، آگاهی از محدودیت زندگی ، از دست دادن معنا)
زمینه احساسی این زوج. در آنچه زندگی می کنند ، آنچه می بینند.
همسران از 15 تا 25 سال ازدواج می کنند. در ارتباط با بحران زندگی خانوادگی ، در یک زن و شوهر ، افزایش بی ثباتی عاطفی ، ترس ظاهر می شود ، احساس تنهایی همه در ارتباط با خروج فرزندان تشدید می شود ، وابستگی عاطفی همسر ، نگرانی های او در مورد پیری سریع ، و همچنین رابطه جنسی احتمالی خیانت به شوهرش ، تمایل احتمالی او برای نشان دادن جنسی "قبل از اینکه دیر شود".
افزایش احساس نارضایتی عمومی از روابط خانوادگی ، کشف تفاوت دیدگاه ها ، ظهور اعتراضات ضمنی ، نزاع ها و سرزنش ها ، احساس فریب در همه ، تخریب ارزش های تثبیت شده خانواده و عدم شکل گیری موارد جدید (ما نمی توانیم به شیوه قدیمی ، اما به شیوه جدید ، نمی دانیم چگونه) ، نقض سنت ها و آیین های مرسوم (شام خانوادگی ، ملاقات ، ملاقات با اقوام ، سرگرمی معمول خانواده در تعطیلات آخر هفته ، تعطیلات ، بوسیدن قبل از رفتن ، ماساژ در شب و غیره). خستگی روانی از یکدیگر. هر یک از آنها زندگی درونی خود را انجام می دهند ، علیرغم این واقعیت که دارای اشتراکات زیادی هستند - ارزشهای زندگی مشترک ، خاطرات ، ایده ای از آینده ، چشم انداز زندگی. کمبود صمیمیت ، گرما وجود دارد. حساسیت ، ترس از یکدیگر ، لمس ، صمیمیت ، عاشقانه از بین رفته است. در فاصله های گذشته احساس فاصله از یکدیگر ، کمرویی متقابل وجود دارد. به عنوان "تنهایی با هم" تجربه می شود. در عین حال ، آنها از از دست دادن یکدیگر بسیار می ترسند ، که به دلیل ترس از شوک ها ، تغییرات جهانی احتمالی (طلاق ، تقسیم اموال ، توضیحات برای فرزندان ، از دست دادن محیط مشترک معمول) است.
اختلاف نظرها و نارضایتی متقابل یا - به طور فعال در تضاد هستند و یکدیگر را سرزنش می کنند. یا ترجیح می دهند ترک و اجتناب را به عنوان امتناع از درگیری ترجیح دهند ، که این درگیری را به درگیری مزمن تبدیل می کند و روابط خانوادگی را تشدید می کند.
از دست دادن یک جنبه مشترک بسیار مهم در زندگی آنها - مشارکت مستقیم در زندگی کودکان ، مراقبت روزانه از آنها ، نیاز به تعامل نزدیک زناشویی ، اجرای روابط زناشویی و نه والدین را آشکار می کند ، اما این دقیقاً مشکل است. آنچه آنها قبلاً به خاطر بچه ها "تحمل" کردند ، توجهی نکردند ، به وضوح آشکار شد ، اختلافات تشدید شد ، که نمی توان چشمان خود را بست ، اما فرصت و مهارتی برای بحث وجود ندارد. آنها می توانند به طور م onثر در موضوعات مختلف ارتباط برقرار کنند - زندگی کودکان ، سیاست ، تجارت (ارزشها و دیدگاهها با هم منطبق هستند ، آنها یکدیگر را به خوبی درک می کنند ، کد "درباره خود آنها نیست") ، در حالی که از روشن شدن روابط خود ، چه اتفاقی برای آنها می افتد اجتناب می کنند. ، تجربیات خود را به اشتراک نگذارید ، از نظر احساسی دور شوید. آنها با یکدیگر صحبت نمی کنند ، نیازهای خود را آشکارا اعلام نمی کنند ، از ترس آشکار شدن آسیب پذیری خود ، از ترس طرد شدن از سوی همسرشان ، مضحک به نظر رسیدن ، نشان دادن ضعف و نیاز خود به گرمی ، لطافت و صمیمیت. علاوه بر این ، همه به آن نیاز دارند.
تأثیر بحران روابط خانوادگی در همه زمینه های زندگی همه افراد گسترش می یابد: آنها از آنچه قبلاً دریافت کرده اند لذت نمی برند ، با سر کار می کنند (از مشکلات خانوادگی پنهان می شوند) یا برعکس - آنها نمی بینند اهداف و وظایف جدید در کار ، به نظر می رسد که کار جالب ، عادی و یکنواخت نیست.
در تعامل با محیط:
یا انزوای اجتماعی (آنها کمتر با محیط ارتباط برقرار می کنند ، نزدیک هستند ، از قرار گرفتن در مرکز توجه اجتناب می کنند).
یا برعکس - آنها با جامعه تعامل دارند و نیازهای برآورده نشده را جبران می کنند - در رویدادها شرکت می کنند ، کارهای خیریه انجام می دهند ، از سالن ها ، سالن های ورزشی و غیره بازدید می کنند.
ارزشها و نیازهای اصلی
1) خانواده ، حداکثر تحقق نقش خانوادگی من (من همسر / همسر خوبی هستم ، رضایت از ازدواج ، صمیمیت ، یافتن معانی جدید ، ارتباطات بدون درگیری با کیفیت در خانواده ، اعتماد ، تأیید ارزش و اهمیت برای یکدیگر.)
2) نیاز به ارتباط (روابط اجتماعی و دوستانه با کیفیت بالا ، سرگرمی ، تقاضا ، نیاز ، اهمیت)
3) نیازهای شناختی (تفریح مرتبط با گسترش افق ، در حال حرکت ، مدرن بودن ، شایستگی ، شیک بودن ، داشتن اطلاعات)
4) نیازهای مادی (ثبات ، وضعیت ، وراثت)
5) نیاز به محافظت از "مفهوم من" (احترام به خود ، احترام به دیگران ، حفاظت از مرزهای روانشناختی ، احساس بلوغ ، مهم ، مورد نیاز ، ارزشمند).
وظایف روانی زوجین:
- تجدید روابط زناشویی
- تجدید ساختار ارتباطات
- بازیابی صمیمیت و عاشقانه در یک رابطه ، در زمینه رابطه متفاوت و بالغ
- سازگاری با تغییرات فیزیولوژیکی مرتبط با سن
- استفاده شاد و خلاقانه از وقت آزاد زیاد
- تجدید ساختار و تقویت روابط با بستگان و دوستان
-ورود به نقش مادربزرگ (پدربزرگ) ، پدرشوهر ، پدرشوهر ، مادرشوهر ، مادرشوهر.
- آگاهی از نگرش خود نسبت به سالمندی ، مرگ ، تنهایی. عبور از بحران وجودی
- سازگاری با زندگی تغییر یافته ، بالغ و مرتبط با سن
توصیه شده:
پرتره روانشناختی مشتری "زن خانه دار در بحران میانسالی"
زن ، 40-50 ساله. کودکان - بزرگسالان ، نوجوانان. همسر یک تاجر و مدیر موفق است. وابستگی مالی به شوهر ، زن خانه دار (یا بهتر بگویم معشوقه خانه) ، مادر. شرح مختصری از. چه و چگونه زندگی می کند همه زندگی در اطراف شوهر است ، ارزش اصلی خانواده است.
بحران خانوادگی "به شوهر محبوبم ، که از او متنفرم!"
وقتی شرکا وارد بحران میانسالی می شوند ، همه روابط محکم نیستند. اما روابط وابسته به سختی قابل تغییر است. این رابطه ای است که در آن فقط "ما" و "ما" وجود دارد: علایق ما ، امور ما ، ما نیاز داریم یا نیاز نداریم ، ما می خواهیم ، ما موافقیم … وقتی یکی از شرکا بحران را شروع می کند ، به تدریج خود را به عنوان یک فرد جدا نشان می دهد.
چنین درمان متفاوتی: مشتری "من می خواهم" و مشتری "من باید"
درمانگری بسیار متفاوت: مشتری "می خواهم" و مشتری "NADO" در روان یک فرد بالغ من می خواهم و باید هماهنگ باشم ، خواسته ها و تعهدات من موضوع مطرح شده در مقالات "بین نیاز و خواسته و دام مضاعف روابط را ادامه می دهم من حامی نوع شناسی مراجعه کنندگان و درخواست های آنها نیستم و در درمان بر فردیت شخصیت مراجعه کننده و منحصر به فرد بودن درخواست وی تأکید می کنم.
پرتره روانشناختی مشتری "Workaholic"
"سخت کوش" پرتره عمومی. آنچه می بیند. چه کسی و چه چیزی او را احاطه کرده است. با چه مشکلاتی روبرو است؟ مرد ، 40-50 ساله. تاجر ، مدیر ، صاحب مشاغل. کودکان - بزرگسالان ، نوجوانان متاهل / مطلقه. تأمین مالی (مسکن شخصی ، بیش از یک ، ماشین ، املاک تجاری).
بحران روانشناسان ، یا "وقتی مشتری همیشه حق دارد"
از نویسنده: … من فقط مقاله دیگری را در مورد سهل انگاری برخی از روانشناسان خواندم: "5 نشانه که باید از دفتر روانشناس خارج شوید." 1) روانشناس به شما ارزیابی می کند (نباید با تشخیص اشتباه گرفته شود. روان درمانگر با تشخیص شروع می کند) 2) روانشناس به شما توصیه می کند.