2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
امروز یاد این مثل طنز آمیز افتادم.
شوالیه از صحرا عبور کرد. در راه ، اسب ، کلاه ایمنی و زره خود را از دست داد. فقط شمشیر باقی ماند. شوالیه گرسنه و تشنه بود. ناگهان در فاصله ای دور دریاچه ای دید. شوالیه تمام نیروی خود را جمع کرد و به سمت آب رفت. اما در کنار دریاچه اژدهای سه سر بود. شوالیه شمشیر خود را کشید و شروع به مبارزه با هیولا کرد. او یک روز جنگید ، دوم مبارزه کرد. او قبلاً دو سر اژدها را خرد کرده است. در روز سوم ، اژدها خسته شد. شوالیه ای در همان حوالی افتاد ، دیگر نمی توانست روی پای خود بایستد و شمشیر را در دست بگیرد. و سپس ، با آخرین قدرت ، اژدها پرسید: - شوالیه ، چه می خواستی؟ - آب بنوشید. - خوب ، من می نوشیدم …
و این فقط آن چیزی نبود که من به خاطر آوردم ، فقط به این دلیل که او با شوخ طبعی بود ، اما گاهی اوقات. این دلیل در این واقعیت نهفته است که اغلب چنین شرایطی در روان درمانی و مشاوره روانشناسی وجود دارد هنگامی که مراجعه کننده ، پس از چندین جلسه ، هدف ویزیت خود از روانشناس را کاملاً فراموش می کند ، درخواست و نقش خود را در این فرایند فراموش می کند. اکنون من به س equallyال جالب توجهی درباره اینکه چرا روانشناس به مراجعه کننده این کار را "اجازه" می دهد ، اشاره نمی کنم. من بیشتر به مشتری ، رفتار او ، عکس العمل ها و وضعیت عاطفی او علاقه دارم ، زیرا مشتری شخصیت اصلی جفت مشتری و روانشناس است. بنابراین ، مشتری آمد ، کار شروع شد ، درخواست شکل گرفت ، وظایف حل شد ، بینش ها اتفاق می افتاد. و ناگهان … مشتری در کار خود متوقف شد و به طور کامل به شخصیت روانشناس ، به جهان بینی خود ، و نگرش به پدیده های خاص روی آورد. این نه تنها به علاقه اصلی مشتری در کار تبدیل می شود ، بلکه منجر به رویارویی با روانشناس می شود. یک به یک ، مانند شوالیه از مثل ، با یک استثنا کوچک ، اژدها توسط خود مشتری ایجاد شده است. چرا مشتری مانند شوالیه به جای استفاده از خدمات ارائه شده ، می جنگد و خسته می شود؟ و سپس او همچنین اعلام می کند که روانشناس اینطور نیست و کار یکسان نیست و خوب پیش نمی رفت. و حتی اولین دستاوردها و تغییراتی که در ابتدای کار ایجاد شد ، بی ارزش می شوند. - می خواستی کمی آب بخوری ، مشتری عزیزم! - چرا نمی نوشی؟!
می توان در مورد خطوط مرزی ، خودشیفتگی و دیگر تعاریف ، مفاهیم و اسامی بسیار رایج که امروزه برای اعطای مشتری مرسوم است صحبت کرد. اما این موضوع دیگری است و امروز به آن نمی پردازم.
یک انحراف کوچک هنگامی که من به عنوان روانشناس پزشکی کار می کردم و بر اساس ماهیت کارم ، با افرادی روبرو شدم که از اختلالات مختلف شخصیتی رنج می بردند: از روان رنجوری ها ، تا افسردگی و اختلالات سازگاری ، کل جزء بالینی را حذف کردم ، حتی به پرونده پزشکی نگاه نکردم. ، آنچه دکتر در آنجا نوشت و تشخیص داد ، من قبل از هر چیز به شخصیت بیمار و به منظور کمک به او در خلاص شدن از غم و اندوه - به بخش سالم خود - روی آوردم. به اعتقاد عمیق من ، یک روانشناس باید "کلینیک" را به خوبی بشناسد و در خاموش کردن آن نیز مهارت داشته باشد.
و اکنون نیز ، هیچ تشخیصی وجود ندارد! این رفتار مشتری منحصراً با ترس ، ترس از تغییر ، ترس از ناشناخته ها ، ترس از "اژدها" هایی که در ناخودآگاه مشتری فعال شده اند مرتبط است ، همه اینها مشتری را بسیار می ترساند ، به طوری که "ترس از ترس "بوجود می آید ، او شروع به ترسیدن از ترس ها می کند ، و برای خلاص شدن از شر ، او به یک" اژدهای "خارجی تغییر می کند تا افراد خود دوباره بخوابند و مزاحم نشوند.
این یکی از دلایلی است که باعث می شود برای مراجعه کننده بی اثر شود و چرا او به روانشناس خود ادعا می کند.
توصیه شده:
درباره عشق .. درباره روابط .. درباره ارتباط
عشق به معنای کامل کلمه را تنها می توان در نظر گرفت که به نظر می رسد تجسم ایده آل آن است - یعنی ارتباط با شخص دیگری ، به شرط اینکه تمامیت "من" شخص حفظ شود. همه اشکال دیگر جذب عشق نابالغ هستند ، می توان آنها را رابطه همزیستی ، یعنی رابطه همزیستی نامید.
درگیری خارجی - درگیری داخلی
وقتی شروع به ایفای نقش هایی می کنیم که برای خودمان غیرمعمول است ، وانمود می کنیم راحت و خوب هستیم ، صحبت از روابط جعلی منطقی است. پشت نقاب فروتنی و فروتنی ترس از مواجهه با عدم شباهت یکدیگر پنهان شده است. ما با نگه داشتن شریک روی آن تمرکز می کنیم.
از دست دادن ساده لوحی (ادامه سری مقالات درباره هیولاها - داخلی و خارجی)
در مقاله های قبلی ، من در مورد دلایل تبدیل "شاهزادگان" به "هیولا" صحبت کردم و اینکه چرا در برخی موارد مستعد افسونگری هستند و در برخی دیگر اینطور نیست. ما در مورد این موضوع با استفاده از مثال دو افسانه صحبت کردیم: "زیبایی و جانور"
درباره کلیشه ها ، استعدادها و نظم و انضباط - آنچه شما را از یادگیری زبان خارجی باز می دارد
در دنیای مدرن ، فردی که زبان انگلیسی را نمی داند ضررهای زیادی می کند. من در مورد یک فرد به عنوان یک متخصص صحبت می کنم - علاوه بر این ، در هر زمینه ای (در مفهوم عمومی انسان ، چنین فردی می تواند بسیار خوب باشد ، اما منظور من این نیست). لندن پایتخت بریتانیای کبیر است ، بله.
عاشق اژدها اژدها را بکش
و شاهزاده رفت و اژدها را شکست داد … و شوالیه سه روز و سه شب جنگید و سر اژدها را برید … و چرا مردم به اژدها چسبیدند ، چگونه اژدها مردم را آزار می دهد ، چگونه آنها دخالت می کنند؟ در حال حاضر مواقعی وجود دارد که یک اژدهای زنده شاید یک مارمولک کوچک است و همه شمشیر و شمشیر را تکان می دهند و با اژدها می جنگند … به هر حال ، در افسانه ها می گویند ، شما اژدها را شکست می دهید - شما یک قهرمان خواهید بود و یک شاهزاده خانم با پادشاهی دریافت خواهید کرد.