2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
بدن و روان ما بسیار نزدیک به یکدیگر هستند. و آنچه در زندگی عاطفی ما اتفاق می افتد مستقیماً در بدن ما منعکس می شود. این موضع اصلی درمان بدن محور و روان تنی است - حوزه ای در تلاقی پزشکی و روانشناسی ، که اختلالات را که در درجه اول نه به دلیل اختلالات در بدن ، بلکه توسط عوامل احساسی یا ویژگی های شخصیتی خود شخص ایجاد می شود ، مورد مطالعه قرار می دهد. این را می توان با عبارت "همه بیماریها از اعصاب هستند" نشان داد. در واقع ، البته ، همه چیز نیست - شرایطی وجود دارد که روانشناسی در آنها دخیل نیست ، اما هنگامی که آزمایشات و معاینات پزشکی چیزی را نشان نمی دهد و شخصی از وضعیت خود شکایتی دارد ، می توان در مورد یک بیماری روان تنی صحبت کرد.
شکل گیری بیماریهای روان تنی
در سطح بدن ، تجربیات احساسی ما به شکل تغییرات هورمونی و آرامش / تنش عضلانی آشکار می شود.… به عنوان مثال ، وقتی عصبانی هستید ، هورمون های آدرنالین و نوراپی نفرین در جریان خون شما ترشح می شوند و ماهیچه های شما منقبض می شوند به طوری که شما آماده مبارزه با متجاوز خود هستید. فقط در حال حاضر ما به ندرت چنین انگیزه هایی را اجرا می کنیم - هر بار که رئیس پیشنهاد می کند که اضافه کار کند ، او را کتک نزنید! و تجربیات احساسی از بین می روند ، اما تنش جسمانی اگر به طور مناسب (از طریق بدن یا کلمات) بیان نشود ، باقی می ماند. تکرار مکرر این چرخه منجر به "حفظ" این احساسات در ماهیچه های فشرده می شود - اینگونه است که گیره ها ظاهر می شوند.با آنها بدن درمانی بعداً کار می کند.
با این حال ، اگر گیره ها در بدن باقی بمانند ، به هر طریقی باعث ایجاد بار بر روی سیستم اسکلتی عضلانی ما می شوند - و دردهای مختلفی بوجود می آید که ناشی از التهاب یا ضربه نیست. آنها با خونرسانی طبیعی به بافتها تداخل دارند - و کار اندامها مختل می شود ، اگرچه از نظر فیزیولوژیکی همه چیز مرتب است. علاوه بر این ، برخی از اعضای بدن ما خود عضلانی هستند - برای مثال کل سیستم قلبی عروقی و دستگاه گوارش. آنها مستقیماً به تغییرات هورمونی واکنش نشان می دهند و تحت تأثیر احساسات ، کار خود را تغییر می دهند.
بدین ترتیب بدن به ما کمک می کند تا با احساسات کنار بیاییم که ما نمی توانیم به طور کامل زندگی کنیم. به نوعی تصمیم می گیرد:
"بله ، اکنون این احساسات بی جا است. من او را نگه می دارم تا او مسائل را به هم نزند."
و هرچه بیشتر از بدن به عنوان ظرفی برای احساسات استفاده کنیم ، راحت تر می شود. و در برخی موارد ، احساسات به سادگی از آگاهی جلوگیری می کنند و تنها در قالب یک واکنش بدنی باقی می مانند.
و روان ، عادت کرده است که احساسات را به انگیزه های ناخوشایند بدن گره بزند ، روی آنها متمرکز می شود و تجربیات دردناکی ایجاد می شود ، که تنها با این واقعیت تشدید می شود که پزشکان شانه های خود را بالا انداخته و می گویند که هیچ دلیلی برای احساس ناخوشی پیدا نمی کنند ، یا داروهایی تجویز می کنند که فقط تا حدی به تسکین علائم کمک می کند ، اما منجر به بهبود نمی شود. یا این اتفاق می افتد که به محض برطرف شدن یک مشکل ، بلافاصله مشکل دیگری بوجود می آید - و به همین ترتیب در یک حلقه.
نقش روان درمانی در درمان بیماریهای روان تنی
رویکرد پزشکی به اندازه کافی م effectiveثر نیست ، زیرا تنها به یک جنبه از تظاهرات روان تنی توجه می کند - جنبه بدنی - و جنبه روانی را که علت آن است نادیده می گیرد. از این رو رویکرد ترجیح داده شده برای کار در این مورد ترکیبی از مداخله پزشکی در صورت لزوم و کار روانی است.
به هر حال ، روانگردان ها در بسیاری از رویکردهای روان درمانی استفاده می شوند ، از روانکاوی کلاسیک ، گشتالت درمانی تا رویکرد رفتاری. با این حال ، از آنجا که ما در مورد فیزیکی صحبت می کنیم ، استفاده از روشهای کار بدنساز م effectiveثر است.
علاوه بر این ، روشهای درمانی کلاسیک به کار بسیار طولانی نیاز دارند تا به ریشه مشکل برسند و آن را در سطح ذهنی حل کنند. اما در شرایطی که واکنش بدنی به اصلی ترین واکنش تبدیل شده است ، ممکن است بسیار دشوار باشد و مشتری همیشه منابع و انگیزه لازم برای چنین کارهای عمیقی را ندارد.
بهترین گزینه در این مورد ترکیبی از روشهای کوتاه مدت با هدف دستیابی به آرامش و تسکین علائم حاد (به عنوان مثال ، درمان با پیشنهادات زیستی) و روشهای طولانی مدت درمان بدن محور است ، تا ارتباطات جدید و سالم تری بین آنها ایجاد شود. بدن و روان انسان
توصیه شده:
وقتی قلب شما درد می کند: مراقب باشید! درد روانی
درد روانی یکی از مهمترین ، جدی ترین و ظریف ترین پدیده های روانی است. انگار هست و انگار نه ، زیرا از نظر جسمی هیچ چیزی به شما آسیب نمی رساند! او غیرقابل تحمل است و با بسیاری از احساسات اغلب متناقض همراه است. این نوع درد منجر به رنج در نتیجه از دست دادن معنای زندگی (معنای وجودی) ، احساس تنهایی ، انزوا ، مرگ ، غم از دست دادن می شود:
تبدیل به یک سنگ خاکستری شوید ، یا چکار باید بکنید تا یک روانی روانی شما را تنها بگذارد
وقتی قطع ارتباط غیرممکن است هنگام برخورد با افراد دستکاری کننده و سمی ، از جمله خودشیفتگان ، سایکوپات ها ، افراد بدسرپرست ، افراد سوسیوپات ، افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و هیستریک - به طور خلاصه ، انواع خون آشام های احساسی - معمولاً توصیه می شود که عکس العمل نشان ندادن بهترین واکنش به توجه ناخواسته است.
خیانت به بدن. وقتی بدن "دیوانه می شود "
قسمت 1: علت شناسی و پدیدارشناسی اضطراب کارگردان است تئاتر درونی ما جویس مک دوگال شیوع گسترده حملات پانیک در سالهای اخیر این امکان را فراهم می آورد که آنها را نه به عنوان یک سندرم جداگانه بلکه به عنوان یک پدیده سیستمیک در نظر بگیریم و نیاز به مطالعه دقیق تری از زمینه فرهنگی که در آن "
چه زمانی عشق به تغذیه سالم به بیماری تبدیل می شود؟
من گیاهخوار نیستم. بعد از 6 غذا می خورم رژیم کتو نمی گیرم. من نان سفید ، ماکارونی ، سیب زمینی و شکر ، از جمله شام نمی خورم. من قهوه و چای سیاه می نوشم. گاهی اوقات شراب یا مارتینی می نوشم. من فکر نمی کنم BZHU. من هفته ای 3 بار به باشگاه نمی روم.
چگونه می توان سال اول زندگی با کودک را به شادی تبدیل کرد که به عشق تبدیل می شود
من مامان هستم نه اچیدنا! اکیدنا موجودی است که ظاهر یک نیمکره را داشت نیمه مارها تقریباً همه شریرترین ها را به دنیا آورده است ضد قهرمانان اساطیر یونان باستان: سگ دو سر اورف ، سربروس سه سر ، هیدرا لرن ، شیر نمنی ، کیمرا ، Sphinx ، Colchis Dragon و Ephon (عقاب زئوس ، که جگر پرومتئوس را خورد).