تجاوز خانواده

تصویری: تجاوز خانواده

تصویری: تجاوز خانواده
تصویری: تاحالا در معرض تجاوز جنسی تو خیابون قرار گرفتی ...؟ ( مجری : امیرعباس جعفرپور ) 2024, سپتامبر
تجاوز خانواده
تجاوز خانواده
Anonim

موضوع پرخاشگری در خانواده امروزه نیز مطرح است.

اغلب ، کسی که قوی است و از نظر جسمی ضربه می زند ، همیشه مقصر است ، اما تعداد کمی از مردم دلایل این رفتار را درک می کنند. در بیشتر موارد ، متجاوز کسی نیست که نیرو اعمال می کند ، بلکه کسی است که به آن حمله می شود - قربانی.

یک عبارت وجود دارد: "قربانی متجاوز را به رقصیدن با او دعوت می کند."

قربانی قبل از نشان دادن خشونت فیزیکی ، اغلب متجاوز را با کلمات ، رفتار خود تحریک می کند و سپس پاسخ می گیرد …

بله ، کتک زدن زنان مجاز نیست ، این کم است ، اما برای همه صبرها محدودیت وجود دارد. بله ، و کلمات می توانند دردناکتر از زور باشند. معلوم می شود که قربانی یک متجاوز حتی قوی تر است.

بدترین چیز زمانی است که کودکان در چنین فضایی زندگی می کنند و ضربه روانی می بینند.

اما در چنین شرایطی ، کودکان نوعی آموزش را می بینند و در بزرگسالی یا مسیری مشابه والدین خود را انتخاب می کنند ، یا کاملاً برعکس (من بیشتر اوقات ملاقات می کنم).

اما کینه ، عصبانیت ، پرخاشگری نسبت به والدین بیان نشده باقی می ماند و منجر به عواقب مختلف تا بیماری های روانی-روانی می شود.

این می تواند و مهم است که در درمان با متخصص انجام شود!

در اینجا یک داستان کوچک ، تقریباً 25 ساله است. پس از خواندن ، بنویسید که چه افکاری دارید ، در مورد این موضوع چه فکر می کنید ، آیا ممکن است پاسخ دهید یا چه سوالاتی دارید. با تشکر از!

هر روز از خدا می خواستم

فقط اگر امروز مشروب نخورید

هر روز خدا را دعا می کردم

هرچی مامانت رو کتک میزنی

و فقط در قدرت من بود که جلوی تو را بگیرم.

شما با دیدن نوزاد خود

که مادر با سپر پوشانده است.

تمام چشمک هایم را متوقف کرد

او رفت و به رختخواب رفت.

من تو رو خیلی وقتها سرزنش کردم

احساس پرخاشگری ، عصبانیت کردم.

من فقط در مورد شما شنیدم:

او یک مرد نیست ، یک غیره

الکلی و بس …

قادر به هیچ کاری نیست …

و تقریباً هر روز آن را می شنیدید

و تا جایی که می توانست ایستاد …

شما 3 راه داشتید:

گمشو.

شروع به نوشیدن کنید.

بمیر

و از تصور می ترسم

چگونه میتواند باشد

با انتخاب راه اول یا سوم …

و شما تمام تجاوزها را به گردن خود گرفتید.

که هر روز از "معشوق" شما سرچشمه می گرفت.

و شما در خانواده ما نباشید

من تحت تعرض قرار می گرفتم …

فقط الکل می تواند شما را آرام کند …

آن موقع نمی توانستم فکر کنم

که این محافظت شما برای من است.

تو این همه سال از من محافظت کردی

و همانطور که می دانست دفاع کرد.

تو به من زندگی دادی ، اما همچنین اضطراب.

اون موقع من راهمو نفهمیدم …

همه چیز را سرزنش کردم ، عصبانی شدم ، عصبانی شدم

برای زندگی ، برای تو ، برای خدا …

درونم اضطراب وجود داشت.

چگونه بودن …

ببخش یا فراموش کن …

چکار کنم ، کجا بروم ، بدوم …

چگونه زندگی کنم ، آنچه می خواهم ، چگونه می توانم بفهمم؟..

با وجود عشق و خوشحالی شما

تو مرا از اندوه و بدبختی نجات دادی.

هرگز عمداً به من ضربه نزن.

چگونه او می توانست و من را خیلی دوست داشت.

ممنونم که با وجود این همه نگرانی

تو ، بابا ، زن را در من نجات دادی!

حالا که بالغ شدم.

من یک زن هستم ،

همسر

و مادر.

خوشحالم که عاشق هستم و عاشقانه زندگی می کنم.

بی نهایت سپاسگزارم برای تحقق در حال حاضر مال من است.

و فقط به لطف شما

الان با خوشحالی متوجه شدم

که ناخودآگاه کودکانه من

تصمیم مهمی گرفت:

مرد من از من محافظت می کند!

مرد من محافظت می کند!

او محبوب ، قابل اعتماد ، وفادار است!

و همیشه برای من

اولین!

مرد من درست می گوید!

و البته اصلی!

این حقیقت ما با شماست."

با عشق

توصیه شده: