قطعاتی از جلسه "از بی اعتمادی به خود تا اعتماد به نفس و کامل بودن"

فهرست مطالب:

تصویری: قطعاتی از جلسه "از بی اعتمادی به خود تا اعتماد به نفس و کامل بودن"

تصویری: قطعاتی از جلسه
تصویری: ۳۰ عبارت تاکیدی برای افزایش اعتماد به نفس 2024, ممکن است
قطعاتی از جلسه "از بی اعتمادی به خود تا اعتماد به نفس و کامل بودن"
قطعاتی از جلسه "از بی اعتمادی به خود تا اعتماد به نفس و کامل بودن"
Anonim

مشتری ناتالیا. ما یک جلسه آزمایشی داریم. ناتالیا یک مشتری پاسخگو با تجربه قبلی در درمان است. مجوز انتشار مطالب بر اساس جلسه دریافت شده است.

شروع کنید

ما در مورد هر چیزی صحبت می کنیم: در مورد روابط ، در مورد فقدان خواسته شما در یک رابطه ، در مورد احساس نارضایتی و شکایت از شریک زندگی خود ، در مورد ترس از رد شدن در هنگام ابراز نارضایتی.

من به ناتالیا پیشنهاد می کنم که با این کار کند. و ناتالیا یک موضوع دیگر را نیز به خاطر می آورد - "بی اعتقادی به خود". در تمام بدنم احساس غبغب می کنم ، چشمانم پر از اشک می شود و یک توده در گلویم وجود دارد.

موضوع نسبتاً بزرگ است فکر می کنم کدام طرف را وارد کنم.

من وقت ندارم به طور کامل توضیح دهم که این "ناباوری به خود" چه نوع جانوری است و چگونه در زندگی ناتالیا خود را نشان می دهد ، هنگامی که یک قیف مکنده خاکستری را مشاهده می کنم که به زمین می رود.

"گو"

من از ناتالیا می خواهم این "عدم اعتقاد به خودش" را در قالب نوعی تصویر ببیند. رنگ ، شکل ، اندازه.

- این یک توده خاکستری است.

- او کجاست؟

- در معده. از ناف فاصله می گیرد.

زیر ناف مرکز انرژی ماست ، نقطه حرا نقطه زندگی است. اگر برخی پدیده های خارجی در آنجا قرار داشته باشند ، به شدت ما را از بین می برند.

در همان زمان - ناف ، بند ناف ، ارتباط با مادر. شاید چیزی در رابطه با مادرم در دوران اولیه بسیار آسیب زا باشد ، شاید در دوران قبل از زایمان.

من از ناتالیا می خواهم که نامی برای این تصویر بگذارد. "گو".

ما با ژیژا صحبت می کنیم. او چه احساسی دارد ، چه مدت با ناتالیا رابطه دارد و چگونه به اینجا رسید ، چرا اینجا است ، چه قراردادی با ناتالیا امضا کردند.

ما متوجه می شویم که ژیژا "همیشه" بود و از ناتالیا در برابر ترس جدید محافظت می کند.

- Zhizha ، خیلی زود ناتالیا می تواند بدون شما کنار بیاید و جایی برای شما در اینجا نخواهد بود. اکنون می توانیم به شما کمک کنیم تا به خانه واقعی خود بازگردید. یا بعداً ، وقتی ناتالیا به شما نیاز ندارد ، خود را در کسی می دانید که کجاست.

- اوه ، نه ، بهتر است به خانه برویم ، - ژژها نگران است.

- خانه ات کجاست؟

- در آن دختر کوچک ، در ناتالیا کوچک.

- نه این درست نیست خانه شما نمی تواند در ناتالیا باشد.

ما ژیز را ترک می کنیم تا به یاد بیاوریم خانه اش کجاست. به ناتالیا برمی گردیم.

- ناتالیا ، چه چیزی می تواند در زمان ترس از جدید از شما حمایت کند؟ چیزی که امنیت و پشتیبانی را ارائه می دهد و به شما کمک می کند گامی به جلو بردارید. آیا می توانید نوعی تصویر را تصور کنید؟

- پیراهن یا کت سفید.

- به شما مربوط است؟

- آره.

- چطور دوست داری؟

- قدرت بیشتر ، ثبات بیشتر ، اطمینان ، امنیت.

- تصور کنید که اکنون باید کاری را انجام دهید که قبلاً از انجام آن می ترسیدید. وقتی با این پیراهن هستید حالا چه احساسی دارید؟

- بله می توانم.

در این بین ، معلوم می شود که گو سبک تر ، مایع تر شده و به زمین می ریزد. برای او آرزوی سفری امن داریم. و ناتالیا با طلسم تازه پیدا شده باقی می ماند.

- من قدرت بیشتری دارم ، - ناتالیا می گوید.

قطرات کوچک هستند

از ناتالیا می خواهم پیراهن طلسم را نام ببرد. ناتالیا از کلمات مختلفی استفاده می کند.

- "گوشته". اما انگار هنوز چیزی برای این کار ندارم. گویی میله گم شده است.

ما به میله ای که در آن می شکند نگاه می کنیم. ما برای تقویت انرژی ، متمرکز شدن و افزایش ثبات تمرین بدن را انجام می دهیم. تکه های جریان انرژی ، اما کوچک. میله کمی بالاتر می رود ، اما باز هم می شکند. این به جایی ختم می شود که در بدن ما منطقه ای از هویت خودمان ، پذیرش خود را داریم. ما تمرین "سه آبشار عشق بی قید و شرط" را انجام می دهیم. آبشارها وجود دارد ، اما چکه ها دوباره کوچک هستند.

مامان ، بده

من به ناتالیا پیشنهاد می کنم عبارت "مادر ، بده! مال من را بده! " ناتالیا می گوید. با مشکلات. اما او انجام می دهد. و ناتالیا تصویر یک مادر در حال تولد را تصور می کند. مامان به درخواست پاسخ داد! و جت های آبشارها بزرگتر شده اند!

احساس می کنم در فضا گرم و حتی گرم شده است.

ناتالیا می گوید: "دستانم گرمتر است."

"کفایت"

هنوز 10 دقیقه وقت داریم.من یک تمرین دیگر به ناتالیا پیشنهاد می کنم.

- با تشکر. برای من کافی است. من به خودم اجازه دادم همه چیز را بپرسم ، بپذیرم ، تشکر کنم.

نظرات جلسه

در مورد ناتالیا ، عدم اعتقاد به خود ترس از این است که موفق نخواهد شد. "من نمی توانم. من متوجه نمی شوم. آنها چیزی به من نمی دهند. " و با مادرم رابطه برقرار می کنیم. با مادری که نمی توانست چیزی بدهد - پس ، در دوران کودکی. درخواست هایی که بیان و شنیدن آنها غیرممکن بود به ادعا تبدیل شد. نارضایتی و نارضایتی ظاهر شد. ابراز نارضایتی غیرممکن است - زیرا ترسناک است که آنها رد شوند و اصلاً چیزی ندهند.

یک دور باطل شکل می گیرد "من می خواهم ، اما دریافت نمی کنم ، نمی توانم بخواهم ، بنابراین عصبانی هستم ، و بنابراین نمی توانم بپرسم ، دریافت نمی کنم و آزرده می شوم ، بنابراین نمی توانم چیزی بگیرم”. و اعتماد عمیقی به درماندگی آنها شکل می گیرد. "من نمی توانم کاری انجام دهم. چه می کنید ، چه نمی کنید - هنوز هیچ چیز درست نمی شود. " این ویژگی ساختار دهانی اولیه است.

ناتالیا بزرگسال خواهان یک رابطه کامل است ، اما مردانی را انتخاب می کند که فقط قادر به برقراری روابط کمیاب هستند ، زیرا این در حال حاضر یک تصویر آشنا است. و کل جریان ادعاهایی که علیه مادرم بود به طرف شریک است. اما بیان شکایت دشوار است. و دریافت پاسخ مناسب از طرف شریک خود حتی مشکل تر است. زیرا هیچ تجربه مثبتی وجود ندارد: درخواست چیزی ، ابراز نارضایتی از چیزی و در عین حال دریافت نه رد ، بلکه پذیرش ، برای شنیدن و درک شدن.

عبارت "مادر ، بده! به من بده "تمرکز توجه و ادعاهای شریک را به مادر ، به هدف اصلی باز می گرداند. این هم بیان یک ادعا و هم یک درخواست است ، و بازگشت حق درخواست و پذیرش به خود ، حق داشتن حق خود ، همچنین گذر از توهین است. هنگامی که مادر بخشنده در تصویر ظاهر می شود ، چرخه عشق و فرصت دریافت دوباره بازیابی می شود.

ادامه کار ممکن است شامل زنده ماندن خشم و اندوه عدم دریافت به موقع باشد. کسب مهارت برای دریافت نه تنها از مادر ، بلکه برای یافتن منابع دیگر عشق ، شادی و پر کردن انرژی ؛ ایجاد انعطاف پذیری در صورت امتناع شخصی از دادن چیزی ؛ تدوین دستورالعمل برای روابط کامل ؛ با پذیرش بی قید و شرط و تمایل به تجلی کامل (از جمله با نارضایتی ، عصبانیت و عشق) کار کنید. ما برخی از این موارد را در تمرینات بررسی کردیم و ناتالیا در صورت ادامه تمرین می تواند تا حدی به تنهایی با آن کار کند.

توصیه شده: