پدران مطلقه سه گزینه برای آینده

فهرست مطالب:

تصویری: پدران مطلقه سه گزینه برای آینده

تصویری: پدران مطلقه سه گزینه برای آینده
تصویری: نقش والدین در خانواده مسیحی - نقش پدران در خانوده - قسمت دوازدهم 2024, ممکن است
پدران مطلقه سه گزینه برای آینده
پدران مطلقه سه گزینه برای آینده
Anonim

پدران مطلقه سه گزینه برای آینده

النا لئونتیوا

روانشناس بالینی ، درمانگر گشتالت ، سرپرست ، روان درمانگر خانواده

پدران مطلقه اغلب به روانشناس مراجعه می کنند. آنها شکایت های متفاوتی دارند و چیزهای متفاوتی می خواهند. اما همه آنها می خواهند بفهمند چرا همه چیز در زندگی آنها به روش خاصی پیش رفت. آنها می پرسند آیا هنوز فرصتی برای یک رابطه خوب و نزدیک ، یک خانواده جدید وجود دارد؟ و چرا نمی توانند ، اگرچه پنج ، هشت ، ده سال از طلاق می گذرد؟ بیایید سعی کنیم گزینه های آینده پدران مطلقه را شرح دهیم.

پدر شاه

چنین مردانی اغلب خودشان شروع کننده طلاق می شوند و از این ازدواج ها چندین ازدواج و فرزند دارند. نوع دوران در حال خروج. به عنوان یک قاعده ، این مردان بالای 50 سال دارند و از نظر مالی و اجتماعی موفق هستند. هنگام طلاق ، آنها نسبت به همسر خود احساس گناه می کنند ، کمتر نسبت به فرزندان خود. این مردانی هستند که تمرکز بیشتری بر زنان در ازدواج دارند تا بچه ها ، بنابراین آنها به راحتی فرزندان دیگران را تربیت می کنند و وقتی کسی بچه های خود را بزرگ می کند ، خیلی نگران نباشند. آنها همه را دوست دارند و مطمئن هستند که همه نیز آنها را دوست دارند. آنها تمایلی به کاهش ارزش مادر فرزندان خود ندارند ، بلکه او را به عنوان "زن مقدس" و مادری عالی می شناسند ، بلکه معشوقه ای هستند که منابع لازم را به پایان رسانده است.

پس از طلاق ، آنها اغلب با ابتکار همسر سابق خود با فرزندان خود در تماس هستند و از نظر احساسی خود را برای ازدواج جدید تغییر می دهند. کودکان از ازدواج های مختلف برای جلب توجه و منابع پادشاه پدر با همه پیامدهای آشکار رقابت می کنند. چنین مردانی به دلایل دیگر به ندرت به روانشناس مراجعه می کنند. پیش آگهی برای چنین مردانی تا زمانی که ساختار جنسی آنها حفظ شود بسیار مطلوب است.

پدر آزرده خاطر شد

چنین پدری به ندرت خود شروع به طلاق می کند و اصلاً قصد طلاق ندارد. تلاش های همسر برای تغییر چیزی در وضعیت خانواده به سادگی نادیده گرفته می شود. طلاق مدت زیادی طول می کشد ، دردناک است.

هر دو طرف از انواع روشهای روانشناسی استفاده می کنند ، از جمله:

دستکاری کودکان ؛

اتهام خیانت ؛

مشارکت کودکان در جنگ روانی ؛

محروم کردن خانواده از حمایت مادی ؛

انتقام.

چنین پدری به یکباره همه را آزرده می کند - جهان ، جامعه ، همسر و فرزندان. و او همچنین از همه به یکباره انتقام می گیرد. تا آخرین مورد ، او معتقد نیست که طلاق یک واقعیت است و از نظر روانی بدتر از دیگران سازگار می شود. مستعد اعتیاد. او معمولاً از محیط اجتماعی خانواده متاسف است - زیرا او رنج می برد. اغلب برای مدت طولانی ناپدید می شود ، به زندگی کودکان علاقه ای ندارد (آنها به او خیانت کردند) ، به خانواده پول نمی دهد یا هرگونه پرداختی را به گونه ای تحقیر آمیز تنظیم می کند.

پدران آزرده اغلب با شکایاتی از افسردگی به روانشناس مراجعه می کنند که در داخل آن خشم و کینه زیادی نسبت به کل جهان وجود دارد. افراد اطراف آنها باعث ترحم و تحریک می شوند ، دیر یا زود از دعوت به مهمانی های خانوادگی خودداری می کنند ، زیرا در آن صورت صاحبان خانه به دلایلی نزاع می کنند. در تطبیق ، چنین پدرانی با فاصله ، که در آن خانواده ، همسر و فرزندان به آرامی به مسافت قابل توجهی در حال حرکت هستند ، کمک می کند ، کل زندگی گذشته در حال دور شدن است ، تجزیه و تحلیل می شود. اغلب به طور متناوب مستهلک یا ایده آل می شود. خروج از ادغام با سیستم خانواده بسیار دردناک و طولانی است. چنین پدرانی "ناپدید می شوند" نه به این دلیل که افراد بدی هستند ، بلکه به این دلیل که به خود ثابت می کنند که قادر به زنده ماندن هستند و از خانواده اخراج شده اند. و این در واقع آسان نیست.

متأسفانه ، آنها اغلب روابط خود را با فرزندان خراب می کنند ، که اغلب در هنگام طلاق با پدران خود احساس همدردی می کنند. اما همانطور که پدران آزرده کمتر و کمتر ظاهر می شوند ، و اگر ظاهر شوند ، چنین ظاهری با بی ثباتی روانی یا رفتار نامناسب همراه است ، کودکان بیشتر و بیشتر متقاعد می شوند که "مادر کار درستی کرد که طلاق گرفت". اشتباه بزرگ چنین پدرانی این است که دچار پس رفتگی روانی شده و فرزندان خود را به فرزند خواندگی قبول می کنند. کودکان این را دوست ندارند ، همه بدون استثنا می خواهند پدری قوی ، محافظ و از نظر روانی کافی داشته باشند.در نتیجه ، پدر قدرت خود را از دست می دهد ، تأثیر ارزش های خود را از دست می دهد و به عنوان مربی لغو می شود ، که همه با هم برای دومین بار او را دچار آسیب می کند.

علاوه بر این ، در پاسخ ، خود کودکان تمایل دارند که با ناسازگاری روانی واکنش نشان دهند. آنها شروع به تحصیل ضعیف می کنند ، اطاعت نمی کنند ، بیمار می شوند ، در یک کلام ، آنها سعی می کنند تا آنجا که می توانند والدین خود را به موقعیت والدین بازگردانند. بنابراین ، روانشناسان در دوران طلاق والدین خود دارای فرزندان زیادی هستند.

اگر بچه ها هنگام طلاق کوچک باشند ، مطمئناً به راحتی تحت تأثیر مادر (پدربزرگ و مادربزرگ) قرار می گیرند. آنها می توانند به راحتی علیه پدر خود بچرخند و مرعوب شوند. کودکان خردسال اغلب نسبت به پدر خود رفتار منفی نشان می دهند و او نمی داند چگونه با آن برخورد کند. او در تاریخ تعیین شده توسط سرپرستی یا دادگاه با اسباب بازی می آید و کودک با اشک با او ملاقات می کند ، فریاد می زند ، فرار می کند. آیا رابطه آنها دوباره برقرار می شود؟ آیا سالی یکبار باید حاضر شوم یا هر دو یا سه بار؟ صبر کنید تا "بزرگ شود و بفهمد"؟ یک لحظه بسیار دردناک در زندگی چنین پدرانی و تجربه ای دشوار برای زندگی.

توصیه استاندارد من این است که اگر قدرت شما تمام شد و دیگر نتوانستید بجنگید ، به هر حال ، حداقل یکبار - دو بار در سال حاضر شوید. بهتر از ناپدید شدن است. سپس ، وقتی این کودک بزرگ می شود و نزد روانشناس می آید ، با درک نقش مرد در خانواده و زندگی دچار مشکلات بزرگی می شود. این امر به یک اندازه در مورد مردان و زنان صدق می کند. و اگر این کودک حداقل چیزی را از تجربه شخصی شما بداند ، و نه از داستانی که مادر بیان کرده است ، این کودک از شما سپاسگزار خواهد بود.

در این مکان ، شخص بطور غیرقابل تحملی به ناله از نقش دولت در حمایت از خانواده کشیده می شود.

با وجود تعداد زیادی طلاق در کشور ما ، خانواده به شدت نیاز به تنظیم و توازن منافع همه طرفین - زنان ، مردان و کودکان - دارد. خود او کاملاً قادر به کنار آمدن با این مشکل نیست. نه فرهنگ حل تعارض وجود دارد و نه مسئولیتی که به اندازه کافی بازدارنده تجاوز باشد.

طلاق متمدن نادر و یک دستاورد بزرگ بشری است. و بنابراین ، هرچه بیشتر با این کار می کنم ، بیشتر به این ایده تمایل دارم که صحیح است که همه اعضای خانواده در طول طلاق تحت درمان خانواده قرار بگیرند. لازم است به نوعی گردش مالی این تجاوز را تنظیم کنیم ، همانطور که ما توافق کردیم از گلوله های انفجاری ، مین های ضد شخص و سلاح های بیولوژیکی استفاده نکنیم. بنابراین این در سطح یک خانواده مجرد یکسان است.

برگردیم به پدران آزرده خاطر. طلاق برای آنها درگاهی سلطنتی برای یک بحران شخصی می شود ، که در آن همه نگرش ها و تجربیات زندگی تجدید نظر می شود. بسیاری از فرضیه های زندگی در معرض ناامیدی شدید هستند - این که "من همه کارها را به خاطر خانواده و فرزندان انجام دادم" ، که "زندگی به خاطر خانواده" قدردانی و عشق مادام العمر را تضمین می کند. این "زندگی به خاطر خانواده" "شبیه این است در واقع ، چنین پدری باید همه چیز را از نو شروع کند ، ترس و سردرگمی زیادی دارد. کاملاً مشخص نیست که اگر برنامه قبلی به نتیجه نرسید چگونه دقیقاً شروع کنیم؟

این یک فرایند طولانی است: از سه تا ده سال با نتیجه موفقیت آمیز.

اگر پدران ناموفق و آزرده خاطر برای همیشه در موقعیت قربانی و ناراحتی گیر کرده و تبدیل به افراد شرور ناخوشایند شوند.

با پیشرفت موفقیت آمیز یک بحران شخصی ، پدران آزرده مسئولیت خود را در قبال ازدواج متقابل بر عهده می گیرند ، روابط کاری خود را با همسر و فرزندان سابق خود بازیابی می کنند ، از پس رفتگی خارج شده و اقتدار خود را باز می گردانند. آنها یک برنامه زندگی جدید تشکیل می دهند که ممکن است شامل خانواده شود یا نشود. اغلب آنها پروژه خانواده را به نفع آزادی شخصی و تنهایی راحت رها می کنند.

بابا مامان

این نوع پدر در بین مردان 35 تا 45 ساله بسیار رایج است. چنین مردانی خود اغلب در دوران کودکی به دلیل طلاق یا به دلایل دیگر از پدر محروم بودند و به مادر خود بسیار نزدیکتر بودند. آنها به خود عهد بستند که هرگز از زندگی فرزندان خود محو نشوند ، تا مانند دوران کودکی رنج نکشند.با توجه به طنز کارما روانشناختی ، آنها اغلب خود باعث ایجاد طلاق می شوند ، نمی توانند با دوره های اجتناب ناپذیر زندگی خانوادگی کنار بیایند ، یا به سادگی نمی خواهند چیزهای ناخوشایند را تحمل کنند. زیرا برای این نسل (من) فلسفه "دوام به خاطر بچه ها" دیگر جواب نمی دهد.

آنها با یک روانشناس با یک مشکل به درمان می آیند - روابط با زنان درست نمی شود. در نسخه استاندارد ، این مردان هیچ جا از زندگی کودکان ناپدید نمی شوند - برعکس ، کودکان تمام آخر هفته ها و تعطیلات را با پدر خود می گذرانند ، پدر از همه مشکلات زندگی کودک مطلع است ، اکثر آنها هزینه های زیادی را خرج می کنند منابع مالی برای فرزندان و همسر سابق آنها. پدر-مادر مستعد رقابت شدید با همسر سابق خود به خاطر عشق فرزندانش و بهترین مادر آنها-تربیت صحیح ، تغذیه ، لباس پوشیدن و غیره است. آنها در واقع پدران بسیار خوبی هستند. آنها آمادگی هر چیزی را ندارند تا عشق فرزندان خود را از دست بدهند و تا آخرین لحظه برای آن مبارزه کنند. نیازی به گفتن نیست که تقریباً همه روابط جدید آنها از ابتدا محکوم به نابودی است. به چندین دلیل:

در واقع ، آنها از سیستم قدیمی خانواده پشتیبانی می کنند و تنها در فاصله کمی از آن دور می شوند. آنها طبق اسناد طلاق گرفتند ، اما از نظر روانی طلاق نگرفتند. آنها به شدت با همسر سابق خود ارتباط دارند ، بین آنها رابطه عاطفی شدیدی وجود دارد.

آنها تقریباً تمام منابع (مالی ، موقتی و روحی) را صرف حفظ چنین خانواده ای می کنند ، برای روابط جدید اندک یا کافی نیست. اینکه شریک جدید به سرعت متوجه می شود ، شروع به مبارزه برای آنها می کند و می بازد.

چنین عشقی قوی برای کودکان مانند شرط بندی روی صفر در یک کازینو روانشناسی است - این خطر بسیار زیاد است. که دیر یا زود مادران و مادران شروع به درک آن می کنند. آنها ، مانند نسل قبلی مادران ، برای این عشق "جان خود را از دست می دهند" و خواهان جبران ضمانت شده در قالب احساسات متقابل فرزندان خود هستند.

اما زندگی برنامه خاص خود را دارد - مهم نیست که والدین چقدر نزدیک باشند ، دیر یا زود همسالان اهمیت بیشتری پیدا می کنند. و سپس کودکان بزرگ می شوند ، خانواده های خود را ایجاد می کنند و مادران و پدران خود را به تنهایی "رها" می کنند. غالباً بعد از سی سالگی بسیار دیر است ، اما تنهایی که مادران و پدران در آن گرفتار هستند قوی تر است. تنها ، دیگر برای زنان چندان جذاب نیست ، در روابط عمیقا ناامید شده است.

اما این در چشم انداز است و وقتی به روانشناس مراجعه می کنند ، هنوز امیدوارند. کاملاً شبح انگیز ، زیرا آنها به محض عبور از یک خط خاص ، رابطه را "ادغام" می کنند ، پس از آن سیستم قدیمی باید تغییر کند. هیچ انگیزه ای برای تغییر او وجود ندارد و به همین دلیل ، زنان به طور کلی باعث ایجاد احساسات پرخاشگرانه زیادی می شوند.

البته این توهم وجود دارد که دیر یا زود فردی وجود خواهد داشت که "همه چیز را درک می کند" ، خردمند خواهد بود و به نوعی معمای حل نشدنی زندگی پدر و مادر را حل می کند. اما در واقعیت ، چنین مردی بلافاصله در زن دشمن خطرناکی را می بیند که به دنبال تسلیم و مجبور کردن او به کار است. و او در درجه اول فرزندان دارد. بنابراین بهتر است چیزی را تغییر ندهید.

این نوع عشق و دیدگاه است. به عنوان تسلی ، من فکر می کنم این مادران و پدران پدربزرگ های خوبی خواهند بود. این امر به آنها در سنین بالاتر عشق می بخشد و عمر آنها را پس از سن بازنشستگی افزایش می دهد.

توصیه شده: