2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
چندی پیش ، در قرار من (به همراه مادرم) دختری کمتر از 11 سال بود. درخواست روانشناسی برای مشاوره با تغییر در تیم مدرسه و سازگاری در کلاس جدید همراه بود. در ابتدای ارتباط ، کودک محدود بود و تمایلی به صحبت درباره خود نداشت. سپس از آن نوجوان خواستم که یک بازی فوق العاده با من انجام دهد. دختر موافقت کرد.
- آلینا ، آیا شما افسانه های اندرسن را دوست دارید؟ آیا قبلاً توجه کرده اید که چگونه یک نویسنده بزرگ با استعداد تقریباً هر چیزی ، حتی نامحسوس ترین چیز جهان را احیا می کند و دارای شخصیت و سرنوشت خاصی است؟ … من به شما یک بازی پیشنهاد می کنم. بیایید جهان را از چشمان اندرسن نابغه نگاه کنیم. نگاهی به اطراف بیندازید و مطلقا هر چیزی را در دفتر من انتخاب کنید ، که از طرف شما (با استفاده از مثال یک قصه گو مشهور) اکنون داستان او را بیان خواهید کرد. سعی کنید تصور کنید که او در اینجا چگونه زندگی می کند ، چه احساسی دارد ، در مورد چه چیزی فکر می کند و در مورد آن چه می بیند ، آیا دوستان دارد و غیره … شما سعی خواهید کرد ، خوب؟
- خوب! من داستان قفسه کتاب را در این اتاق می گویم.
- مطمئن! جالب هست! بیا گوش کنیم …
- من قفسه کتاب هستم. دفتر به من نیاز دارد ، بدون من کتابها به هم ریخته و احتمالاً در نهایت گیج می شوند. من مهمترین چیز در این اتاق هستم ، اما برای من سخت است. ادبیات زیادی روی من انباشته شده است و تحت این وزن کمی خم می شوم. اما بدون کتاب من خسته می شوم … شب ها ، وقتی هیچ کس در دفتر نیست ، هر کتاب به نوبه خود من را به داستان جذاب خود اختصاص می دهد. ما صحبت می کنیم و علاقه داریم … این راز ما است که هیچ کس از آن اطلاع ندارد … صبح مردم وارد دفتر می شوند و ما (اشیاء) فوراً یخ می زنیم و شروع به مشاهده دقیق کسانی می کنیم که وارد شده اند: آنها چه می کنند ، آنها در مورد چه چیزی صحبت می کنند ، چه نوع شخصیتی دارند؟ ما متوجه شده ایم که برخی از افراد بسیار بدتر از اجسام بی جان هستند. همه چیز آرام تر ، عاقل تر است. و چیزها کسی را نمی شکند. و مردم می توانند ، و اغلب این کار را انجام می دهند …
- داستان شگفت انگیز! من هرگز فکر نمی کردم که قفسه کتاب اینقدر منطقی و هوشمند است و تاریخچه آن بسیار غنی و چند وجهی است … به من بگویید ، آیا می توانید به این قفسه کمک کنید تا زیر بار سنگینی آن رنج نکشد؟ آیا باید مقداری از ادبیات آن را برداشته و در کمد قرار دهیم؟
- در هیچ موردی! هنگ این را نمی خواهد. ناراحتش خواهد کرد! برای او سخت است ، اما کتابها دوستان او هستند و او هرگز از آنها جدا نخواهد شد!
- قفسه کتاب افسانه ای که گفتید نهایت احترام را بر می انگیزد! چقدر مضطربانه با هر رفیقی رفتار می کند ، دوست! آیا می توانیم به طریقی دیگر به او کمک کنیم تا او را تسکین دهد؟
می توان به او کمک متفاوتی کرد. نیاز به تقویت دارد. طاقچه آن بسیار شکننده است. حالا ، اگر یک تکیه گاه (نوار مخصوص) به آن میخ زده می شد ، قوی تر می شد.
- خوب! من خواسته های او را در نظر خواهم گرفت و در آینده نزدیک درخواست او را برآورده خواهم کرد! اینو بهش بگو لطفا! اجازه نده نگرانش باشی!
- قفسه لبخند می زند و منتظر کمک موعود است.
- به من بگو ، چگونه می توانیم از آن در برابر افرادی که چیزی را می شکنند محافظت کنیم؟ راهی هست؟
- او نمی داند … چنین افرادی را نمی توان تغییر داد ، اما اگر قفسه قوی تر شود ، شکستن آن دشوار خواهد بود …
- موافقم … حفاظت ما در درون خود ماست … چه گفتگوی باشکوهی داشتیم! آیا می توانید به قفسه خود بگویید که در گفتن آنچه که او نیاز دارد یا مهم است دریغ نکنید ، زیرا تشخیص فاصله از راه دور ، مهم نیست که چقدر آن را می خواهید.
- او تلاش خواهد کرد. اگرچه برای او دشوار است که از کسی چیزی بخواهد. و این کمی عجیب است - از این گذشته ، او خود دیگران را بدون کلمات درک می کند …
*****************************************************************************************************************************
از مثال ارائه شده ، مشخص می شود که چنین ورزشی چقدر تشخیصی است. آنها ماهیت و شخصیت واقعی قهرمان داستان و همچنین وجود درگیری های احتمالی (محتوای داخلی و خارجی) را آشکار می کنند. علاوه بر این ، سناریوی توصیف شده توسط مشتری را می توان تصحیح کرد: منابع را بیابید ، راه حل ها را پیدا کنید ، جهت را بهبود بخشید ، با معنای خوشحال کننده پر کنید.
این تکنیک به طرز شگفت آوری سبک ، در عین حال عمیق و مدبر است. او نه تنها با کودکان - و با بزرگسالان عالی کار می کند. من این تکنیک را برای کاربرد شما پیشنهاد می کنم. دوستان خود را مطالعه کنید! کاوش کنید! این بسیار مهم و بسیار مفید است!
شما را به جستجوهای خلاقانه مشترک برای حل مشکلات دعوت می کنم. من از جلسات جدید و ارتباط روانشناختی مولد خوشحال می شوم!
در ارتباط با شما ، روانشناس معتبر Alyona Viktorovna Blishchenko.
توصیه شده:
بازی استعاری "مهاجرت به یک کشور روانشناسی جدید. ارائه گذرنامه"
یک بازی روانشناسی فوق العاده در جلسه امروز متولد شد. من می خواهم به اشتراک بگذارم! این بازی در حین بحث در مورد فضای روانشناختی موجود مشتری من (با الگوریتم ها ، فرمول ها ، مرزها) و تفکر بیشتر در جهت تغییرات مورد نظر بوجود آمد. من ساختار یک کار خلاق مفید را به اشتراک می گذارم.
کار با جنس در خط نر از طریق طرح افسانه ای "قوهای وحشی" توسط اندرسن
روانشناس ، نویسنده متن های آغازین - سن پترزبورگ برنامه عمومی ، اسکریپت … چگونه می توان با این کار کرد ، چگونه می توان با این واقعیت ارتباط داشت ، زیرا شما مقصر نیستید ، نمی خواهید ، چنین سرنوشتی را سفارش نمی دهید؟ .. چگونگی کار؟ به عنوان مثال ، از طریق یک طرح افسانه.
بازی می کنم یا با من بازی می شود؟ (قسمت 1)
آیا تا به حال فکر کرده اید که ما چقدر بازی های روانی انجام می دهیم؟ و چرا ما این کار را می کنیم؟ بازی های روانشناختی به طور خودکار اتفاق می افتند ، آنها به ما اجازه می دهند از مشکلاتی که در ایجاد روابط صمیمی واقعی با آن روبرو هستیم اجتناب کنیم.
بازی و اسباب بازی
بسیاری از بزرگسالان معتقدند بازی فقط سرگرمی است که هیچ ارتباطی با فعالیت های جدی در زندگی بعدی کودک ندارد: مطالعه ، آماده سازی درس ، تسلط بر یک تخصص. اجازه دهید به یک سوال بسیار مهم پاسخ دهیم: چرا یک کودک به بازی نیاز دارد؟ 1. تکامل فرد در فعالیت او صورت می گیرد .
زندگی مانند یک بازی است ، بازی مانند زندگی است
بازی یک حالت زندگی است ، یک انتخاب ابدی است ، حدس زدن ، فرد یا زوج ، تابه یا گم شده . ما در کودکی بازی می کردیم و بدون اینکه بدانیم نیاز خود را به بازی به بزرگسالی کشاندیم. در حین انجام بازی های بزرگسالان ، ما سناریوهای دوران کودکی خود را اجرا می کنیم و ناخودآگاه سعی می کنیم آنچه را که برای کمال صداقت و رضایت بیشتر از آن کم داریم ، بدست آوریم.