روان درمانگر از طرف خدا یا با مجموعه خدا؟

فهرست مطالب:

تصویری: روان درمانگر از طرف خدا یا با مجموعه خدا؟

تصویری: روان درمانگر از طرف خدا یا با مجموعه خدا؟
تصویری: با مراجعه به یک روان درمانگر چه اتفاقی در انسان قرار 2024, ممکن است
روان درمانگر از طرف خدا یا با مجموعه خدا؟
روان درمانگر از طرف خدا یا با مجموعه خدا؟
Anonim

در انجمن ، اغلب می توانید در مورد تجربه منفی تلاش شخص برای انجام روان درمانی شخصی بخوانید. اولین تجربه بد گاهی آخرین تجربه است. مشتری که بارها توسط درمانگر آسیب دیده است ممکن است در افشای مجدد خود تردید کند.

به نظر من ، درمانی که به فرد منبع اعتماد ، اعتماد به نفس می دهد ، م effectiveثر است ، هنگامی که درمان بر نقاط قوت فرد تمرکز می کند و بهترین ویژگی های او را به فعلیت می رساند ، هنگامی که فرد حمایتی را از درمانگر احساس می کند که هرگز از عزیزان خود دریافت نکرده است..

این را فقط با مراجعه خودتان به محل مشتری می توانید درک کنید.

یک درمانگر از طرف خدا را می توان فردی انسانی و همدل نامید که مردم را دوست دارد و با محبت خود بهترین ها را در مراجعه کننده بیدار می کند.

آلفرد آدلر روانکاو چیزی شبیه به این می گوید: وقتی شخصی به ملاقات من می آید ، سعی می کنم بفهمم نه چقدر بیمار وجود دارد ، بلکه چقدر فرد سالم وجود دارد.

یک درمانگر با مجموعه خدا می ترسد که مشتری شروع به کاهش ارزش وی به عنوان یک متخصص کند ، زیرا در درون او محدودیت های خود را درک می کند ، اما آنها را نمی پذیرد. چنین مقاومت در برابر پذیرفتن محدودیت ها و ترس از کاهش ارزش ، نیاز به دفاع در برابر مشتری را ایجاد می کند. این امر در امتناع مشتری بدون توضیح روشن دلایل ، در انگ انگ زدن به مشتری و القاء ایده عدم کفایت وی ، بدون هیچ استدلال مهمی بر اساس پیشنهاد ، کاهش انتقاد از مشتری و کلی پس زمینه خلق و خوی سرکوب شده درمانگر دفاعی نمی تواند پذیرش مورد نیاز فرد را ارائه دهد.

Image
Image

در چنین شرایطی ، غفلت درمانگر ، تأکید او بر جنبه های منفی شخصیت مراجعه کننده ، طرد شدید او ، محرومیت از منابع وی در قالب امید به نتیجه مثبت درمان منجر به آسیب دیدگی مکرر شخص متقاضی می شود. برای کمک حرفه ای

من از یک نقل قول خوشم آمد:

"یک شخص هرگز بسته به نوع فعالیت عصبی که دارد خوب یا بد نیست. افراد به سادگی متفاوت هستند ، اما یک فرد بد یا خوب ، دسته ای از ارزیابی موقعیتی اقدامات دیگران است که کاملاً به اخلاق بستگی دارد. و نگرشهای اخلاقی جامعه (فرد خاص) ، ارزشهای فرهنگی و تاریخی غالب گروه خاصی از جمعیت. خارج از این شرایط ، شخص همان چیزی است که هست ، و او (به استثنای آسیب شناسی فاحش) هیچ قصدی برای انجام آن ندارد منافع ، که اقدامات و اظهارات بد او را توجیه می کند ، انتقادات را دردناک و منفی در خطاب خود درک می کند. هرچه شخص خودخواه تر عمل کند ، بیشتر و بیشتر او در معرض نقض منافع دیگران است."

اگر مراجعه کننده سعی در کاهش ارزش درمانگر داشته باشد ، این بدان معنا نیست که او خودشیفته است. یک درمانگر با مجموعه ای از خدا نمی تواند این تصور را بپذیرد که به این طریق ، هر چند نه کاملاً سازنده ، مشتری سعی کرد از عزت نفس خود محافظت کند و در وهله اول از خود در برابر کاهش ارزش توسط درمانگر محافظت کند. اما یک درمانگر با مجموعه خدا در شخص مدافع تهدیدی برای نفس خود می بیند و به دنبال این است که بفهمد: "من چه اشتباهی کردم ، چگونه به مشتری آسیب رساندم؟""

Image
Image

به نظر می رسد هر فردی که سعی می کند از خود دفاع کند ناراحت کننده است. به همین ترتیب ، هنگامی که منافع خودخواهانه او با منافع درمانگر در تضاد باشد ، مورد اعتراض قرار می گیرد.

اما هنوز. من این مقاله را نه به منظور کم ارزش جلوه دادن به روان درمانی و روان درمانگران / روانشناسان (هیچکدام از ما از اشتباهات مصون نیستیم و یاد می گیرم که آنها را انجام ندهم) ، بلکه به منظور روشن ساختن این نکته که در درمان ، این روش به جای مراجعه کننده است - کمی خودخواه باشید و عزت نفس خود را بی ارزش نکنید. شما پول درمانگر را می پردازید و نباید تحقیر را تحمل کنید ، نگرشی که دوست ندارید.

البته ، روان درمانگران خوب زیادی در جهان وجود دارند ، شما فقط باید خود را پیدا کنید.

هر روان درمانگری باید بفهمد و به خاطر بسپارد که اگر تصویر "من" فرد به تصویر "بد" یا "بی ارزش" کاهش یابد ، چنین تجربیاتی می تواند منجر به تجاوز خودکار و گرایش به خودکشی شود.

اخلاق روان درمانی تصریح می کند که درمان باید به نفع مشتری باشد و به او آسیب نرساند.

در غیر این صورت ، اعتماد مراجعه كننده به درمانگر موجه نخواهد بود یا كاملاً تضعیف می شود و خود روانشناسی در نظر مردم بی اعتبار می شود.

Image
Image

یکی ناخواسته سطرهای خاطرات آنه فرانک جوان را - که قربانی نسل کشی فاشیست بود - که در یکی از اردوگاه های کار اجباری در طول جنگ جهانی دوم جان باخت ، به خاطر می آورد. اغراق در تراژدی زندگی او دشوار است. و با این حال او نوشت: علی رغم همه چیز ، من هنوز معتقدم که مردم واقعاً مهربان هستند. "

مقاله دیگری در این زمینه:

"درباره کسانی که دوست دارند در صدر باشند."

توصیه شده: