2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
درباره عصبانیت ، قسمت 2
از پدر و مادر و از زندگی عصبانی بود.
بله ، پس از مرگ یکی از عزیزان ، خشم از زندگی وجود دارد. چگونه کار می کند. سخنان ولند را به خاطر بسپارید: "بله ، انسان فانی است و این نصف دردسر خواهد بود ، بد است که او نیز ناگهان فانی است!" زندگی به این شکل است: همه مردم خواهند مرد. زندگی ما محدود است واقعیت به ظاهر ساده ، ابتدایی! اما چقدر شدید با از دست دادن یک عزیز شروع به احساس آن می کنید.
قبول این واقعیت سخت است. این به معنی پذیرفتن برگشت ناپذیر ، ناگزیر مواجه شدن با حقیقت است. او رفته است. و اکنون هرگز نخواهد بود. واقعیت برگشت پذیر نیست.
در این مکان ترس بوجود می آید … به عنوان دفاعی در برابر آن ، خشم به وجود می آید. من نمی خواهم با مرگ عزیزان ، با از دست دادن و درد ، با این واقعیت موافق باشم که به هیچ وجه نمی توانم بر آن تأثیر بگذارم ، زندگی خود را کنترل کنم … و … خودم نیز !!! برای من "ایمن تر" است که هنگام مرگ عصبانی شوم تا اینکه با ترس خود زندگی کنم که من نیز بمیرم. و شاید فردا! این ترس که زندگی من به همین اندازه محدود است و من نمی توانم روی آن تأثیر بگذارم ، هیچ کس از من نخواهد پرسید که آیا می خواهم اکنون بمیرم. مرگ اجازه و رضایت شما را نمی خواهد ، بلکه در یک لحظه به زندگی پایان می دهد. بدون پرسیدن از عزیزان آیا آماده ایم؟ چگونه بدون پدرم زندگی خواهم کرد … نظر ، نیازها و احساسات من در نظر گرفته نمی شود. من در برابر مرگ ناتوان و ناچیز هستم. و این ترسناک است.
عصبانیت از آنجا نشأت می گیرد. اینجاست که میل و تمایل به کنترل همه چیز و همه افراد در خانه ناشی می شود: کودک ، کارهای خانه ، زندگی روزمره ، روابط - من باید کنترل همه چیز را در دست بگیرم ، شاید از این طریق بتوانم مرگ را فریب دهم و برای آن آماده باشم.
بنابراین روان من مرا از حقیقت وحشتناک نجات داد. حفاظت کار کرد. و فقط در لحظه مناسب ، به خودم اعتراف کردم … من از مرگ می ترسم. من خیلی می ترسم. من اقوام زیادی دارم و همه آنها خواهند مرد. و ترسناک است!
در مرگ شادی وجود دارد.
اگر همه ما فانی و حتی ناگهانی فانی هستیم … زندگی ما چقدر شگفت انگیز است! زندگی کردن ، احساس نیاز به بسیاری از چیزها ، خواستن ، جستجو کردن ، خلق کردن چقدر لذت بخش است. بزرگترین ارزش زندگی به شدت احساس می شود!
و اینکه عزیزان زنده هستند بسیار عالی است! ما خانواده ایم. ما با خون خویشاوند هستیم! فقط مرگ احساس وحدت و خویشاوندی را ممکن می سازد. ما یک خانواده هستیم - ما با هم هستیم ، به هم متصل هستیم. و چقدر زیباست احساس عشق! عشق زناشویی! یک خویشاوند نزدیک و خونین رفته است. و در زندگی مردی وجود داشت که زمانی غریبه بود. اما من خیلی عزیز شدم !!! چقدر عالی است! زندگی متناهی است. اما صمیمیت هدیه ای از سرنوشت است که این محدودیت را جبران می کند. ما می توانیم بارها و بارها صمیمیت ایجاد کنیم و ایجاد کنیم! از دست دادن خویشاوندان ، ما می توانیم آنها را به دست آوریم.
در اولین روزهای از دست دادن ، مرگ به عنوان یک فاجعه جهانی که جهان را نابود کرد ، تجربه می شود. به نظر می رسد همه چیز مرده است و دیگر زندگی ، خورشید و شادی وجود نخواهد داشت. اما به تدریج متوجه می شوم: فاجعه رخ نداد! زندگی ادامه دارد! پدر فوت کرد و تابستان است! زندگی "در نوسان کامل" است ، هیچ چیز متوقف نشده است ، هیچ چیز نابود نشده است … و من نیز هستم!
مرگ وحشتناک و زیباست. تخلیه می شود و همچنین قدرت می بخشد! به لطف مرگ ، من ارزش زندگی را احساس کردم ، تشنگی برای زندگی و بودن در کنار عزیزان ، زندگی در خانواده ، عمق کامل روابط خانوادگی را احساس کردم. شاید شگفت انگیزترین و دلپذیرترین کشف برای من عشق به شوهرم بود. ما بدون شناخت یکدیگر بزرگ شدیم و زندگی کردیم. ما کاملاً غریبه بودیم. و یکبار ملاقات کردیم و چه خانواده ای شده ایم !!! این یک معجزه است!
حتی وقتی او مرا ترک کرد ، پدر درس بزرگی به من داد. مرگ او به من نشان داد زندگی معجزه آساست !!!
افراد غم و اندوه را به طرق مختلف تجربه می کنند. روان از درد محافظت می شود. اما بدون درد هیچ پیشرفت ، شادی و شادی وجود ندارد. روان درمانی به شما امکان می دهد درد را پنهان نکنید ، بلکه واقعاً رها شوید. به مشاوره های من بیایید ، من به شما کمک خواهم کرد آنچه را که گذراندن آن بسیار سخت است زندگی کنید!
** عزیزان ما شایسته گریه برای آنها هستند.
*** من عمیق ترین قدردانی و قدردانی خود را از درمانگرم کلیووا اوریتا ابراز می کنم!
توصیه شده:
رابطه - خشم - صمیمیت - آگاهی - شادی
در کلاس های ژیمناستیک بدن "بیداری اژدها" ، پس از مدیتیشن ، هنگامی که بدن پر از انرژی است و روح آرام است ، به سراغ ساتسنگ می رویم: گفتگو در مورد معانی و حقیقت زندگی . در این لحظه ، به عنوان یک قاعده ، س usualال معمول شنیده می شود (ممکن است متفاوت به نظر برسد ، اما اصل همیشه یکسان است):
ترس از مرگ - استراتژی مقابله
از یک نظر ، همه ترسها مشتق از ترس از مرگ هستند. این بدان معنا نیست که برای غلبه بر هر ترسی باید موضوع مرگ را مطرح کنید. اما اگر ترس از مرگ در سر شما وجود داشته باشد ، این تقریباً همیشه منجر به اضطراب یا اختلال هراس می شود. در عین حال ، اصلاح روانی ترس از مرگ ویژگی های منحصر به فرد خود را دارد.
نگاه کردن به خورشید زندگی بدون ترس از مرگ
موضوع مرگ تا حدود زیادی ما را نگران می کند. تقریباً همه از مرگ می ترسند ، فقط این ترس به طرق مختلف خود را نشان می دهد (به شکل نگرانی برای عزیزان ، در تلاش برای پشت سر گذاشتن هرچه بیشتر فرزندان ، به جا گذاشتن اثری در تاریخ ، نوشتن کتاب ، در شکل فوبیا و کنترل مداوم ، رفتار محافظتی ، عدم تمایل به ترک آسایش منطقه ، سرپیچی از مرگ با رفتارهای مخاطره آمیز ، کمک به افراد بیمار نهایی و حتی خودکشی ، به طور متناقض و غیره).
دستکاری کنندگان در خانواده داستان دختری که "بسیار دوست" مادر در حال مرگ در حال مرگ است
مامان! من نمی توانم همیشه با تو زندگی کنم! بالاخره من تحصیلات عالی گرفتم ، دیپلم قرمز دارم! من دعوت شده ام تا در بهترین موسسه در زمینه آموزش کار کنم! - ناتاشا به مادرش فریاد زد. بیش از یک ساعت است که او و مادرش در حال بحث در مورد این موضوع هستند که او تصمیم گرفته است به مسکو برود و همه چیز برای او آماده است.
مرگ آنقدرها هم ترسناک نیست که بتوان مرگ را زیبا کرد
من به شما هشدار می دهم که این متن توسط شخص غیر شخصی من "یک فرد زنده ، علاقه مند" نوشته شده است و هیچ ارتباطی با شخصیت غیر شخصی "روانشناس جدی" ندارد :) امروز شروع به تماشای آخرین فصل مجموعه تلویزیونی مورد علاقه ام "