پارادوکس وابستگی قسمت 3: تغییر روابط دیگر و سالم

فهرست مطالب:

تصویری: پارادوکس وابستگی قسمت 3: تغییر روابط دیگر و سالم

تصویری: پارادوکس وابستگی قسمت 3: تغییر روابط دیگر و سالم
تصویری: بری شوارتز و تناقض انتخاب 2024, ممکن است
پارادوکس وابستگی قسمت 3: تغییر روابط دیگر و سالم
پارادوکس وابستگی قسمت 3: تغییر روابط دیگر و سالم
Anonim

شما می توانید در این مقاله وابستگی وابستگی ، مثلث کارپمن و منابع وابستگی را به یاد بیاورید / مطالعه کنید (برای رفتن کلیک کنید). در 2 مقاله قبلی ، من در مورد 8 پارادوکس اول صحبت کردم ، که آنها را برجسته کردم: مهربانی ، بلاعوض ، محبت [با * بافتن] ، نظر دیگران ؛ و همچنین اعتیاد ، کنترل ، درد ، شکایات. امروز من در مورد 2 پارادوکس دیگر که شناسایی کرده ام صحبت خواهم کرد ، و همچنین کمی در مورد "درمان" وابستگان وابسته به هم صحبت خواهم کرد.

تغییرات

آفت وابستگان وابسته به تغییرات در دیگران است ، تأثیر آنها بر دیگران. آنها مطمئن هستند که می توانند دیگری را تغییر دهند ، زندگی او را بهتر کنند.

اما تناقض اینجاست که وقتی تغییرات مورد انتظار مدت زیادی اتفاق می افتد ، آن وقت … شادی؟ به نظر می رسد منطقی است ، اما یک "اما" وجود دارد … آنها ، البته ، می توانند آن را تجربه کنند (معمولاً به میزان کمی) یا اصلاً فقط آن را نشان دهند ، اما ، به عنوان یک قاعده ، اول از همه وجود دارد … گیجی! معلوم نیست الان باید چکار کرد. بنابراین او می زد و می زد ، و حالا چه؟ بنابراین خشم بالا می رود …

بنابراین ، مشهورترین مثال خانواده های افراد الکلی است ، جایی که فرد معتاد ناگهان تصمیم می گیرد مشروب را ترک کند. همسران حتی ممکن است چند روز از صمیم قلب خوشحال باشند ، اما مدلهای قدیمی باقی می مانند و همسران وابسته بدون روان درمانی و کار بر روی خودشان سناریو را بازسازی می کنند - شوهر را خشمگین کنید ، تحریک کنید ، تحریک کنید ، آنها می توانند خودشان شروع به نوشیدن کنند (موضوع الکل باید در خانواده حضور داشته باشد ، در غیر این صورت نحوه تعامل مشخص نیست!) … به طور کلی ، همه چیز ناخودآگاه انجام می شود تا موضوع مشکل باقی بماند.

بنابراین ، در یک خانواده ، زنی سالها با مستی همسرش ناامیدانه مبارزه کرد. بریم درمان من دقیقاً به یاد ندارم که چگونه باز شد ، اما معلوم شد که آنها در خانه و در یک فضای باز یک میله با نوشیدنی های مورد علاقه الکلی خود داشتند. آیا فکر می کنید این به بهبود الکلی کمک می کند؟ در همان زمان ، زن صادقانه از آنچه در آن اشتباه بود گیج شده بود.

علاوه بر این ، همسران مقدار زیادی ، درد و نارضایتی زیادی جمع می کنند. و اکنون شوهر نوشیدن را متوقف می کند ، او واقعاً می تواند تبدیل به یک فرد درست ، سپاسگزار ، محترم و محترم شود ، اما زنان نمی توانند نارضایتی های قدیمی را به همین ترتیب رها کنند. آنها همچنین می توانند زنان را به رفتار نامناسب با موقعیت تشویق کنند ، به عنوان مثال ، با نگرشی خوب عصبانی شوند. چنین واکنشی می تواند از یک سو با نارضایتی از روابط گذشته ایجاد شود ، و از سوی دیگر ، آنها اصولاً نمی دانند نگرش گرم و مهربانی نسبت به آنها چیست (بنابراین ، آنها می توانند سالها در رابطه ای توهین آمیز (خشونت آمیز) ، و نحوه رفتار محبت آمیز با آنها برای آنها ناشناخته است.

با در نظر گرفتن همه اینها ، یک س logicalال منطقی پیش می آید: آیا وظیفه متقابل برای بهبود است یا وظیفه شفا؟ وظیفه (البته ناخودآگاه) این است که با چیزی مبارزه کنید (این امر به جای عزم و اراده برای آشنایی با درد و نیازهای قفل شده شما به وجود می آید) ، و موضوع مبارزه می تواند تغییر کند. بنابراین ، مهم نیست که چقدر تغییرات خوب در وابسته وجود دارد ، اگر وابسته به هم روی خودش کار نکند ، پس همیشه موضوعات جدید بیشتری برای مبارزه وجود خواهد داشت.

رابطه سالم

وابسته به هم عقیده هستند که آنها خواهان یک رابطه سالم هستند. با این حال ، پارادوکس این است که آنها به دنبال آنها نیستند ، بلکه سعی می کنند موارد فعلی را "سالم" کنند. چیزی که غیرممکن است ، زیرا ما فقط می توانیم بر خودمان تأثیر بگذاریم. نه ، ما می توانیم بر دیگری تأثیر بگذاریم ، این اساس اصل روان درمانی است ، به طور کلی. اما ابتدا ، دیگری باید به تغییر علاقه مند باشد. ثانیاً ، رابطه ای با هدف تغییر یکی از شرکت کنندگان نوع خاصی از رابطه است که می تواند با موقعیت های مربی و شاگرد مقایسه شود. این یک رابطه عمدی (نابرابر) است.آیا باید خود را وقف راهنمایی در روابط نزدیک کنیم که برابری را پیش بینی می کند (به هر حال ، ما با این شخص زندگی می کنیم ، غذا می خوریم ، می دانیم که چه زمانی به توالت می رود و غیره - ما به ندرت از مربیان خود اطلاع داریم ، اغلب برای "آموزش ")؟

علاوه بر این ، افراد وابسته به معاشرت وقتی با یک فرد بالغ از نظر عاطفی ملاقات می کنند ، ارتباط برقرار نمی کنند. این دقیقاً به دلیل موقعیتی است که افراد بالغ تر سعی می کنند روابط برابر ایجاد کنند ، و وابسته به هم از "یادگیری از او" به "حمایت از او" می شتابد. و واکنش ها از بی تفاوتی و کسالت گرفته تا خشم ("چرا او (الف) برای نجات من عجله نمی کند وقتی احساس بدی دارم؟"). من عاشق داستان زنی هستم که عمداً می گوید از مردان معمولی و مشروبات الکلی خسته شده است - همه چیز در آنجا مشخص است و فیلمنامه آن مشخص است ، او می داند چگونه او را "نجات" می دهد ، درگیری ها چگونه پیش می رود و غیره. و او دوست دارد که زنده باشد ، اما از نظر احساسی سالم تر - به نوعی خسته کننده است.

و همانطور که در جوک است: دختران! معلوم شد که شما نه تنها از نظر عاطفی سالم نیاز دارید

مردی که روان ترومای خود را درمان کرده است ، شخص نیز باید چنین باشد!

این یک تنظیم است ، می توانید تصور کنید!"

اما مطلقا به طور مداوم در بین وابسته به هم ، آنچه در من باعث اختلاف نظر نمی شود ، به این معنی که پارادوکس نیست ، این است حس کردن مرزها. آنها مرزهای خود را نمی دانند (احساسی ، سرزمینی ، جسمی ، جنسی ، مالی) ، و البته ، من مرزهای افراد دیگر را احساس نمی كنم ، به همین دلیل آنها در جایی كه دعوت نشده اند "در هم آمیخته" هستند.

وابستگی به هم قابل درمان است. اما همانطور که می توانید درک کنید ، انواع زیادی از وابستگی به هم وجود دارد. و همچنین حمایت فرهنگی ، مردسالارانه و غالباً خانواده از رفتارهای وابسته به یکدیگر ، روند رشد فرد را پیچیده می کند. بنابراین ، وابستگی وابستگی تنها با روان درمانی طولانی مدت درمان می شود. در موارد خاص ، حتی گروهی از وابستگان وابسته (مانند الکلی های گمنام) ممکن است مورد نیاز باشند.

روان درمانی وابستگی ایجاد روابط ارزشمند در مرزهای روشن ، بدون ذکر فرصتی برای گذراندن درد ناشی از فقدان (از دست دادن نیازهای خود در وهله اول) ، پیدا کردن ارزش های خود ، درک قدرت (تغییر زندگی شما) و ناتوانی (شما می توانید خودتان را تغییر دهید - دیگری وجود ندارد). در نهایت ، یک الگوی رفتاری وابسته می تواند به یک الگوی وابسته تبدیل شود. جنبه معکوس وابستگی ، وابستگی متقابل است (هنگامی که روابط به هیچ وجه ساخته نشده و با هیچ کس از دلبستگی اجتناب می شود) ، به هر حال ، این ترس نیز ناشی از ترس از وابستگی است. و این ترس ها به خوبی پایه گذاری شده است.

وابستگی متقابل همان - توانایی تکیه بر خود و دیگری در شرایط توافق شده (چارچوب ، مرزها) روابط. این امر باعث می شود که تماس با درد و ترس ، احساس گناه و شرم ، بارگذاری نشود ، بازی های روانشناختی وابسته به هم متناظر نشود ، از روابط در میدان نبرد استفاده نشود ، بلکه با هم تفریح شود ، برخی از سختی ها با یکدیگر به اشتراک گذاشته شود ، بلکه همه اینها را جداگانه انجام دهید تا تعادل را در یک جفت حفظ کنید.

من فکر می کنم پارادوکسهای وابستگی زیادتری در جزئیات وجود دارد ، اما بقیه در ذهن من با نکات توصیف شده مطابقت دارد. چه پارادوکس های دیگری را می شناسید؟

PS: اگر تمایل دارید در مورد وابستگی خود ، در مورد عدم امکان تغییر شریک یا خود و درد در این مکان صحبت کنید ، درهای روان درمانی من باز است.

توصیه شده: