"پرواز" ، رابطه جنسی و بارداری (صفحات دفتر خاطرات)

فهرست مطالب:

تصویری: "پرواز" ، رابطه جنسی و بارداری (صفحات دفتر خاطرات)

تصویری:
تصویری: Infidelity In Suburbia - فیلم کامل 2024, ممکن است
"پرواز" ، رابطه جنسی و بارداری (صفحات دفتر خاطرات)
"پرواز" ، رابطه جنسی و بارداری (صفحات دفتر خاطرات)
Anonim

از نویسنده: من صفحه ای از دفتر خاطرات مشتری خود را با رضایت وی منتشر می کنم.

شاید چیزی در شکل دادن به نگرش من نسبت به زنان ، رابطه جنسی و بارداری بعدی پیدا کردم. به تازگی ، من شروع به تماشای فیلم کردم ، که به طور کلی برای من معمول نیست. و چند روز پیش نام فیلم را دیدم و به وضوح آن را به خاطر آوردم. یک خاطره روشن در من ایجاد شد و فهمیدم که چیزی در او وجود دارد. من به طور مبهم طرح آن را به خاطر آوردم ، زیرا در خواب ، همه چیز با یک پرده پوشانده شده بود ، اما من به وضوح ترس وحشتناکی را که تجربه کرده بودم و تصور بسیار وحشتناک تماشا را به یاد داشتم. تصور می کردم که پس از تماشای این فیلم اثری قوی بر روان و درک من از طریق ترس یخی بر جای گذاشت. این فیلم "پرواز" ، 1986 نام دارد. ژانر این فیلم ترسناک است. نمی توانم به یاد داشته باشم دقیقا کجا بود ، احتمالاً من و خواهر آن را روی ضبط ویدئویی کاست ، با کیفیت پایین تماشا کردیم. والدین در خانه نبودند. به احتمال زیاد ، من 5-6 ساله بودم ، او 12-13 ساله بود. به یاد می آورم که چگونه از نگاه کردن به صفحه می ترسیدم ، چشمانم را بستم و از اتاق بیرون دویدم. اما ، از آنجا که هنوز علاقه وجود داشت ، من برخی از صحنه ها را تماشا کردم و به خاطر آوردم. و ظاهراً او همراه قهرمانان از آنها جان سالم به در برد ، که بدون هیچ اثری باقی ماندند ، و متأسفانه در ناخودآگاه سپرده شدند …

پس از مدتی ، چندین بار در زندگی ما ، هنگامی که در شرکت ارتباط برقرار می کردیم و در مورد ترس هایی که تجربه کرده بودیم صحبت می کردیم ، به یاد دارم که مثالی از زندگی خود آوردم ، یعنی احساس ترس ناشی از تماشای این فیلم. بعداً فراموش شد و جدی گرفته نشد. دیروز مرورش کردم نمی گویم احساس ترس یا درد می کردم ، اما در حین تماشا ، حتی اکنون ، وضعیت من تغییر کرد. من صحنه هایی از فیلم را با طرح های احتمالی رفتارم مشخص کردم و به نظر من ، آنها با هم منطبق هستند. من می خواهم این رویدادها را کار کنم و در نظر بگیرم. نفرت ، ترس فلج کننده ، عواقب خیالی ، انتقال حوادث به زندگی واقعی دوران کودکی من ، نفرت و ترس وحشتناک وحشتناک. حالا من سعی می کنم در مورد طرح به شما بگویم ، و در همان زمان تجلیات زندگی من ، زندگی شخصی من را جشن بگیرم.

شخصیت اصلی فیلم دانشمند جوان درخشان ، شوخ طبع و مدبر در زندگی است ، که به طور مستقل در آزمایشگاه خود آزمایشی را در مورد انتقال وسایل (جوراب ، کتری و غیره) توسعه داده و با موفقیت انجام داد. او کمی در خودش بسته است و طبق فیلم ، او واقعاً نمی داند چگونه با زنان ارتباط برقرار کند. در یک کنفرانس ، او با یک روزنامه نگار آشنا می شود ، زنی بسیار زیبا و فعال که انگشتی در دهان او نمی گذارد. او در یک مجله کار می کند و به دنبال احساسات است. او ناخودآگاه سعی می کند او را بشناسد ، او موافقت می کند که با او به خانه برود ، اما برای دیدن اختراع ، که به قول او جهان را تغییر می دهد. به طور کلی ، در ابتدا برای او دشوار است که با او ارتباط برقرار کند ، اما سپس ، با گذشت زمان ، او را مجذوب می کند و او او را انتخاب می کند. او رهبر روابط آنهاست [این ویژگی من و انتظارات من از یک زن قوی و مجلل و به ویژه فعال است که من و نابغه ام را ببیند و مرا انتخاب کند]. در فیلم ، او اولین کسی بود که او را عاشقانه و جنسی بوسید ، این را به یاد دارم ، و قهرمان انتظار چنین چیزی را نداشت. آنها در آزمایشگاه او ملاقات کردند و به احتمال زیاد در این فیلم من ابتدا با تصویر بصری رابطه جنسی آشنا شدم. رابطه جنسی در این فیلم به وضوح وجود داشت ، اما نه صریح. من عوامل هیجان ، خجالتی بودن و علاقه ام را به خاطر دارم. دوست داشتم به صحنه های رابطه جنسی نگاهی اجمالی داشته باشم. در ادامه فیلم ، این دختر توسط یک دوست پسر سابق تعقیب می شد و او مرتباً رابطه با او را مرتب می کرد - معلوم می شود که رابطه در اطراف او ایجاد شده است ، نوعی مثلث [این را می توان به زندگی من نیز نسبت داد: من اغلب وارد رابطه می شدم و دخترانی را انتخاب می کردم که هنوز در رابطه بودند یا به آنها پایان دادند. این همیشه به من آسیب می رساند و رابطه به طور خلاق توسعه نمی یابد و شروع آنها همیشه دشوار بود].

و به نحوی ، در میانه یک عصر عاشقانه ، او ناگهان خراب می شود و به دوست پسر سابق خود می رود تا سرانجام رابطه را پایان دهد ، و این شخصیت اصلی ، که به رفتن او حسادت می کند ، مست و مست می شود در مورد آزمایشی تصمیم می گیرد که او در خواب دیده است از تمام زندگی اش او می خواست شخصی را از راه دور منتقل کند و از این طریق کل جهان و ایده های مربوط به جنبش ها و مرزها را تغییر دهد. قبل از آن ، او سعی کرد میمون را از راه دور منتقل کند ، اما هیچ چیزی موفق نشد و میمون به داخل و بیرون منتقل شد. همانطور که برای یک فیلم ترسناک کلاسیک مناسب است ، این فیلم به عنوان یک خون آشفته و تکان دهنده از استخوان ، خون و گوشت نمایش داده شد. و بنابراین او این دستگاه را تغییر داد ، و مست به این تله پورت رفت و خودش شروع به حرکت کرد. مگس به داخل کابین خلبان پرواز کرد و روند انتقال از راه دور برای هر دو آنها انجام شد. در نگاه اول ، روند خوب پیش رفت ، اما فقط در نگاه اول. یک اتفاق جبران ناپذیر و وحشتناک رخ داد - مردی با مگس در سطح ژن ها و DNA متحد شد. [شاید به همین دلیل است که من از دوران مدرسه تا این حد در مورد مشروبات الکلی قاطع بوده ام و تمایلی به نوشیدن آن ندارم. علاوه بر این ، من هنوز از آن می ترسم]. پس از این حادثه ، شخصیت اصلی احساس ارتفاع ، سبک و آزاد کرد. او توانایی قدرت و انعطاف پذیری بالا ، استقامت را بدست آورد. در فیلم ، او اغلب بدون پیراهن نشان داده می شود ، هیکل متوسطی دارد ، اما از نظر زیبایی بسیار زیبا است - سپس توجه را به این موضوع جلب کردم. [شاید از آن تجربه ، من اشتیاق به ورزش و میل به داشتن فرم بدنی عالی را در خود احساس کردم].

اما طرف دیگر این سبکی و ابرقدرت ها جهش در مگس بود. موهای زشت روی بدن او ظاهر شد ، او شیرینی زیادی خورد ، موهایش شروع به ریزش کرد ، اما او متوجه آن نشد و وسواس موفقیت خود را داشت. شاید من تا حدی با این قهرمان همذات پنداری کردم. صحنه ای از رابطه جنسی را به خاطر می آورم که در آن او که قبلاً دچار جهش شده بود ، ساعت ها با این دختر رابطه جنسی داشت - او قبلاً خسته و از نظر جسمی خسته شده بود ، و او استقامت و تسلط جنسی خود را حفظ می کرد]. من این صحنه ها را بسیار به خاطر آوردم و بخشی از درک من شدم ، با این حال ، در همان زمان این درک وجود داشت که این طبیعی نیست و اتفاقی در حال رخ دادن است که منجر به اندوه و وحشت می شود.

و اکنون ، در سرخوشی ، تحت تأثیر اشتیاق ، سعی می کند او را نیز از راه دور دور کند ، اما او از انجام این کار امتناع می کند و او را بیرون می کند ، اگرچه در ابتدای رابطه با او عاشقانه و دلسوزانه رفتار می کند. سپس به بیرون می رود ، به یک بار می رود ، در آنجا مشروب می خورد و یک روسپی را می یابد ، که او را به زور از مرد بزرگ می گیرد و دست خود را با شکستگی باز می شکند (همه اینها مانند یک فیلم ترسناک نشان داده شده است). او با آن مانند یک چیز رفتار می کند و با شرط 100 دلار برنده می شود. او را می برد ، او را به خانه اش می برد و دوباره صحنه ای از رابطه جنسی رخ می دهد - او با او رابطه جنسی سخت و طولانی مدت منحرف دارد. زن بسیار سکسی و نزدیک نشان داده می شود. او به راحتی با رابطه جنسی موافقت می کند و به همین راحتی می رود ، حتی به نوعی کمدی و آسان. [شاید من نیز در رابطه با دختران و رابطه جنسی به دنبال این بودم ، زیرا برای اولین بار پس از رابطه جنسی همیشه می خواستم این دختر را ترک کنم ، نه اینکه او را ببینم ، تا از ادامه بیشتر رابطه جلوگیری کنم].

بنابراین ، در فیلم دو مدل رابطه وجود دارد: اول - که در آن عشق و هوس وجود دارد ، رابطه جنسی وجود دارد ، اما این منجر به عواقب وحشتناک بارداری از جهش یافته و تولد موجودی دمدمی مزخرف می شود. و مدل دوم ، رابطه جنسی سخت با یک روسپی ، بسیار هیجان انگیز ، آسان ، بدون عواقب و غیر الزام آور ، با رها شدن بعدی او. [من فکر می کنم این آخرین رابطه ای است که من به دنبال آن هستم ، زیرا خیلی غم انگیز نیست].

در نتیجه ، اولین دختری که رابطه ای عاشقانه و گرم با شخصیت اصلی داشت ، رویایی می بیند: او روی صندلی زنان و زایمان در خون غرق شده و با دردهای وحشتناک فرزند به دنیا می آورد! پزشکان چهره های وحشتناکی را شگفت زده می کنند ، همه اینها موسیقی ای است که باعث غبغب می شود. در اینجا یک کودک می آید - این لارو مگس است ، زننده ، زشت و خارجی است.صدای فریاد محکم و محکوم قهرمان به گوش می رسد ، او با ناامیدی و وحشت بیدار می شود. [شاید به همین دلیل است که ترس وحشتناک و واکنش ناکافی من به اخبار مربوط به بارداری احتمالی دخترانم مرتبط است. صادقانه می توانم اعتراف کنم که در زندگی واقعی از ترس سرد شدم ، وقتی احتمال بارداری ظاهر شد ، از دست دادم و ضعیف شدم. بله ، من هم اکنون نیز مانند آتش این لحظه بارداری و زایمان می ترسم. برای من انگار همه دنیا از زیر پایم بیرون می ریخت و من در ورطه ناامیدی فرو می رفتم]. من این لحظه از فیلم را از نزدیک تجربه کردم ، ترسیدم و این وضعیت را نپذیرفتم. فرض می کنم که من با این زن همذات پنداری کردم ، زیرا من نیز مستعد تسلط بر زنانگی بودم. من واقعاً ترسیده بودم ، آنقدر که نمی توانستم از کاناپه یا تختی که روی آن نشسته بودم پایین بیایم. روان من همه چیز را آنقدر واقع بینانه پذیرفت که من آمادگی خیس کردن خود را داشتم تا اینکه در تاریکی به توالت بروم. به هر حال ، می توانم فرض کنم که این ترس از بارداری و زایمان است که زمینه ساز انکار من از دختران است. از این گذشته ، اگر رابطه ای ایجاد شود ، منجر به بارداری می شود و بارداری برای من یک پدیده وحشتناک وحشتناک در ناخودآگاه است. بنابراین ، من عمداً رابطه ای را شروع نمی کنم.

در نتیجه ، این فیلم حتی غم انگیزتر به پایان رسید. شخصیت اصلی تبدیل به یک حشره بزرگ نفرت انگیز و شیطانی شد ، او همه را کشت و مانع سقط دخترش شد ، زیرا او به ادامه نوع خود ، بسیار زشت و زننده فکر می کرد. او رنج می برد و به دنبال سقط جنین بود ، از این جنین متنفر بود و تکرار می کرد که می خواهد از او خارج شود. در پایان ، او شخصیت اصلی را با تفنگ ساچمهای در سر می کشد ، اما همچنان متوجه می شود که او مرد محبوب او بوده است. این وحشتناک و غم انگیز است ، زیرا بین آنها عشق وجود داشت ، آنها هم امیدوار کننده بودند و هم زیبا ، و این نتیجه است. همه اینها پوشیده از ترس ، ناامیدی ، وحشت و مایعات کثیف حشرات و فروپاشی آینده بود. بی معنی بودن کامل زندگی آینده و بی فایده بودن زندگی شده. احتمالاً ، آشنایی من با جنبه های زندگی شخصی و زایمان به این شکل اتفاق افتاد.

من می توانم با اطمینان بگویم که شروع رابطه جنسی برای من دشوار بود و می خواهم شریک زندگی ام به سرعت از چشم من محو شود. من به طور ناخودآگاه می ترسم که دختر باردار شود و من وحشت شدید را تجربه خواهم کرد ، زندگی تمام می شود. من همچنین با شخصیت اصلی ، که به دلیل جهش رد شد ، زشت و محکوم شد ، اما همچنین برای زندگی ناخوشایند خود مبارزه کرد. و ، به هر حال ، او همچنین قهرمان را دوست داشت ، اما توسط غریزه یک حشره هدایت می شد. به هر حال ، پوست او در طول فیلم در حال تجزیه شدن بود.

بسیار سخت و ناراحت کننده است که فیلمی از افراد ناشناس چنین نقش مهمی در زندگی من داشته باشد.… من فکر می کنم که او یکی از شرایط ارتباط من با زنان بوده یا بوده است. من خودم را درگیر این فکر کردم که با کلمات من اعلام می کنم که دوست دارم یک زن را دوست داشته باشم ، یک خانواده تشکیل دهم و بچه دار شوم ، اما صادقانه بگویم ، در ناخودآگاه ، به دلیل ضربه های وحشتناک روان کودک ، برعکس عمل می کنم تا از این کار جلوگیری کنم. روابطی که منجر به زایمان می شود. و همان طرحی که من نباید اجازه عشق به یک زن را بدهم ، زیرا این احساس گرم و عالی منجر به عواقب وحشتناک و غم انگیزی می شود. من هرگز عاشق کسی نمی شوم. در حقیقت ، من راحت هستم و به طور ناخودآگاه اجازه نمی دهم هنگام وقوع بارداری اتفاق وحشتناک و جبران ناپذیری رخ دهد. بنابراین من تصاویر دخترانی را انتخاب می کنم که برای من غیرقابل دسترسی است. این به من اجازه می دهد تا توجیه کنم که من در تلاش برای ایجاد یک خانواده هستم ، اما این به دلیل ترس محدود از عمل انجام نمی شود.

این افکار حالم را بد می کند ، درکش برایم سخت است - این چطور است؟

یک مثال با لنا و تانیا ، وقتی هر دو و دیگری به من پیشنهاد کردند به خانه ام بیایم ، در واقع رابطه جنسی داشته باشم ، و به جای رابطه جنسی ، من فقط ترسیدم و از ملاقات اجتناب کردم. من از روابط با دختران می ترسم. لنا ، من به سادگی امتناع کردم و گفتم که "شما درک می کنید - این می تواند منجر به رابطه جنسی شود." و دهها موقعیت مشابه.تمرین در جلسات ضروری است - شاید یکی از دلایل آن نیز باشد. در آن چند ساعت کودکی ترس و وحشت. به هر حال ، من هرگز در مورد آن چنین جزئیات را به کسی نگفتم ، حتی فکر نمی کردم که این فیلم چگونه می تواند بر من تأثیر بگذارد …

_

اسکندر

(نام زنان در متن تغییر کرده است - یادداشت نویسنده)

توصیه شده: