2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
من باش ، به جای من باش
در حال حاضر ، هنگامی که لازم است همه چیز را تمیز کرده و بشویید. یک زن بالغ ، اقتصادی ، قوی باشید. آن را بردارید ، جارو کنید ، شام درست کنید. اطمینان حاصل کنید که همه لباس های تمیز دارند ، بچه ها تکلیف خود را آماده کنند ، راحت باشید ، آن را بفهمید ، بینی خود را خشک کنید. مادر باش. به جای من.
وای چقدر زیبا هستی! بیایید به شما لباس بپوشیم … و موهایتان را اینگونه حالت دهید …
بگذار همه نگاهها به سمت تو باشد بگذار همه به تو نگاه کنند نه به من. و من پشت سرت می مانم برای من زیبا ، چشم نواز باشید. بگذارید آنها به شما نگاه کنند ، شما را ارزیابی کنند ، نه من. پشت تو پنهان می شوم
برو با پدرت صحبت کن او به شما گوش خواهد داد. به جای من زن باش
بیدار شو ، بیدار شو! اگر نزدیک هستید ، او جرات نمی کند به من دست بزند. محافظت از من. من بدن خود را به عنوان سپر می پوشانم. او با دیدن شما جرات نمی کند دستش را بالا ببرد. ضربه را برای من بگیر
برو ، او به تو زنگ می زند. به جای من معشوق او باش
تمام نگرانی ها ، ناراحتی ها و نگرانی های من را بر عهده بگیرید. تبدیل به بهترین دوست ، محرم ، آرامش بخش و پشتیبانی من شوید. مادر من باش ، به جای من برای تو
بیاموزید ، تلاش کنید ، پیشرفت کنید ، از نردبان حرفه بالا بروید! به جای من در حرفه محقق شوید.
بتوانید شادی خود را به دست آورید ، مانند من احمق نباشید. باهوش تر ، باهوش تر ، از مردان استفاده کنید. تبدیل به یک عوضی ثروتمند حیله گر شوید ، انتقام همه آنها را برای من بگیرید.
من هرگز بچه نمی خواستم و تو را نمی خواستم. مادر شدن را کنار بگذارید. صلیب مرا به جای من حمل کن
جرات ندارید زندگی کنید این پوچ است. چون تو منی و من تو هستم. شما فقط امتداد من هستید ، مانند بازو یا پا. اگر دست من بخواهد زندگی خودش را بکند وحشی خواهد بود. دیوانه نشو.
به من خیانت نکن دست از سر من برندار بمان ، سپر من ، پوست من ، زیبایی من ، صدای من ، موهای بلند و کرکی من که توسط موهای خاکستری دست نخورده باقی مانده است. نمی توانی همه چیز را از من بگیری جرات نکن!
بالاترین نقطه ادغام مادر و دختر. من قطعاتی را از داستان زنان مختلف جمع آوری کرده ام. آنها متعلق به یک مادر نیستند اما به عنوان جنبه های یک شکل در این رابطه منعکس شده است
جدا شدن ، شکستن در این روابط به معنای خیانت به مادر است. تا او را از همه چیز محروم کند. خوب ، چه چیزی بیشتر - محروم کردن او از خودش.
جدا شدن از دخترتان این است که خودتان را دفن کنید یا خودتان را پیدا کنید.
این به منظور رنجش و انتقام گرفتن از خیانتکار است ("دیگر چه چیزی - دست من می خواست زندگی خودش را بکند؟!")
یا خود را پیدا کنید.
خودت جدا کن مثل یک زن. با جنسیتش در سن شما. با مسئولیت و تعهدات خود. با انتخاب های آنها. و زندگی من. با سرگرمی های فردی خود. با زن و شوهرش ، با مردش. با ظاهر آن. منحصر به فرد ، فقط مختص خود است.
با بدنت
به سرنوشت من و مسئولیت بزرگسالانم.
من به شما این حق را می دهم که زندگی کنید.
من مسئولیت زندگی خود را بر عهده می گیرم.
من شما را انکار نمی کنم شما می توانید جدا باشید ، اما در صورت نیاز به من تکیه کنید.
مامان بدن من مال منه من دیگر متولد شده بودم. من خودم نفس می کشم ، خودم راه می روم ، خودم صحبت می کنم ، خودم تصمیم می گیرم. من به تنهایی زندگی می کنم و با بند ناف به شما متصل نیستم. به من نگاه کن ، مادر - من بزرگ شده ام. من مثل تو هستم. من رنگ موهای شما ، نشاط و لبخند شما را دارم ، من نیز مانند شما ماکارونی و آواز پرندگان را دوست دارم. اما من تو نیستم مادر من دخترت هستم. اما من اسم دیگری دارم. من از تو جدا هستم می خوام بدونم تو چی هستی مامان اینکه شما هستید ، مادربزرگ ها هستند ، خاله های من هستند ، اما من می توانم به سمت خودم پرواز کنم ، راه خود را بروم ، زندگی خودم را انجام دهم.
*******************************************************
توصیه شده:
یک مرد باید یا چگونه ما یک "پیچ" را به جای یک مرد انتخاب می کنیم
انسان مدتهاست که دیگر موجود زنده نیست. شخص مجموعه ای از وظایف است که باید به درستی کار کند و از عملکردهای خانواده ، جامعه و دولت پشتیبانی کند. اگر ما به دنبال توابع هستیم ، در این صورت ما نیز به عنوان توابع جستجو می شویم. آنها در ما فردی نمی بینند ، زیرا ما افراد را در مردم نمی بینیم.
"شما کجا هستید؟" به جای "سلام"
برشی از کتاب "عاشق شدن ، عشق ، اعتیاد" ، نوشته شده توسط دو روانشناس مسیحی - کشیش آندری لورگوس و همکارش اولگا کراسنیکووا. اعتیاد "شما کجا هستید؟" به جای "سلام" ؛ "چه اتفاقی افتاده است؟" به جای "
ملاقات به جای اجتناب (نحوه برخورد با احساسات "دشوار")
چند بار چنین کلماتی را شنیده ام: "من این را دوام نمی آورم!" ، "من نمی توانم تحمل کنم!" نوعی شکست ، کل فضا به یک سیاهچاله فرو می ریزد ، و آنچه باقی می ماند متعلق به شماست بی اهمیتی ، ناامیدی از ناتوانی در انجام کاری ، مالیخولیایی دردناک در قفسه سینه ، احساس بی فایده بودن و بی معنا بودن وجود شما … شخصی از احساس گناه می لرزد ، با یک انگیزه وحشیانه شروع به جبران گناه شما ، تمایل می کند تقریباً پای خود دراز بکشید ، فقط برای بخشش / رستگاری ، و این سنگ فوق العاده س
تنظیم تحلیلی به عنوان یک نقاشی افسانه ای: "و من آنجا بودم ، آبجو عسل می نوشیدم - سبیل هایم را پایین می ریخت ، اما من وارد دهانم نشدم "
"و من آنجا بودم ، آبجو عسل می نوشیدم - سبیلم پایین می رفت ، اما من وارد دهانم نشدم …" این آخرین مرحله طرح است. در این مرحله ، قصه گو یا ناظر در داستان ظاهر می شود. که در همان زمان در مورد واقعیت هر آنچه در طرح اتفاق می افتد ، اعلام می کند و می گوید "
"بله" و "نه" بهترین تنظیم کننده روابط در خانواده ، زوجین و جامعه هستند
"بله" و "نه" بهترین تنظیم کننده روابط در خانواده ، زوجین و جامعه هستند. آیا تا به حال فکر کرده اید که هر چند وقت یکبار در زندگی روزمره خود "بله" و "نه" می گویید؟ و کدام کلمه بیشتر شنیده می شود؟ آیا شما بیشتر یک فرد "