رویایی برای عشق بی قید و شرط

تصویری: رویایی برای عشق بی قید و شرط

تصویری: رویایی برای عشق بی قید و شرط
تصویری: کتاب صوتی عشق بی قید و شرط یعنی - مشخصات کتاب - قسمت 1 از 66 2024, آوریل
رویایی برای عشق بی قید و شرط
رویایی برای عشق بی قید و شرط
Anonim

"عشق مادر سعادت و آرامش است ، نیازی به دستیابی به آن نیست و نیازی به کسب آن نیست. اما جنبه منفی منفی بی قید و شرط عشق مادرانه نیز وجود دارد. نه تنها نیازی به کسب آن نیست ، نه می توان به آن دست یافت ، نه می توان آن را ایجاد کرد ، نه می توان آن را کنترل کرد. اگر چنین باشد ، مانند نعمت است؛ اگر نه ، انگار تمام جذابیت آن از زندگی رفته است و نمی توان کاری کرد که این عشق بوجود آید."

اریش فروم. هنر دوست داشتن.

این عبارت از کتاب فروم مرا هیجان زده کرد و باعث شد بخواهم در مورد عشق بی قید و شرط صحبت کنم.

متأسفانه ، بسیاری از ما در زندگی بدشانس بودیم و عشق مادری در کودکی کاملاً کافی نبود. دلایل این امر می تواند متفاوت باشد: مادر ممکن است در افسردگی پس از زایمان باشد (تشخیص داده نشود ، بیشتر اوقات در زمان شوروی این کار احمقانه و هوس محسوب می شد) ، یا باید کار و مراقبت از نوزاد را با هم ترکیب می کرد و فرصتی برای این کار نداشت. وقت کافی را با او بگذرانید ؛ مادر خود می تواند ناکارآمد باشد (به عنوان مثال ، از مشروبات الکلی یا سایر اعتیاد رنج می برد ، یا از نظر روحی ناسالم است) ، یا اصلاً نمی تواند در دوران کودکی کودک (غم انگیزترین داستان) باشد. بیشتر اوقات ، هنگامی که مادر از نظر جسمی ، حداقل مراقبت و تغذیه را داشت ، اما از نظر عاطفی غایب بود ، به کودک پاسخ نمی داد ، از او خوشحال نمی شد و نمی توانست احساسات خشمگین خشم یا بی حوصلگی خود را تحمل کند ، گزینه ای وجود دارد. به دلیل سنش نتوانست نگه دارد - در پاسخ گریخت ، یخ زد ، رفت یا عصبانی شد.

در این صورت ، پس از سالها ما فردی را به ظاهر بزرگسال می گیریم ، اما با شکافی در روح و اشتیاق ابدی برای عشق و پذیرش بی قید و شرط. در عین حال ، چنین آسیب های اولیه اغلب در بزرگسالی به ایده چنین عشقی بی اعتمادی می کنند. علاوه بر این ، اگر کسی به آنها بگوید که آنها را همینطور دوست دارد ، به خاطر آنچه هستند ، باور نمی کنند ، تصمیم نمی گیرند که شخص یا عمداً چیزی را از آنها پنهان می کند ، آنها را دستکاری می کند ، یا خود را متوجه نمی شود ، زیرا آنها را دوست دارد. عشق متعارف برای آنها قابل درک تر است و آنها می توانند به نوعی بر آن تکیه کنند. اینجا آرامتر است ، زیرا به نظر می رسد آنها می توانند او را کنترل کنند. یعنی اگر به خاطر کارهایی که انجام می دهم یا انجام نمی دهم دوست داشته باشم ، پس من با تلاش می توانم عشق را به دست آورم.

کمین این است که فرد آسیب دیده سعی می کند دقیقاً همان عشقی را که در اصل نمی توان به دست آورد - عشق مادر - به دست آورد. در افرادی که تصویر مادری بر روی آنها ناخودآگاه نشان داده شده است. و او منتظر همین حالت کامل انحلال ، آرامش ، آرامش و خوشحالی است که نوزاد هنگام خوردن شیر مادر به اندازه کافی تجربه می کند. و در بزرگسالی هیچ مادری وجود ندارد. حتی اگر مادر واقعی زنده و سالم باشد ، آن شیر بسیار جوان ، با بوی شیرین ، نرم ، گرم و پذیرفته کننده نیست. ممکن است بیش از یک سال درمان طول بکشد تا به این امر پی ببرید و سپس عصبانیت و اندوه خود را در این مورد تجربه کنید.

به این معنا که از یک سو ، یک فرد آسیب زا اولیه نیاز شدید ، مأیوس کننده و برآورده نشده ای به عشق بی قید و شرط ، به همجوشی شیرین ، به احساس امنیت کامل در رابطه دارد. او می خواهد به این اطمینان مطمئن شود که مادرش (شریکی که به طور نمادین او را جایگزین می کند) هرگز جایی نخواهد رفت و همیشه آنجا خواهد بود. از سوی دیگر ، از آنجا که تجربه تجربه این احساسات کافی نبوده یا نبود ، چنین فردی فقط می تواند به تجربیات بعدی خود - به این واقعیت که عشق را می توان به دست آورد ، تکیه کند. اگر شما به اندازه کافی خوب هستید ، خوب مطالعه کنید ، دخالت نکنید ، سرگرم نشوید ، آرام باشید ، مثال بزنید ، صبور باشید ، خلق و خوی دیگران را حدس بزنید ، لذت ببرید و لذت ببرید) - آنگاه آنها شما را دوست خواهند داشت.

عشق مشروط ، از یک سو ، احساس آرامش کنترل (اگر همه چیز را درست انجام دهم ، آنها مرا دوست خواهند داشت) ، و از سوی دیگر ، عدم اطمینان مداوم در مورد اینکه آیا آنها واقعاً مرا دوست دارند و آیا من نمی توانم مرا دوست خواهند داشت یا نه دیگر نقش "کودک خوب" را ایفا می کند. و متأسفانه ، معمولاً تجربه چنین کودکان بزرگسالی تأیید می کند که نه ، آنها عاشق نخواهند شد. آنها به محض اینکه دیگر احساس راحتی نمی کنید تسلیم می شوند. این یک دور باطل بسیار غم انگیز است.زیرا به طور شهودی ، برای تکمیل گشتالت با عشق مادری ، کسانی را پیدا می کنیم که مانند مادر ، سرد می شوند و ما را دفع می کنند - دیر یا زود. و ما ، از طرف خود ، ناخودآگاه باعث رد می شویم (روشهای زیادی در اینجا وجود دارد).

و در پایان ، چنین فردی که بار دیگر مردود شده است ، دوباره متقاعد خواهد شد که جهان برای او سرد و غیر دوستانه است ، همانطور که مادرش در کودکی سرد بود. به هر حال ، برای یک نوزاد ، مادر تمام جهان است.

و نه - در بزرگسالی ، هیچ کس واقعاً ملزم به عشق به دلیل وجود نیست. سرمایه گذاری در روابط ضروری است ، و بسیار ساده لوحانه و از همه مهمتر بی معنی است که انتظار داشته باشیم یک فرد بزرگسال دیگر ، یک فرد برابر را دوست داشته باشد و تمام تجلیات بزرگسالان دیگر او را بی نهایت لمس کند ، همانطور که مادری به نوزاد چاق و چاق دست می زند..

اما پس این نیاز وحشتناک به عشق و پذیرش بی قید و شرط ، این گرسنگی مکنده را کجا باید گذاشت؟ پاسخ: در صورت امکان - برای تأمین منابع که زندگی بزرگسالان به ما می دهد.

اما این برای درمان است. در این دنیای کوچک شما دو نفر (روان درمانگر و مراجعه کننده اش) ، در مطب دنج (یا در فضای جلسه اسکایپ) ، درمانگر فضایی از پذیرش و دوستی دائمی را بازسازی می کند. او از توانایی فوق العاده ای برخوردار است که از احساسات شدید مشتری جدا نشود ، علاوه بر این ، در همان زمان نزدیک بماند. چگونه یک مادر به اندازه کافی خوب در کنار نوزاد می ماند و انواع احساسات و احساسات را از نیازهای خود و جهان اطراف خود تجربه می کند؟

درمانگر به شما احتیاج ندارد که بسیار شوخ طبع / خنده دار / صبور / نرم پذیر / مودب / توجیه کننده / همدل / ملاحظه کار باشید و غیره. شما فقط برای او ارزشمند هستید زیرا اکنون در مقابل او نشسته اید ، که در شجاعت ، قدرت ، میل و اراده ، زمان خود را سازماندهی کردند و منابع مالی برای درمان پیدا کردند. این بیش از حد کافی است. البته ، همه اینها شرایط یکسان هستند ، اما شرایط کاملاً امکان پذیر برای یک فرد بالغ از نظر جسمی است. و این سهم مشتری در رابطه است.

روان درمانگر می تواند نزدیک باشد ، گرم باشد ، همه تجلیات ، افکار و احساسات (از جمله آنچه به او خطاب شده است) را بپذیرد. و در چنین فضایی ، مشتری منبع رشد کودک گرسنه داخلی خود را دریافت می کند ، به تدریج کودک بزرگ می شود و قوی می شود ، و پس از مدتی که از این پذیرش اشباع شده است ، مشتری آماده ایجاد روابط بزرگسالانه و افقی می شود ، انتظارات او از جهان پیرامون خود به طور کلی و مردم - به ویژه ، آنها بسیار واقعی تر می شوند و آنچه مهمتر است ، آگاه می شوند.

توصیه شده: