2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
زن کنار پنجره ایستاد و نظاره گر جمع شدن طوفان بود. او با همسر و دو فرزندش در ساحل دریا زندگی می کرد. او برای ماهیگیری رفت و او ماند. او مراقب خانه بود و از بچه ها مراقبت می کرد.
ابرها غلیظ شدند ، باد شدید شد ، و اضطراب او. او مکالمات با همسرش را به خاطر آورد که در آن از او خواسته بود این کمپین ها را ترک کند. برای خود یک تجارت در ساحل پیدا کنید. او گریه کرد و التماس کرد که شغل خود را تغییر دهد و می گوید اگر اتفاقی برای او بیفتد ، از این فقدان جان سالم به در نخواهد برد. او اصرار داشت که به خاطر بچه ها این تجارت را ترک کند. اگر او از دریا برنگردد ، چگونه می توانند بدون پدر بزرگ شوند؟ اگر او خانواده اش را دوست دارد ، باید دریا را رها کند.
او پاسخ داد که این آخرین بار است ، زیرا آنها به پول احتیاج دارند. و این عشق او به او و بچه ها بود. اما او دریا را نیز دوست داشت و ماندن در ساحل برای او وحشتناک بود. و او تصمیم گرفت او را فریب دهد و گفت که این آخرین بار است.
و حالا او در خانه می چرخید و عصبانی بود ، زیرا می ترسید اتفاقی برایش بیفتد. او احساس ناامیدی و ناتوانی کرد. او را متهم می کند که از او محافظت نمی کند.
چنین تجربیاتی هنگام ظهور رعد و برق ظاهر شد. و بقیه زمان آرام بود و یادآوری وعده اش را فراموش نکرد.
با گذشت زمان ، او دوباره به دریا رفت و اطمینان داد که این آخرین بار است. او آزرده خاطر شد. او قول داد ، و او ایمان آورد. اما همه چیز سر جایش ماند. این شبیه یک بازی بود - او گفت که او از خانواده مراقبت می کند ، و او از او مراقبت می کند. هر دو تجربه کردند ، اما همه کارها را به روش قدیمی انجام دادند ، به طوری که هیچ چیز تغییر نکند. برای آنها این زندگی بود …
آنها به محض ایجاد تنش و اضطراب بین آنها فاصله ایجاد کردند. وقتی شوهر به دریا رفت ، محل عشق و مراقبت بود. به این ترتیب آنها خانواده را در کنار هم نگه داشتند. آنها نپرسیدند اگر او در ساحل بماند چه اتفاقی می افتد؟ بعدش چی شد؟
وقتی او برای ماهیگیری رفت ، زن با افکار و تجربیاتش تنها ماند. تنهایی … احساس تنهایی و ترس کرد. اگه برنگشت چی؟ سپس او با دو فرزند تنها می ماند و چه می تواند بکند؟ او حرفه ای داشت ، اما آن را دوست نداشت.
او می خواست به دوخت لباس مشغول شود. بعضی اوقات برای همسایه ها خیاطی می کردم. آنها از کاری که او انجام می داد خوششان آمد.
او با همسرش مشورت کرد و پرسید آیا می تواند به دوره های طراحی مد برود؟ و او پاسخ داد که این غیر ضروری است ، زیرا صنعت ماهیگیری کافی است. او می ترسید از تجربیات خود برای او بگوید که او را مجبور کرد تا به عنوان طراح تحصیل کند.
فکر می کرد او را خودخواه می داند. اما در واقعیت - او او را خودخواه می دانست!
"به هر حال ، او به دریای محبوب خود می رود! او می گوید بدون او نمی تواند زندگی کند! این همان کاری است که خودخواهان انجام می دهند ، آنها همه کارها را برای خود انجام می دهند ، به خود و تجارت خود فکر می کنند. بنابراین در کودکی از والدینم شنیدم ، "او در قلب خود عصبانی بود ، اما جرات نمی کرد از ترس هایش که بیشتر و بیشتر او را ملاقات می کردند ، برای او بگوید.
او معتقد بود که او یک لحظه از دست رفته است - این خطر وجود دارد که او روزی باز نگردد. و این دغدغه او خواهد بود که به او این فرصت را بدهد که حرفه جدیدی کسب کند.
اما آیا می تواند بدون انتظار اجازه و برکت همسرش از خود مراقبت کند؟
از Uv دیمیتری لنگرن ، درمانگر گشتالت
توصیه شده:
چگونه مردان اهمیت خود را در چشم یک همسر از دست می دهند
خانواده از قبل زندگی می کنند. شوهر سر کار می رود ، صادقانه پول را برای خانواده به ارمغان می آورد و صادقانه متقاعد شده است که تمام وظایف او تمام شده است. او در حل مسائل مهم برای خانواده ابتکار عمل نشان نمی دهد: تعمیر مسکن ، گسترش آن ، خرید آن (اگر خانه ای برای خود ندارد) ، گذراندن تعطیلات آخر هفته و تعطیلات ، مرخصی خانواده.
همسر نوشت: "من تو را دوست ندارم"
یک روز نامه ای از همسرم دریافت کردم. نه ، من به نقطه جغرافیایی دیگری نرفته ام ، گاهی اوقات زمانی که صحبت کردن به هیچ وجه آسان نیست برای یکدیگر می نویسیم. این نامه شامل کلمات زیر بود: "دوستت ندارم. شما خوب هستید و همه اینها ، به شما مربوط نیست ، من تازه فهمیدم که دوست ندارم و نمی توانم کاری در این مورد انجام دهم ، و مهمتر از همه ، من نمی خواهم.
مارک لوکاچ "همسر محبوب من در بیمارستان روانی"
وقتی برای اولین بار همسرم را دیدم که در محوطه دانشگاه جورج تاون قدم می زد ، احمقانه فریاد کشیدم Buongiourno Principessa! او ایتالیایی بود - برای من زرق و برق دار بود ، اما من نترس بودم و علاوه بر این ، تقریباً بلافاصله عاشق شدم. ما در یک خوابگاه تازه کار زندگی می کردیم.
همسر ایده آل - اندوه در خانواده
او آشپزی فوق العاده ای می کند ، ظاهر خوبی دارد (حتی برای خانم های خانه بیش از حد) ، یک لباس زیر زیبا می پوشد (توجه داشته باشید! این ست ، نه شورت و شلوارهای رنگی و دسته های مختلف) ، عصرها شوهر خود را ماساژ می دهد (و نه فقط او) ، با موقعیت زندگی شوهرش موافق است و از او در همه تلاش ها حمایت می کند.
همسر ملوان: مشخصات و مشکلات
چنین عبارتی به عنوان همسر یک ژنرال وجود دارد. و همسر ملوان وجود دارد. و شباهت های زیادی با هم دارند. زیرا رشد شغلی مسیر خود را فرض می کند. و این مسیر ویژگی ها و سختی های خاص خود را دارد. همسر ملوان نوعی حرفه است. با وجود ثبات مالی و رفاه ظاهری ، همسران دریانوردان با مشكلات زیادی در ارتباط با حرفه شوهر روبرو هستند.