چرا آرزوها واقعی نمی آیند یا "جلوه فالگیر"

تصویری: چرا آرزوها واقعی نمی آیند یا "جلوه فالگیر"

تصویری: چرا آرزوها واقعی نمی آیند یا
تصویری: تمام آرزوها و روياهاى خود را برآورده كنيد . 2024, ممکن است
چرا آرزوها واقعی نمی آیند یا "جلوه فالگیر"
چرا آرزوها واقعی نمی آیند یا "جلوه فالگیر"
Anonim

من می خواهم حقیقت را در مورد این پدیده به شما بگویم که در بین مردم تنبلی یا عدم اراده نامیده می شود. آنها وجود ندارند!

به عنوان مثال: اکثر مردم وقتی فردی چاق را می بینند چه فکر می کنند؟ به احتمال زیاد چیزی شبیه به این - او باید اشتهای خود را تعدیل کند و شروع به رفتن به باشگاه ورزشی کند. قابل درک است که این شخص اراده ای برای متوقف کردن پرخوری ندارد و او بسیار تنبل است که از خود مراقبت کند. و ظاهراً لاغرها همین اراده را دارند.

اگر شخصی را ببینیم که درآمد کمی دارد ، مردی که روی کاناپه دراز کشیده است یا یک نوجوان پشت کامپیوتر نشسته است ، همین اتفاق می افتد. به احتمال زیاد ، این مفاهیم در افکار من چشمک می زند - تنبلی و عدم اراده. حقیقت؟

و سپس یک پرتره دیگر ظاهر می شود - مردی با اراده. چه کسی ، شاید ، دوست دارد روی مبل دراز بکشد و کوکی بخورد - اما او تنبلی را پشت سر گذاشت ، مشت گرفت و اکنون در سه شغل کار می کند یا در سالن بدنسازی عرق می کند. به نظر می رسد و احساس می کند یک قهرمان است.

اما در حقیقت ، اگر حفاری کنید - همانطور که ما روانشناسان می دانیم - چنین چیزی روشن می شود.

نوع اول - بگذارید او را "تنبل" بنامیم - تمایلی صادقانه به این کار ندارد.

و دومی - بگذارید او را "مرد تجاری" بنامیم - دارد.

و این اتفاق می افتد - هر دو قهرمان ما آرزو دارند. اما اگر عمیق تر بنشینید ، معلوم می شود که تمایلات تنبل در مرحله چنین تفاهم گمانه زنی باقی مانده است - کاری باید انجام شود. و گویی با نوعی مانع روبرو شده است.

و در مورد یک تاجر ، تمایل به سرعت به عزم عمل تبدیل می شود.

و او در راه است چرا؟

همه ما جای یک تنبل بوده ایم. و همه فوق العاده مولد بودند - مانند یک تاجر. با این حال بسیاری از ما در نقش های دائمی هستیم. برخی ، به احتمال زیاد ، چیزی نمی خواهند. دیگران به احتمال زیاد دست به کار می شوند.

و به طور کلی یک چیز عجیب وجود دارد - به نظر می رسد شما یک تنبل نیستید. و شما واقعاً می خواهید به هدفی دست یابید ، فقط احساس می کنید میل درون شما می سوزد.

و انگیزه کافی وجود دارد - همه خوبی ها آشکار است!

و به نظر می رسد ، شما حتی کارهای زیادی انجام می دهید ، اما به آرامی به سمت هدف حرکت می کنید - هیچ اتفاقی نمی افتد. و دستیابی به هدف ، برای مثال ، - کسب درآمد بیشتر - یک رویا باقی می ماند.

… و همچنین این احساس وجود دارد که شما به یک دیوار نامرئی برخورد می کنید و نمی توانید از خطی عبور کنید. و ، به نظر می رسد ، همه مقدماتی مانند دیگران است - میل وجود دارد ، فرصت وجود دارد ، توانایی انجام آن وجود دارد. اما هیچ چیز معقول بیرون نمی آید. و یک احساس وحشتناک بوجود می آید - ناتوانی ، ناامیدی ، شکست.

و نتیجه گیری بر این اساس خود را نشان می دهد - من یک بازنده هستم ، نمی توانم کاری انجام دهم ، من بدشانس هستم. من مسحور شده ام.

در اینجا کسی می تواند شروع به دویدن در اطراف فالگیرها کند و خسارت را از بین ببرد. در غیر این صورت نمی توانید توضیح دهید!

چه خبر است؟ من فکر می کنم بسیاری از مشکلات توصیف شده قابل درک است اگر ما مفهومی به عنوان مقاومت را در مشکل روانی خود وارد کنیم.

این یک نیروی نامرئی است که در پاسخ به هر فشاری بوجود می آید. در اینجا شما بادکنک را فشار می دهید - و در پاسخ با همان نیرو به دست شما سرازیر می شود. و اگر فشار بیش از حد بالا برود ، می ترکد.

در روان ما نیز همین اتفاق می افتد.

وقتی خودتان را در دوران نوجوانی به یاد می آورید ، درک این امر ساده ترین است. یا فرزند نوجوان شما. هرچه والدین بیشتر بر انتخاب شغل یا تحصیل یا نظافت فشار بیاورند ، نوجوان در این زمینه بیشتر مقاومت می کند. او البته این را نمی فهمد - و به نظر می رسد کاری انجام می دهد ، اما صورتش ترش می شود. غایب بنظر برسید و او خیلی کسل کننده می گوید - بله. و بدون هیچ اشتیاق ، آن را ادامه می دهد و آن را به تبلت می چسباند.

این به این دلیل است که شما در این مورد ناخودآگاه به او فشار می آورید - نگران هستید و این موضوع را کنترل می کنید. احساس این فشار بسیار ناخوشایند است - شما می خواهید از آن طفره بروید.

مانند این است که می گوییم: بالای سر خود نایستید - وقتی ما در حال انجام کاری هستیم.

به طور خلاصه ، هیچ کس فشار را دوست ندارد.

فشار خارجی است - این مادر ، بستگان ، رئیس و غیره است.

و گاهی اوقات داخلی است - این زمانی است که ما خودمان در برخی موارد به خود فشار می آوریم. به عنوان مثال ، شما باید از صبح شروع به دویدن کنید یا موفق شوید. آره

مقاومت همانجاست. و آه می کشیم. و ما فکر می کنیم - خوب ، بهتر است از دوشنبه شروع کنم ، و حتی بهتر از سال جدید.

ما می توانیم خودمان را مجبور کنیم - اما پس از چند روز یا هفته ، مقاومت پیروز می شود و ما کار آغاز شده را رها می کنیم.

اما در مورد افراد تجاری - شما می پرسید؟ اگر حفاری کنید ، معلوم می شود که کسی به آنها فشار نیاورده است - آنها خودشان می خواستند صبح بدوند ، روزی نقاشی بکشند یا سومین کار نیمه وقت را انجام دهند. این انتخاب آنهاست! بدون فشار ، بدون مقاومت.

یا احساس وظیفه و مسئولیت پذیری بسیار بالایی دارند ، و همچنین تمایل دارند که بهترین ، بهترین باشند - و این میل بسیار حیاتی است - بنابراین آنها برای شاهکارها آماده هستند. به عنوان ورزشکاران حرفه ای - برای مثال. این یک سوگیری متفاوت است.

مقاومت اغلب رخ می دهد:

- در پاسخ به فشار خارجی - سپس ، با مقاومت ، ناخودآگاه می خواهید از کنترل دیگران خارج شوید و مستقل باشید.

- در پاسخ به فشار ما بر خودمان - من نمی خواهم! (من می خواهم آزاد باشم)

- اگر شما چیزی در حال توسعه و مفید تصور کرده اید (من در زندگی بهتر با بهترین خود چه کار خواهم کرد؟ - همه چیز در آنجا ناآشنا است. اما در اینجا همه چیز آشنا است و به نظر می رسد من اینجا همه چیز را کنترل می کنم)

- به طور کلی ، ما به طور ناخودآگاه در برابر تغییرات بزرگ مقاومت می کنیم (شما هرگز نمی دانید چه چیزی در آنجا خواهد بود - و در اینجا من حداقل همه چیز را می دانم و زندگی می کنم!)

بدترین چیز در مورد مقاومت این است که انرژی زیادی را می گیرد.

بخشی از انرژی شما صرف مبارزه با فشار می شود. و سپس دیگر نمی توانید 100٪ انرژی خود را به هدف خود هدایت کنید - 50٪ صرف غلبه بر مقاومت می شود.

مقاومت معمولاً توسط ما درک نمی شود. ما به ندرت در مورد آن می دانیم زیرا به طور ناخودآگاه اتفاق می افتد. اما او ما را کنترل می کند ، همراه با آگاهی ما - مانند یک کارگردان. و تصمیم می گیرد - بودن یا نبودن.

مقاومت در عمل چگونه نمایان می شود؟

به عنوان مثال ، فرض کنید می خواهید چیز جدیدی یاد بگیرید که به پیشرفت م businessثرتر در تجارت شما کمک کند. مقاومت ممکن است به این شکل باشد:

1. من وقت ندارم (اما زمان برای تماشای سریال وجود دارد).

2. کار نمی کند (نوعی زباله).

3. برای من کار نمی کند (من خاص ، افسون شده و غیره هستم)

4- من برای این پول ندارم (من آن را برای همه چیز دارم ، اما آن را ندارم).

5. یا شروع می کنیم - و ترک می کنیم.

6. فراموش کردن آنچه می خواستیم.

7. آن را روی مشعل عقب قرار دهید.

مقاومت در برابر چیزهای جدید و ناشناخته دلیل اصلی تحقق نیافتن بسیاری از خواسته های ما و رسیدن به اهداف نیست. آگاهانه ، ما می خواهیم - یک زندگی جدید ، پول هنگفت ، روابط جدید - و ما حتی در این مورد به خودمان فشار می آوریم ، و عزیزانمان به ما فشار می آورند.

و ناخودآگاه ما در پاسخ به این امر مقاومت می کند - و ما مانند یک ماشین روی ترمز دستی به سمت هدف حرکت می کنیم. علاوه بر این ، ما نیمی از منابع را از دست می دهیم.

چه باید کرد؟

فشار را کاهش دهید. از خانواده خود بخواهید به شما فشار نیاورند. از فشار بر خود در این زمینه دست بردارید. این دشوار است - شما نمی توانید فقط به خودتان بگویید - اما اهمیت ندهید ، من از خودم تقاضای کسب درآمد بیشتر را نمی کنم! ولی، یک راه هست.

روش هایی وجود دارد که به شما امکان می دهد با مقاومت ناخودآگاه خود آشنا شوید ، زبان مشترک پیدا کنید و موافقت کنید - به منظور حرکت به سمت هدف.

این تکنیک ها بهتر است در اولین زوج ها با متخصص انجام شود. و سپس به تنهایی با دوشاخه های خود کار کنید ، خود را از مقاومت و ترس رها کنید ، تا زمانی که ترمز دستی را به طور کامل برداشته و به راحتی و با سرعت مناسب به جلو حرکت کنید.

به هر حال ، در مورد اثر به اصطلاح فالگیر. نمی دانید چگونه کار می کند؟

آنها به مردم می گویند - همه چیز ، من خسارت را از شما برداشته ام ، شما اکنون خوش شانس خواهید بود. و اگر هر دو قسمت روان شما (آگاه و ناخودآگاه) به این باور داشته باشند ، مقاومت برداشته می شود.

ایمان چیز بزرگی است. به لطف او ، شخص ترمزهای مهار ناخودآگاه خود را از خود بر می دارد.

چنین اثر دارونما.

اما اگر حداقل بخشی از شما فالگیر را باور نکنید ، هیچ چیز کار نخواهد کرد. و شما باید به دنبال یکی جدید باشید - چشمگیرتر.

اما بهتر است به یک روانشناس خوب مراجعه کنید.

النا سمینسکایا شما روانشناس و روان درمانگر است.

توصیه شده: