من خودم را مستحق هیچگونه پول مناسب نمی دانم

فهرست مطالب:

تصویری: من خودم را مستحق هیچگونه پول مناسب نمی دانم

تصویری: من خودم را مستحق هیچگونه پول مناسب نمی دانم
تصویری: شما هرگز با یک وانت پول در نمی آورید. چرا؟ ویدئویی عالی در مورد تجارت کامیون در ایالات متحده 2024, ممکن است
من خودم را مستحق هیچگونه پول مناسب نمی دانم
من خودم را مستحق هیچگونه پول مناسب نمی دانم
Anonim

N.:

سلام اولگا!

من برای عنوان شما "من تجزیه و تحلیل می خواهم" می نویسم. من کتاب اصلی را مرور کردم - شما هنوز چنین سوالی نداشته اید ، و حتی یک سوال مشابه. امیدوارم این کار تجزیه و تحلیل وضعیت من را برای شما جالب کند.

یک سوال در مورد پول

من به خودم اجازه نمی دهم پول زیادی داشته باشم. من خودم را مستحق هیچگونه پول مناسب نمی دانم. بله ، حتی به اندازه کافی برای زندگی.

من روی گردن والدینم می نشینم (31 ساله هستم) و از این بابت شرمنده هستم. کسی که این کار را انجام می دهد (در 31 در گردن والدین خود نشسته است) دقیقاً شایسته نعمت های زندگی نیست. تمام مدت من سعی می کنم پول اضافی کسب کنم ، و اگر گاهی اوقات معلوم شود ، همه چیزهایی که بلافاصله به دست می آید بلافاصله به بستن حفره های ایجاد شده می انجامد - یا مهر و موم افتاد ، سپس چکمه ها فرسوده شدند … در نتیجه ، من می توانم چیزی به والدینم ندهم ، حتی آنچه را که بدون گفتن درباره کمک به آنها می گیرم ، با هزینه آنها زندگی می کنم ، اگر تنها زندگی می کردم ، نمی توانستم به طور معمول زندگی خود را تامین کنم.

وقتی فکر می کنم که می توانم به ایسلند پرواز کنم ، به عنوان مثال ، - مردم در حال سفر هستند ، - بلافاصله این فکر به وجود آمد: "چه کسی ؟؟ من؟؟ نه ، این مربوط به من نیست. این قطعاً برای هیچ کس غیرقابل دسترسی است ، اما برای من و هرگز در دسترس نخواهد بود ، زیرا من یک غیر مرغ هستم ، یک مرغ بی ارزش ، قادر به تهیه حتی مقدماتی برای خودم نیستم ، بدون ذکر افراط و تفریط هایی که برای زندگی ضروری نیستند ، مانند سفر به جایی " معلوم می شود که به عنوان تنبیهی برای نشستن بر گردن پدر و مادرم ، من برای خودم یک مانع روانی قرار داده ام "من شایسته پول هنگفت نیستم". برای جلوگیری از پوشیدن آن بر روی خود ، باید نشستن بر گردن والدین خود را متوقف کنید. برای انجام این کار ، باید درآمد بیشتری را شروع کنید. و این به دلیل موانع روانی غیرممکن است. دایره معیوب

من از حضور در جلسات همکلاسی هایم شرم دارم ، زیرا بسیاری در حال حاضر اتومبیل و آپارتمان خود را دارند و گاهی اوقات نمی توانم انتخاب کنم که چه چیزی بخرم - شامپو یا کرم دست ، زیرا نمی توانم هردو را همزمان خرید کنم. و مکانهایی که آنها در آن ملاقات می کنند برای من گران هستند. من همچنین نمی توانم به کلاس کارشناسی ارشد یا عصر خلاق بروم ، زیرا به نظرم می رسد که همه اطراف (حتی غریبه ها) به من نگاه می کنند و فکر می کنند: "این همان عوضی است که در 31 سالگی روی گردن والدین نشسته است". آنها به خاطر آن من را تحقیر خواهند کرد. آیا این بدان معناست که من خودم را تحقیر می کنم؟ به نظر می رسد که من همیشه از نظر مالی بسیار درمانده خواهم بود ، زیرا از 31 سالگی من این گونه هستم ، به این معنی که من از نظر استقلال مالی "ناتوان" با انرژی پول آنقدر سازگار نبوده ام ، و این نمی تواند باشد تغییر کرد (از آنجا که هنوز هنوز تغییر نکرده است: من به اندازه کافی وقت داشتم) ، و این امر منصرف می شود و من نمی خواهم زندگی کنم - یا بهتر بگویم ، وجود بدبخت خود را بیرون بکشم ، به سختی خرج خود را برآورده می کنم و دائماً خود را برای آن سرزنش می کنم و سرزنش می کنم.

آنها می گویند چه نوع سقفی برای خود تعیین کرده اید ، بنابراین پول زیادی خواهید داشت. سقف روانشناختی من 2000 hryvnia (این 181 یورو) در ماه است ، این مقدار است ، و وقتی فکر می کنم که به چیزهای بیشتری احتیاج دارم ، فوراً فکر می کنم: "از کجا؟ از جای دیگری درآمد کسب کنید؟ برای چی؟؟ چطور ؟؟ چه کسی برای من ، چنین بی ارزش ، چنین … به من بیشتر می دهد؟ من ارزش بیشتری ندارم. " وقتی به من پیشنهاد کار پاره وقت می دهند ، با خوشحالی با حقوق ناچیز موافقت می کنم ، می ترسم از مبلغ بیشتری تقاضا کنم ، زیرا فکر می کنم در این صورت من یک عوضی بازرگانی محسوب می شوم که فقط فکر می کند چگونه می تواند با کشیدن کسی را برای پول فریب دهد. با برچسب قیمت فوق العاده (من سعی کردم قیمت خدمات مشابه را در اینترنت مشاهده کنم. چه کسی تضمین کرد که این افراد صادقانه آنها را نشان داده اند و آنها را بی دلیل بالا نیاورده اند؟) ، و آنها از من سفارش می گیرند و آن را می دهند به کسی که موافقت می کند این کار را با مبلغ کمی انجام دهد. بنابراین ، من متعهد می شوم: بهتر است مبلغ کمی که ارائه می شود دریافت کنم تا هیچ چیز.

علاوه بر این ، من دریافتم که "پول با کار سخت به دست می آید" ، "هر کاری یک وظیفه خسته کننده است". من می دانم که در جایی افرادی هستند که به راحتی و با لذت پول معقولی را برای انجام کارهایی که دوست دارند به دست می آورند ، اما این برای من دنیای متفاوتی است ، که من باور ندارم که می توانم به آن دست پیدا کنم. خوب ، چگونه می توان فیلم تماشا کرد ، و سپس سعی کرد وارد آن شد. با جدیت کامل ، این که فکر کنید می توانید وارد فیلم شوید ، در حال حاضر برای روانپزشک است.

آنچه من سعی کردم با آن انجام دهم: آموزش های آنلاین رایگان در مورد نگرش به خود و پول و افزایش ارزش خود ، مدیتیشن انجام می دهم. من خودم را متقاعد می کنم که عزت یک شخص نه تنها با درآمد او اندازه گیری می شود.(گفتگوی درون من بلافاصله پاسخ می دهد: "بله ، موافقم. عزت از بسیاری جهات با استقلال ، غیرطبیعی بودن اندازه گیری می شود. به عهده گرفتن مسئولیت ، از جمله مالی ، برای زندگی خود. ها-ها.") اینها به 15 درصد آن کمک می کند ، چه روان درمانی می تواند به من بدهد ، من درک می کنم که بسیار ضروری است ، اما هیچ پولی برای درمان وجود ندارد و در آینده نزدیک نیز نخواهد بود.

سوالات عبارتند از: چگونه می توانید "سقف مالی" روانی خود را بالا ببرید و به خود اجازه دهید پول بیشتری داشته باشید؟ چگونه بیاموزیم که برای کار خود ارزش قائل باشیم و به آن احترام بگذاریم و آن را به یک پنی نفروشیم؟ چگونه می توانید دور باطل ذکر شده در بالا را بشکنید؟

* * *

سلام ن

اولاً ، من با شما موافقم که شکستن دور باطل بسیار دشوار است و برای انجام م thisثر این کار ، نمی توان بدون روان درمانی طولانی مدت انجام داد. اما سپس دور جدیدی از بسته شدن آغاز می شود: روان درمانی طولانی مدت نیز به پول نیاز دارد ، و این چیزی است که شما ندارید! بنابراین ، من پاسخ خود را به دو قسمت تقسیم می کنم.

قسمت اول ، در حال حاضر عملاً بی فایده است: دلایل وضعیت فعلی

شما می نویسید که از نظر استقلال مالی "ناتوان" متولد شده اید و نمی توان آن را تغییر داد. من باید شما را روی زمین بگذارم: البته ، افرادی هستند که به دلایل ذاتی قادر به خدمت به خود نیستند - به عنوان مثال ، عقب مانده ذهنی یا معلول. اما این قطعا شما نیستید. یعنی ، شما به این شکل متولد نشده اید - فقط بزرگ شده اید … خوشبختانه ، تربیت یک فرایند برگشت پذیر است: در آینده ، شما می توانید به تنهایی خودتان را آموزش دهید.

اعتقاد به بی ارزشی فرد در سن 30 سالگی از هیچ جا ظاهر نمی شود. اگر اساس آن در دوران کودکی گذاشته نشده باشد ، در بزرگسالی بدون توجه به آنچه برای شما اتفاق می افتد ، نمی چسبد. همه روزهای سختی دارند ؛ اما برخی بدنبال یافتن و یافتن فرصتی برای تغییر این امر هستند - در حالی که برخی دیگر از این امر در مورد حقارت خود نتیجه می گیرند. هر دو راه ثمره آموزش هستند. در مورد دوم ، ما می توانیم در مورد صحبت کنیم شناسایی با ضربه: به دلایلی ، مهم است که فرد سازگار نباشد ، این اساس هویت فعلی وی است. ("من ناموفق هستم ؛ کسی که موفق است من نیستم. پس چه کسی؟!") و حتی می نویسید چه کسی ، و چرا برای شما اینقدر مهم است: در غیر این صورت برخی از افراد خارجی تصور می کنند که شما یک فروشنده هستید عوضی! در واقع ، چگونه می توان از این امر جان سالم به در برد.

وقتی وضعیتی مانند شما را می بینم - والدین به طور کلی افرادی هستند که کاملاً با زندگی سازگار هستند (آنها هنوز دختر خود را تأمین می کنند) ، و کودک با وجود عقل توسعه یافته ، هجا خوب ، توانایی نوشتن بدون اشتباه ، از ناتوانی کامل برخوردار است. ، و ارائه برخی خدمات ، برچسب قیمتی که در اینترنت به میزان قابل توجهی از نرخ هایی که این متخصص به او اجازه کار می دهد ، فراتر می رود - تنها چیزی که به ذهن من می رسد یک مورد خاص است الگوی کودکی "دختر خوب بودن" و "بزرگ نشدن" … یک سگ کوچک یک توله سگ قبل از پیری است ، نه یک سگ ماده بالغ …

والدین اغلب این کار را کاملا ناخودآگاه انجام می دهند. به عنوان مثال ، این می تواند در صورتی رخ دهد که خانواده رابطه سختی بین همسران خود داشته باشد. اگر کودک تنها چیزی است که ازدواج را تثبیت می کند ، پس کودک نمی تواند از بچه بودن دست بردارد.… مامان می ترسد به محض بزرگ شدن دخترش ، پدر برود. و سپس ، ناخودآگاه ، پیامی برای دختر پخش می شود: "بزرگ نشو ، بزرگ نشو ، همیشه سازگار نباش ، از خانه خارج نشو! در غیر این صورت ، ترسناک اتفاق می افتد: خانه فرو می ریزد و دیگر وجود نخواهد داشت. " واضح است که در صورت چنین وحشتناکی کجا باید مستقل شد …

تقاضای آگاهانه والدین - "سریعتر مستقل شوید!" ، اما در عین حال مشخصه است حفاظت بیش از حد ، کنترل بیش از حد و محکومیت کوچکترین تجلی استقلال … قابل ذکر است که همه ، از جمله والدین ، از وضعیت پیش آمده عذاب می کشند: هنگامی که خون به سی و یکمین سال رسیده است ، معمولاً مقداری استقلال فرض می شود. ولی! او نمی تواند! چگونه می توانید او را اینقدر بی عادت و بدون کنترل رها کنید؟! باز هم یک دور باطل ، بله.

درمان شخصی برای حل کامل این مشکلات در نظر گرفته شده است و شما باید به دنبال فرصتی برای گذراندن آن باشید.

اما در اینجا ما با مشکل کمبود پول در رشد کامل روبرو هستیم. روان درمانی هزینه دارد.

قسمت دوم ، مفید ، درباره پول

درک پیچیدگی های مه آلود روح آسیب دیده امری بسیار ضروری و قطعاً مفید است ، اما! گاهی اوقات اولین مورد فقط رفتن و انجام آن است. هر احساسی را که ممکن است همزمان احساس کنید: همانطور که می گویند ، چشم ها می ترسند ، اما دست ها می ترسند. بنابراین ، بیشتر من خالص ترین دفترچه راهنما را ارائه می دهم.

1. نیازهای خود را محاسبه کنید

فقط مقدار پول مورد نیاز خود را در ماه جمع کنید. مستقیماً به هواپیمای خصوصی و عمارت در دامنه کریمه نروید ، اما همزمان روان درمانی ، شامپو ، کرم دست و ملاقات با همکلاسی ها را به برآورد خود اضافه کنید. در حال حاضر شما 2000 UAH درآمد دارید ، من تصور می کنم که این مبلغ از 4000 تا 6000 UAH خواهد بود ، من به طور خاص در اولین جمع کننده جای خالی که برخورد کردم بررسی کردم - اینها مبالغ کاملاً واقعی برای محل سکونت شما هستند.

2. نقش مناسب را پیدا کنید

هنگام تشخیص تروما ، این احساس که "بله ، من حق شادی دارم (پول و غیره)" می تواند سالها طول بکشد. و شما باید اکنون زندگی کنید! بنابراین تنها راه نجات ، ایفای نقش است. وانمود کنید فردی هستید که این حق را دارد. عوضی تجاری؟ - خوب ، خوب ، بگذار آن یک عوضی تجاری باشد ، اما با کیفیت بالا! شخصیتی را انتخاب کنید که بازی خواهید کرد: چه کسی با ما به اندازه کافی دوست داشتنی است و در عین حال یک عوضی تجاری است؟ مارگارت تاچر؟ آلا پوگاچوا؟ دوشس مارلبرو؟ بانو ابیگیل؟ اسکارلت اوهارا؟ با توجه به سلیقه خود انتخاب کنید.

3. نکات ایمنی را در نظر بگیرید

به سوالات زیر به خودتان پاسخ دهید:

- چرا اینقدر وحشتناک است که یک عوضی تجاری باشی؟

- آیا همیشه اینقدر بد است؟ یا گاهی مفید است؟ چه زمانی؟

- چگونه می توانید آگاهانه خطرات موجود را کنترل کنید؟

- استفاده از این نقش چه موقع مناسب است و چه زمانی دور شدن از آن مناسب است؟

4. گسترش تروریسم

فرض کنید برخی از مشتریان / کارفرمایان واقعاً فکر می کنند شما یک عوضی تجاری هستید. و

در رابطه با این امر چکار خواهید کرد؟ در چه مواردی ترک آن مناسب است ، در چه مواردی - برای برآورد و توجیه هزینه های خود ، و در چه مواردی - برای امتیاز دادن؟ در کدام یک - به دنبال مشتری / کارفرمای دیگری باشید؟

5. از نقش یک برنامه عملیاتی تهیه کنید

اگر شما بودید قهرمان شما ، یک زن موفق ، چه می کرد؟ او چگونه به دنبال مشتریان / مشاغل است ، چگونه معامله می کند؟ او چگونه ثابت می کند که ارزش این برچسب قیمت را دارد (البته در نگاه داخلی مغرضانه شما). جلوی آینه تمرین کنید. و شروع به انجام این اقدامات کنید.

بله ، می دانم ترسناک است! اما شما در حال ایجاد دسترسی به تروریسم بودید؟ آیا می دانید در صورت شکست چه خواهید کرد؟ خوب ، کار خود را برای دستیابی به موفقیت شروع کنید!

6. اقدام کنید

… و البته ، تخصیص پول برای روان درمانی از اولین حقوق مناسب را فراموش نکنید. دفترچه راهنمای توضیح داده شده شما را از مشکلات داخلی نجات نمی دهد - فقط به شما این امکان را می دهد که راه حل آنها را پیدا کنید. در حال حاضر در اسکایپ می توانید متخصصان بسیار شایسته ای را به طرز شگفت انگیزی ارزان پیدا کنید ، بسیاری از افرادی که من شخصاً می شناسم در پست های من "روابط عمومی حرفه ای" اشاره کرده اند. برای استفاده از آن عجله کنید.

این یک فیلم نیست ، این زندگی شماست. و بر خلاف فیلم ، به راحتی می توانید آن را تغییر دهید.

موفق باشی! من مطمئن هستم که به تدریج موفق خواهید شد.

اولگا پودولسکایا

توصیه شده: