قیمت یک فنجان کاکائو چقدر است؟

تصویری: قیمت یک فنجان کاکائو چقدر است؟

تصویری: قیمت یک فنجان کاکائو چقدر است؟
تصویری: طرز تهیه کاکائو 2024, ممکن است
قیمت یک فنجان کاکائو چقدر است؟
قیمت یک فنجان کاکائو چقدر است؟
Anonim

در ماه فوریه ، زمستان به خود آمد و با برف به خواب رفت ، با بادهای یخی چرخید (به طوری که درست در چهره) و شهر را یخ زد.

قبل از قرار ملاقات مشتری ، من وقت داشتم که وارد یک کافی شاپ دنج شوم ، یک آمریکنو با دارچین بخورم ، کولاک را تماشا کنم و برای کار آماده شوم.

12 نفر در کافی شاپ حضور داشتند ، 3 نفر از آنها زوج های جوان و سرخ رنگ بودند ، بقیه بازدیدکنندگان یک به یک بودند و یک باریستای باهوش ، که جدا از سفارش ، برای هر مشتری آرزو می کرد "روز خوبی داشته باشید!" و لبخند زد

همه اینها: عطر شیرینی ، صداهای دستگاه قهوه ساز ، صدای دلپذیر باریستا فضایی از احسان و نوعی آرامش را ایجاد کرد.

آنها وارد شدند و بلافاصله شروع به ضربه زدن با صدای بلند کردند و برف را از کفش هایشان بیرون کشیدند. زنی با کت قهوه ای از پوست گوسفند و کلاه بافتنی آبی (بگذارید مادربزرگ باشد) ، و دختری حدود 5 ساله ، با کاپشن سفید سفید و کلاه سفید و صورتی با حباب بزرگ.

ما به ویترین رفتیم ، بی سر و صدا در مورد منو بحث کردیم. مادربزرگ پیشنهاد کرد یک قاشق چای سیاه برای دو نفر بخورد و دختر به جای چای ، یک فنجان کاکائو با مارشملوهای کوچک خواست. در 5 سالگی ، انتخاب بین چای سیاه و کاکائو با گل ختمی در یک فنجان زیبا بیش از همه مشهود است.

"آیا مطمئن هستید که لیاقت یک فنجان از آن کاکائو را دارید؟" - مادربزرگ با صدای خشن اما برای شنیدن آن در کافی شاپ از دختر پرسید.

به نظرم رسید که همه بازدیدکنندگان از این سوال شگفت زده شده اند. فضای آرامش به شکل درشت شکسته شد. احساس شرم ، گناه و چیزی به طرز مشمئز کننده ای ناخوشایند برای حضور غیر ارادی آنها در این صحنه گسترش یافت. آرام و مضطرب شد. برخی از بازدیدکنندگان حتی بیشتر روی تلفن های خود متمرکز شده بودند ، بقیه به دنبال این جفت بودند و منتظر پاسخ دختر بودند.

ساکت بود ، یخ زده بود و به نوعی از تنش یخ زده بود. سرش را به طرفین تکان داد ، چیزی را زمزمه کرد.

من این عبارت را به یاد آوردم: "از شرم در زمین فرو رفتم" ، "ناپدید شدم" ، "در هوا حل شدم".

- خوب ، اینجا ، و من بیهوده پول خرج می کردم. همیشه باید به طور قطع بدانید که آن را می خواهید و شایسته آن هستید! به سمت خروجی! - مادربزرگ به طور رسمی این اجرا را تکمیل کرد.

به نظر می رسید که مادربزرگ دقیقاً می داند چه می کند و دقیقاً لیاقت آن دختر چیست.

و اگر او مکان دیگری (بدون شاهدان) را انتخاب کرده بود ، نه در چنین شکل تحقیرآمیز و تحقیرآمیز ، این می تواند یک گفتگوی صادقانه در مورد چیزهای مهم زن باشد: عزت نفس ، احساس ارزش خود و خواسته هایش ، به خود اجازه می دهد شادی های کوچک ، تمام آن خردی که از یک زن مسن به یک زن آینده منتقل شد.

اما این اتفاق همانطور که رخ داد رخ داد ، تاریخ حال و هوای فرعی را نمی شناسد.

سپس فکر کردم ، شاید سوال هزینه باشد؟

مادربزرگ نمی دانست چگونه از نوه خود امتناع کند؟ با مقایسه هزینه یک قوری چای و کاکائو بعلاوه چیزی برای مادربزرگم ، متوجه شدم که نه … چیز دیگری بود.

آیا می توان با "مادربزرگ درونی" مذاکره کرد و به او یاد داد که با احترام از آن مراقبت کند؟ چگونه می توان مقاومت کرد و یاد گرفت که دچار سردرگمی نشویم و از گناه به خاطر "فنجان کاکائو با مارشمالو" شرم کنیم؟

کجا بروید و برای دخترانی که نمی توانند با "مادربزرگ درونی" خود برخورد کنند ، چه باید بکنند؟

در جلسه مشاوره ، درباره خود ، خواسته ها و رویاهایتان صحبت کنید. به طوری که ، همانطور که مادربزرگم در کافی شاپ گفت ، "شما همیشه به طور قطع می دانید که آن را می خواهید و مستحق آن هستید!"

و برای خود کاکائو با مارشمالو بخرید ، درست مثل آن ، بدون هیچ گونه شرط و تعهدی.

توصیه شده: