2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
من به تجزیه و تحلیل وضعیتی که چندی پیش در اوفا رخ داد ، باز می گردم ، که در آن سه مأمور پلیس در حال مستی تجاوز گروهی به بازجویی را انجام دادند.
این که آیا این خشونت بوده است یا تحریک آمیز است ، توسط متخصصان تحقیق تعیین می شود. واقعیت این است که افسران پلیس خود را با آشکار کردن ضعف در رابطه جنسی گروهی ، که مبنای سادومازوخیستی دارد ، بی اعتبار کردند.
با این حال ، در این مقاله می خواهم به نقشی که قربانی بازی می کند توجه کنم.
ما همه جزئیات حادثه را نمی دانیم ، بنابراین مقاله کاملاً فرضی است.
در این وضعیت ، سادیست ها وجود دارند - افسران پلیس که شروع کننده عیاشی بودند ، و یک مازوخیست - یک دختر بازجو.
بگذارید روانشناسی یک شخصیت مازوخیست را بررسی کنیم ، که اغلب در سطح ناخودآگاه عمل می کند ، نه حتی به عنوان یک بازجو ، بلکه به عنوان مثال هر زن دیگری با تمایلات مازوخیستی.
الگوهای رفتار مازوخیستی در خانواده ای شکل می گیرد که در آن ممکن است کودکی مورد آزارهای روحی ، جسمی یا جنسی قرار گرفته باشد ، یا زمانی که با توجه به مشکلاتی توجه والدین را دریافت کرده است. در نتیجه ، او یک دفاع روانی ایجاد می کند - جنسی شدن خشونت. سوء استفاده از خود به عنوان یک شکل نادرست از دریافت عشق تلقی می شود ، و جنسیت به شما امکان می دهد تجربه آسیب زای خشونت را به حداقل برسانید ، حتی آن را به جذابیت جنسی تبدیل کنید.
در تخیلات قربانی ، متجاوز دارای نقش والدینی است که بر او مسلط هستند و مسئولیت کامل آنچه را که بر او اتفاق افتاده را بر عهده می گیرد ، در حالی که قربانی احساس بدی و گناه خود را به متجاوز منتقل می کند - "اکنون من" من بد نیستم ، حالا شما بد هستید. " با این آگاهی ، قربانی می تواند سهمی از لذت سادیستی را دریافت کند.
ریک (1941) چندین بعد پاسخ مازوخیستی را مورد بررسی قرار داد:
1. تحریک ؛ 2. مماشات ("من در حال حاضر رنج می برم ، بنابراین لطفاً از مجازات اضافی خودداری کنید") ؛ 3. نمایشگاه گرایی ("توجه کنید: درد دارد") ؛ 4. اجتناب از گناه ("ببینید من را وادار به انجام چه کاری کرده اید!").
دفاع روانی مازوخیست در قالب یک پاسخ بیرونی در ماهیت یک تکرار وسواسی است. یعنی قربانی موقعیت هایی را تکرار می کند که در آن فردی قدرتمند به عنوان متجاوزی عمل می کند که باعث رنج کشیدن او می شود.
در نتیجه ، او کنترل خیالی را بر متجاوز خود بدست می آورد ، با این امید که بقیه مدت زمان او با افکار خشونت کامل تسخیر شود.
سندرم استکهلم تشکیل یک رشته وابسته به عشق شهوانی بین متجاوز و قربانی او را تأیید می کند.
قربانی متجاوز را دوست دارد ، زیرا قدرت کامل خود را بر خود احساس می کند ، و متجاوز نیز قربانی را دوست دارد ، زیرا از نشان دادن وابستگی و تسلیم خود لذت می برد. بنابراین ، برای یک دوره زمانی مشخص ، متجاوز و قربانی در یک رابطه وابسته هستند.
پس از وقوع خشونت ، قربانی متجاوز را تحقیر می کند و او را مورد تحقیر قرار می دهد. با این حال ، احساس گناه خودش دوباره به او برمی گردد و او شروع به جستجوی بهانه ای برای مجرم می کند یا به دنبال یک متجاوز جدید برای مجازات می شود.
در خارج از تحریک ، شخصیت مازوخیستی دوره هایی از تنش ترسناک را تجربه می کند که مستلزم آرامش است.
یک مازوخیست که خشونت علیه خود را جنسی می کند ، به طرز شگفت انگیزی وارد موقعیت های مختلف خشونت می شود.
همه چیز از یک خانواده سادیستی شروع می شود که در آن فرد قربانی خشونت یا محارم می شود ، سپس با درک یک سناریوی شکست گرا ، با یک عاشق سوء استفاده کننده وارد رابطه می شود ، مورد حملات مختلف و غیره قرار می گیرد. الگوهای رفتاری قربانی اغلب ماهیتی پاراسوئیدی دارد.
در رابطه جنسی ، شخصیت مازوخیست نیز می تواند توسط یک نقش وابسته برانگیخته شود ، در مورد خود به عنوان چیزی که با او بدرفتاری می شود خیال پردازی شود ، مازوخیست محیطی را دور از راحتی و عاشقانه از اطرافیان ترجیح می دهد ، موقعیت های خطرناک می تواند به خصوص نگران کننده باشد.
این رفتار شبیه تجزیه است ، که به کمک آن قربانی می تواند از گناه و شرم خود خودداری کند.
در داستانهای بسیاری از مشتریان مازوخیست ، الگوی زیر را می توان مشاهده کرد: در طول زندگی با یک فرد بدسرپرست بد بود ، اما ، با این وجود ، آنها نوعی انگیزه را از او گرفتند. به محض ارتباط این زنان با مردی مناسب که مستعد خشونت نبود ، مملو از خاطرات سخت ، اضطراب ، گناه و کینه شد. در نتیجه ، آنها به حالت افسردگی فرو رفتند و حتی شروع به مصرف مشروبات الکلی کردند ، در معرض نابودی جدیدی قرار گرفتند یا همه بهترین ویژگی ها را در همسران خود بیدار کردند.
آگاهی از این الگوها می تواند به مازوخیست در تجدید نظر در رفتار خود کمک کند. درک این نکته نیز ضروری است که بین خشونت به عنوان یک بازی جنسی و خشونت که به قربانی تبدیل می شود و آسیب جدی وارد می شود تفاوت زیادی وجود دارد.
من می خواهم تأکید کنم که چنین موضعی فقط مختص افراد مازوخیست است و پویایی آنها ممکن است اصلاً با انگیزه های افراد دیگر در شرایط سوءاستفاده مطابقت نداشته باشد.
توصیه شده:
خشونت جنسی: افسانه ها و واقعیت
ما دوست نداریم در مورد آن صحبت کنیم. ماشین سرقت شد ، در خیابان مورد ضرب و شتم قرار گرفت - ما در شبکه اجتماعی می نویسیم یا به دوستان خود می گوییم و همدردی زیادی خواهیم داشت. و در مورد تجاوز ، اغلب مردم سکوت می کنند. زنان سکوت می کنند و حتی بیشتر مردان سکوت می کنند.
تفاوت بین خشونت و عدم خشونت
خشونت برای من زمانی است که کاری را انجام می دهم یا به خودم اجازه می دهم که نمی خواهم انجام دهم ، اما من آن را انتخاب نمی کنم. اراده من را می توان به طرق مختلف سرکوب کرد - با فریب (با استفاده از ساختارهای فکری گمراه کننده) ، ارعاب یا نفوذ غیرمنتظره به منطقه صمیمی ، که منجر به حماقت می شود.
تخیلات جنسی ، بازی های جنسی ، انحرافات جنسی
بیشتر اوقات ، تخیلات جنسی به عنوان افکار جنسی با محتوای غیرواقعی درک می شوند. یا چیزی که هنوز در تجربه واقعی قرار نگرفته است ، اما افکار در مورد آن هیجان انگیز است و این احساس وجود دارد که در واقعیت ممکن است آن را دوست داشته باشید (که این یک واقعیت نیست).
چگونه می توانم با ترس از سخنرانی در جمع و ترس از قضاوت شدن توسط دیگران برخورد کنم؟
دیروز مقاله ای منتشر کردم که برای بسیاری مفید بود ترس از سخنرانی در جمع: تمرینات و راه های غلبه بر آن تصمیم گرفتم افکار و احساساتم را به اشتراک بگذارم ، شاید پدرخوانده ، آنها نیز قابل درک و مفید خواهند بود؟ من از صحبت کردن هراسی ندارم ، بنابراین ، من بسیار آسان هستم ، از شرایط سخت خارج می شوم ، می توانم راه حل های خودجوش پیدا کنم.
ریشه های خشونت جنسی
موضوع خشونت جنسی بسیار دشوار است و اگر در مورد قربانیان ، در مورد روانشناسی آنها ، در مورد آنچه باید انجام داد ، در هنگام مواجهه با خشونت چگونه باید رفتار کرد ، صحبت های زیادی صورت گرفته است ، پس این مردان چه کسانی هستند که چنین اقداماتی را انجام می دهند و چه کسانی هستند.