چگونه می توان از رنجش رهایی یافت ، مادام العمر

فهرست مطالب:

تصویری: چگونه می توان از رنجش رهایی یافت ، مادام العمر

تصویری: چگونه می توان از رنجش رهایی یافت ، مادام العمر
تصویری: شعری از شهریار با مفهوم انتظار بشنوید زمزمه این شاعر شیعه 2024, آوریل
چگونه می توان از رنجش رهایی یافت ، مادام العمر
چگونه می توان از رنجش رهایی یافت ، مادام العمر
Anonim

عصر ژوئیه. عرق چسبناک و داغ روی پنجره های بسته فشار می آورد. فن زمزمه می کند و ظاهر خنکی را ایجاد می کند.

دختری هشت ساله از ترس و درد روی تخت گریه می کند. او فقط از تاب خورد. چندین بار "قایق" عظیم آن را بر روی سنگریزه وارونه کرد. توسط آکیم به نحوی دختر جوان موفق شد به صورت خود آسیبی نرساند ، اما … سینه راست او تا جایی شانه زده شد که نگاه کردن به آن غیر ممکن بود. آشفتگی متورم و زخمی.

مادری ترسیده کنار او می نشیند و نمی فهمد که چگونه می تواند به او کمک کند. چهره او از شفقت و وحشت متشنج شده است. گویی قفسه سینه اش پوشیده از شن های تیز بود.

یک زن بالغ با تمام توان خود را نگه می دارد ، او سعی می کند معقول باشد و "وضعیت را کنترل کند" - او با پزشک تماس گرفت ، فهمید چه باید بکند و شوهرش را به داروخانه فرستاد.

زمان می گذرد و پدر برمی گردد … و اعلام می کند که چنین دارویی وجود ندارد و او دیگر به داروخانه نمی رود.

- خودت برو!

2
2

"خودت برو! خودت برو! خودت برو! ….."

"من همیشه همه کارها را خودم انجام می دهم! شما هیچ وقت آنجا نبودید که مورد نیاز شما بود! هرگز!!!"

موج داغی در حدود پیشنهادات با سر پوشانده می شود. کلمات خشمگین از درد ، خشم و اشک ناگفته از آتش فوران می کنند و با آتش بازی آتشین منفجر می شوند. تمام درخشش خشم و انتقام عادلانه. بسیار بیشتر از آنچه در چنین شرایطی انتظار دارید.

شما هرگز ، هرگز آنجا نبوده اید که مورد نیاز شما بوده است! و حالا وقتی اینجا هستید ، طوری رفتار می کنید که انگار آنجا نیستید! »

ضربه محکم و محکمی به در وارد شد و زن از قبل در خیابان است. کینه با حلقه سربی خفه می شود. درد جسمی غیرقابل تحمل ، مانند آنژین حاد ، گلو را گرفت ، بلعیدن و تنفس را غیرممکن می کند.

اما نه خشمی که در افکار در حال گردش است ، نه اجازه آزادسازی سرانجام توهین ، و نه ادعای ادعای شوهر - تسکین دهنده نیست. گلو با یک درد شدید و مسدود کننده ، بیشتر و بیشتر فشار می آورد.

"شما هرگز ، هرگز آنجا نبوده اید …"

"و" هرگز "کی است؟" - سوالی از خودتان در جایی در زمینه حمایت از خود.

3
3

… و بلافاصله قبل از چشمان شما یک عصر پاییزی و منطقه تاریک و وسیع بیمارستان Zipov ظاهر می شود ، جایی که مشخص نیست ورودی کجاست ، و کجا خروجی است ، جایی که حتی یک چراغ روشن نیست و فقط بخش اورژانس ، مانند فانوس دریایی ، در تاریکی می درخشد. و او ، مادری جوان ، تنها با دسته ای سنگین که از فریاد می شکند. سرگردان در میان درختان و راه های درهم پیچیده آسفالته ، سعی در یافتن راهی برای خروج از این بیمارستان هیولا داشت ، پسر در 8 ماهگی افتاد و سر خود را به زمین زد. آمبولانس آنها را شبانه با مشکوک به ضربه مغزی به زیپ آورد. عکس گرفته و منتشر شد. و اکنون او با یک کودک ، در یک پتو در پفک های خود ، در این قلمرو وسیع و بدون نور پرسه می زند ، و متوجه می شود که او کاملاً گم شده است و نمی داند بعد کجا باید برود. کودک در آغوش خود پاره شده است ، بیماران عصبانی ، با گریه بیدار شده اند ، از پنجره ها فریاد می زنند. اشک ناامیدی و کینه صورتش را پوشانده است. "تنها و محبوب ترین مرد او در این اطراف نیست. در حال حاضر ، هنگامی که او بسیار مورد نیاز است ".

این درد و کینه تمام زندگی ام را تحمل کرد. سالهای زیادی گذشته است ، اما به نظر می رسد نوک انگشتان هنوز پتوی شتر بچه را به یاد می آورند.

… آه ، اینجاست - وقتی - "هرگز"!

به محض این که این وضعیت در همه جزئیات ظاهر شد ، گلویم فوراً آزاد شد. درد از بین رفت ، مانند پرنده ای که از خروسش بال می زد. او بالهایش را تکان داد و پرواز کرد. همانطور که هرگز نبوده است.

و برای این امر ، به طور غیر منتظره ، متوجه شد - "اما در موارد دیگر او بود! قطعاً بود!"

این او بود که در هنگام بستری شدن دخترش برای تنها بار در زندگی اش همراه او بود. این او بود که مدام او را در آغوش داشت ، چیزی را در گوش او زمزمه کرد ، خندید و

آرام شد و حالا که او به شدت آسیب دیده است ، او می خواهد با او باشد. و به دنبال دارویی نامفهوم برای او نباشید.

4
4

و در بسیاری از موارد دیگر ، او نگران ما نبود ، حتی زمانی که در آنجا نبود …

همه چیز ، پرده گشتالت کامل است.

15 سال از اولین مورد و آخرین مورد گذشت.

**********************

من این قسمت را از زندگی برای شما آوردم.به منظور ارائه ، در پیچیدگی های تجربه خودم ، کل مکانیسم محصور کردن کینه ، حمل آن در طول زندگی ، آگاهی و رهایی.

چندین سال است که با زنان مختلف به عنوان روانشناس و مربی کار می کنم. و من با همان سازوکار برای حفظ و پرورش کینه برخورد می کنم

5
5

مکانیسم کپسول کینه به شرح زیر است:

  • اتفاقی در گذشته افتاده است … خود پرونده ، به دلیل شدت و درد ، از حافظه خارج شد. یا حتی نوعی بخشش وجود داشت. اما توهین باقی ماند. همانطور که در آن شوخی بود: "قاشق پیدا شد ، اما رسوب باقی ماند."
  • این نارضایتی درک همه اقدامات بعدی یک دوست را تغییر داد. … حالا مهم نیست که او چگونه و چگونه کار می کند ، اجازه دهید حداقل صد بار آنجا باشد ، سر باقی می ماند: "او هرگز آنجا نیست."
  • سپس در قلبها در اوج درد و ناامیدی تصمیمی در مورد انتقام ، تحقیر ، دوست نداشتن گرفته شد - چیزی از طبقه بندی: "اجازه دهید او بفهمد که چقدر برای من سخت ، دردناک و تنها بود. "سالها گذشت ، اوضاع فراموش شد ، اما هنگامی که تصمیماتی گرفته شد - مانند آن سربازان ژاپنی که در یکی از جزایر در طول جنگ بزرگ میهنی فراموش شده بودند و چهل سال بعد پیدا شدند - به خدمت خود ادامه می دهند تا زمانی که به صورت کامل لغو شوند.
  • به محض بروز موقعیتی مشابه حالت اول ، انفجار پرخاشگری ، درد و کینه رخ می دهد. و این واکنش بطور قابل ملاحظه ای با آنچه در زمان حال در حال وقوع است ، ناکافی است. مطمئناً پشت سر خود متوجه شده اید - چگونه لباس خراب شده توسط آهن یا کفش های کتانی که توسط یک کودک در وسط راهرو پرتاب می شود ، ناگهان شما را دیوانه می کند. و این کینه از نظر میزان خشم داخلی به اوج باورنکردنی می رسد. "آیا خشم شما از این وضعیت است؟"
  • چنین "شمع" های تجاوزگری می تواند بی پایان باشد … تا نبینید چرا اینقدر عصبانی هستید ، به سادگی پرخاشگری را برانگیخته اید. و هر بار با قدرت دوباره منفجر شوید و خود و عزیزان خود را خسته کنید.
  • رانده شده در داخل ، شکایات محصور شده ، زندگی ما را بسیار مسموم و فقیر می کند … ما می توانیم زندگی کنیم و شادی کنیم ، زیرا صد بار در مورد همه چیز توافق کرده ایم. اما ما این شاهدان خاموش گذشته را در خود حمل می کنیم و طبق تصمیماتی که 15-20 سال پیش گرفته ایم به زندگی خود ادامه می دهیم.
  • تجاوز مسدود شده ، آشکار نشده ، رنجش ناشی از درون ، ناخودآگاه ، اما اضطراب ثابت همان چیزی است که اساس اکثر علائم روان تنی است.
  • اغلب اوقات ، ریشه مشکلات وضعیتی است که در آن همه چیز شروع شد و به نظر می رسد اصلاً وحشتناک نیست. … آن زمان برای ما ضروری بود ، اما اکنون این فقط یک رویداد کوچک در جدول زمانی است. اما ارزش امتحان کردن و دیدن آن را دارد. و این شکاف را از روح خود بیرون آورید که چنین التهاب شدیدی را در اطراف شما ایجاد کرده است.

اصل کینه ورزی:

در ریشه ببینید

6
6

"دقیقاً چه چیزی من را عصبانی می کند؟

به عنوان مثال: یک کودک کفش های ورزشی را در راهرو پراکنده کرد.

دقیقاً چه چیزی در این مورد مرا آزرده خاطر می کند؟

این واقعیت که او من را نمی شنود ، توجه نمی کند ، احترام نمی گذارد ، نگرانی من را درک نمی کند؟

یا اینکه او در شلختگی خود بسیار شبیه من است و کفشهای کتانی او همیشه یادآور ناسازگاری من است؟

یا احساس می کنم که من آنقدر مادر خوبی نیستم که به کودک نظم و ترتیب را یاد نداده باشم؟

واضح است که دو استدلال آخر خودگردان هستند. در اولین آنها ، ارزش این را دارد که عدم مونتاژ خود را بپذیرید. و اگر می خواهید چیزی را تغییر دهید ، شروع به تغییر خود یا همراه با فرزند خود کنید)).

در مورد دوم ، ما همچنین در مورد پذیرفتن خود به عنوان چیزی متفاوت صحبت می کنیم. وقتی این یک واقعیت پذیرفته شده است ، "شواهد" در قالب کفش های ورزشی که توسط کودک پراکنده شده است دیگر باعث احساس شرم نمی شود.

و در مورد اول ، وقتی کفش های پراکنده نشانه بی احترامی هستند ، ارزش صحبت با کودک را دارد.

شاید ، یکبار توضیح دهید که چرا برای شما بسیار مهم است ، و نه سالها هر روز که بگویید - "کفش های خود را بردارید".

اصل یک زندگی طولانی مدت بدون جرم:

به دنبال دانه کینه ، شکایت اصلی باشید.

دقیقاً چه چیزی توهین آمیز است؟

چه چیزی باعث چنین عصبانی می شود؟

بدترین چیز در همه اینها چیست؟

7
7

گفتگو

مواردی وجود دارد که می توان در گفتگو با "مجرم" حل کرد. و اگر این امکان پذیر است ، این بهترین راه است.

تدوین و ابلاغ یک ادعای خاص بسیار مهم است. اغلب اوقات شخص حتی شک نمی کند که توانسته است شما را با چیزی توهین کند.

در گفتگو ، می توانید از ایده های خود خارج شوید و طرف مقابل را بشنوید. و طرف دیگر ، اگر او با شما صادق باشد و تمایل به سرزنش نداشته باشد ، نظر کاملاً متفاوتی در این مورد خواهد داشت.

و اگر خود شما بلافاصله به خاطر اینکه به طور ناعادلانه از یک فرد بی گناه آزرده خاطر شده اید ، گناه نکنید ، آنگاه این فرصت را خواهید داشت که ایده خود را در مورد وضعیت موجود بازسازی کنید و راههای کاملاً جدیدی برای تعامل بیابید ، چیزی که قبلاً نبوده اید.

گفتگو زندگی را غنی می کند ، آن را زنده می کند ، ملاقات با خود شخص را امکان پذیر می کند ، و نه با تصویر او در سر شما

8
8

تحول در خود.

موارد زیادی وجود دارد که گفتگو امکان پذیر نیست. و ممکن است آن شخص دیگر نباشد و والدینی که یک بار به شما توهین کرده اند برای مدت طولانی پیر شده باشند. این مواردی است که شما طرف دوم برای گفتگو ندارید ، او دیگر قادر به شنیدن حرف شما نیست. و در اینجا نیز مهم است که آن ادعای اساسی را پیدا کنیم ، آن شکافی که به یک توهین مادام العمر تبدیل شده است.

با یافتن این دلیل ، شاید ، مانند مورد من ، شما بلافاصله بتوانید اثبات عکس آن را ببینید ، و شکافی که سالها شما را عذاب داده است ، به خودی خود از بین می رود.

اگر جواب نداد ، برای کار مستقل ، پرسشنامه های کتی بایرون را توصیه می کنم. آنها به شما کمک می کنند وضعیت خود را از جنبه های مختلف و اغلب کاملاً غیر منتظره ببینید. و آن را مانند استخوانی که در گلو گیر کرده است تف کنید.

در این مقاله از آثار جانلوکا سیتی استفاده شده است

توصیه شده: