چطور وزن را کم کنیم. انگیزه

تصویری: چطور وزن را کم کنیم. انگیزه

تصویری: چطور وزن را کم کنیم. انگیزه
تصویری: چطور میتوانیم در یک هفته8 کیلو وزن خود را کم کنیم این ویدیو را تماشا کنید از رژیم غذایی استفاده کنید 2024, آوریل
چطور وزن را کم کنیم. انگیزه
چطور وزن را کم کنیم. انگیزه
Anonim

فرض بر این است که فرد دارای اضافه وزن است و می خواهد وزن خود را کاهش دهد. "و اگر من اضافه وزن دارم ، اما همه چیز برای من مناسب است و من آن را مشکلی نمی دانم؟" خوب ، درست است ، هر طور که دوست دارید زندگی کنید ، هرچه می خواهید بخورید ، بدون اعتراض. آیا همه چیز را به مقدار زیاد می خورید و در عین حال همه چیز خوب است؟ بسیار خوب ، کار خوب خود را ادامه دهید. در همین حال ، طبق استانداردهای مدرن جذابیت بیرونی ، آنها افراد چاق را دوست ندارند ، افراد چاق زشت تلقی می شوند ، این الزامات برای زنان سخت تر است ، برای مردان نرم تر است ، اما استانداردها بدون توجه به میل / عدم تمایل ما وجود دارد. و پس از آن بحث بر سر موضوع "اما قبل از دوست داشتن پیراشکی" ، یا آنجا "آه ، براق کثیف ایده های غلط در مورد زیبایی طبیعی به جامعه تحمیل شده است" بی معنی است - اینها همه مکالمات به نفع فقرا است. استانداردها وجود دارند - شما انتخاب خود را نادیده می گیرید یا رعایت می کنید. نادیده بگیرید ، - لطفاً همانطور که صلاح می دانید زندگی کنید ، اما پس از آن فحش ندهید. اگر می خواهید رعایت کنید ، این نیز یک گزینه است ، اما احتمالاً باید کاری برای این کار انجام دهید. در 20 سالگی ، همه زیبایی ها و زیبایی ها ، و در 30 سالگی ، ضمانت بدن به پایان می رسد و شما باید با دستان خود تعمیرات جزئی خانه را انجام دهید (خوب ، یا متخصصان را استخدام کنید ، هرکسی که به عنوان وسیله مجاز باشد). هر دو راه حل نه بد هستند و نه خوب ، آنها برابرند و حق وجود دارند. اما شما باید انتخاب کنید ، نمی توانید روی 2 صندلی بنشینید. بنابراین. فرض کنید ، مهم نیست چرا ، فرد می خواهد وزن خود را کاهش دهد.

مردم معمولاً با خود چه می گویند؟ انگیزه های بیان شده چیست؟ "من می خواهم وزن کم کنم تا احساس خوبی داشته باشم" یک انگیزه مزخرف است. شما و چاق خوب کار می کنید. با 180 سانتی متر در 95 کیلوگرم ، احساس فوق العاده ای داشتم ، با شکم مشخص ، این حتی چاقی محسوب نمی شود. یک دختر با وزن 100 کیلوگرم در 170 سانتی متر نیز با وجود این که این در حال حاضر چاقی آشکار است ، احساس طبیعی می کند. "احساس خوب" مشتق شده از "مراقبت از سلامتی" است. "من به سلامتی خود اهمیت می دهم" مشتق شده از "من از بیمار شدن می ترسم" است. "من از بیمار شدن می ترسم" مشتق شده از "من نمی خواهم بمیرم" است. یک شخص تا زمانی که شروع به مرگ نکند ، نگران مرگ خود نیست. به طور کلی در جایی قبل از مرحله دوم چاقی (و این بسیار بیشتر از صد است) ، تقریباً هیچ کس و هرگز احساسات ناخوشایندی را تجربه نکرده است. خوب ، تنگی نفس در حین فعالیت بدنی ، پس چه؟ اگر من سنگر حفر نکنم و کامیون ها را تخلیه نکنم ، مشکلات چیست؟ با فعالیت بی تحرک ، هنوز هیچ فعالیت بدنی وجود ندارد ، و از آنهایی که هستند ، می توان بدون مشکل اجتناب کرد. با داشتن BMI بیش از 25 ، فرد از قبل دارای چربی بدن کاملاً متمایزی است ، اگرچه این هنوز هم حد معمول است ، حتی برای سلامتی نیز به طور بالقوه خطرناک نیست. این همه یک نقص آرایشی است و بر اساس استانداردهای زیبایی است که از قرن به قرن تغییر می کند ، اگرچه مردم همانطور که هستند باقی می مانند. م مونرو یک الهه بود و وقتی بی اسپیرز و کی آگیلرا فرمهای او را بدست آوردند ، مورد تمسخر قرار گرفتند و از تجارت اخراج شدند. فرد مبتلا به چاقی حتی زمانی که واقعا مریض می شود متوقف نمی شود ، زیرا دیابت ، فشار خون بالا ، هیپوونتاسیون و نارسایی قلبی به مدت طولانی و به آرامی خزش می کنند و هنگام پایان خط پایان شکلهای واقعاً وحشتناکی ظاهر می شوند ، چه می توانیم بگوییم در مورد برخی از خطرات انتزاعی و از راه دور سلامتی. مردم واقعاً چیزهایی را که درست جلوی بینی آنها ظاهر نمی شود درک نمی کنند. هنگامی که یک فرد فکر می کند که در شرف مرگ است ، از سلامت خود می ترسد. افراد چاق به ندرت در بین بیماران هیپوکندری یافت می شوند ، به همین دلیل. حملات پانیک برای سلامتی کاملاً بی خطر است ، اما با ترس از مرگ همراه است ، بنابراین فرد برای رهایی از آنها هر پولی خواهد داد. چاقی برای سلامتی بسیار خطرناک است ، اما مردم حتی حرکت نمی کنند ، زیرا این امر با هیچ گونه تغییرات ترسناک در رفاه همراه نیست. شما می توانید بی پایان به خود بگویید - "من به خاطر یک شیوه زندگی سالم رژیم می گیرم" ، اما شما هنوز آن را باور نمی کنید. انگیزه کلیک نمی کند و چرخه تقویت شروع نمی شود.

در اینجا یک انحراف غنایی وجود دارد. اینکه شخص در همان زمان به خود می گوید کاملاً بی ربط است.در مونولوگ کلامی داخلی که انجام می دهیم و معمولاً برای تفکر خود از آن استفاده می کنیم ، بار عملکردی هنوز نزدیک به صفر است. بنابراین ، آنچه در درون به خود می گویید نه تنها برای دیگران جالب نیست ، حتی برای شما نیز جالب نیست. روان شما یک ساختار پیچیده ، فوق العاده زیبا و کاملاً منطقی و عملکردی است ؛ بدون دقیق ترین تعادل و تنظیم ، فوراً ثبات و کارآیی خود را از دست می دهد. اگر محتویات جریان کلامی اهمیت داشته باشد ، ما به سادگی قادر نخواهیم بود که به انواع مزخرفات فکر کنیم ، افکار ما به آرامی و دقیقاً با یک خش خش سرد ، با لبه های کرومی می درخشد. همانطور که همه فرایندهای ذهنی انجام می دهند. به هر حال ، قلمرو شناختی نیز این کار را انجام می دهد. وقتی صحبت از انجام وظایف رسمی مستقیم او ، یعنی تأمین نیازهای اجتماعی می شود ، چاقوی سرنیزه ای است ، این عقلانیت کامل را تجسم می بخشد ، عملکرد شناختی به طور کامل وظایف تعیین شده تکاملی را انجام می دهد. و این واقعیت که شما در حال توقف دندان های خود با چاقوی سرنیزه هستید ، کار خود شماست. و این واقعیت که این ابزار بسیار م effectiveثر بود به گونه ای که اکنون بیشتر اوقات را در حالت تعلیق می گذرانیم و در چیدن دندان هایمان با چاقو به مهارت بی سابقه ای رسیده ایم و اکنون فکر می کنیم که کل زندگی ما یک متوقف شود ، و چاقوی سرنیزه به عنوان خلال دندان صادر می شود - اینها نیز مشکلات شخصی ما هستند. ربطی به واقعیت نداره. پایان دوراهی غزل.

"من می خواهم وزن کم کنم تا خودم را دوست داشته باشم / خودم را دوست داشته باشم." انگیزه مزخرف. شما از قبل خودتان را دوست دارید هر فرد عادی از نظر روانی با خودش خوب رفتار می کند. اگر بد باشد ، او دچار اختلال افسردگی است ، و سپس اهمیتی نمی دهد که چقدر وزن دارد ، در این صورت مشکلات جدی تری دارد و از هر فرصتی استفاده خواهد کرد تا به نحوی حداقل برخی از کوچکترین تقویت ها را بدست آورد. تقویت کننده بود … به این ترتیب "تشنج عصبی" شکل می گیرد. یعنی یا خودتان را قبلاً دوست دارید ، و سپس به این انگیزه اعتقاد نخواهید داشت ، یا خود را دوست ندارید ، و سپس با از بین بردن لذتهای کوچک لذت جویانه از خود ، فقط بدتر خواهید شد. در اینجا لازم است انگیزه "نگرش خوب به خود" و عزت نفس تقسیم شود. عزت نفس می تواند هر چیزی باشد. ممکن است تنزل یابد. می توان آن را به دلایل عینی یا شاید برای دلایل مغرضانه تنزل داد. علاوه بر این ، یک مرد چاق که می خواهد وزن خود را کاهش دهد به احتمال زیاد عزت نفس پایینی دارد (در غیر این صورت نگران وزن خود نخواهد بود). در اینجا یک تحریف غنایی دیگر می پرسد ، اما من بدون هیچ گونه تلاش بیشتر ، با یک خط نقطه سعی می کنم. من به عقده حقارت اعتقاد ندارم. من به ناخودآگاه اعتقاد ندارم. همانطور که توسط سنت سایکودینامیک درک شده است ، هیچ ناخودآگاهی وجود ندارد. از آنجایی که این اصطلاح به مدت طولانی و محکم وارد گفتار روزمره شده است ، در توضیحات بی شمار و بدون دلیل استفاده می شود و حس درک نادرست ایجاد می شود. اگر مطلقا جایی برای رفتن وجود ندارد ، در مورد انگیزه های ناخودآگاه صحبت خواهم کرد. یا در مورد سطوح بازتاب. و "عزت نفس" یک فرد یک نمایش چند جزء پیچیده است. این یک کلمه بسیار کلی است ، نیاز به توضیحات اضافی دارد. از نظر محتوا و عینیت ، عبارت "در رژیم غذایی به منظور افزایش عزت نفس" چندان دور از "من می خواهم وزن کم کنم تا چاق نشوم" نیست.

"برای تجدید قوا و قوی شدن". انگیزه مزخرف. شما قطعا می دانید که از این طریق جوان نمی شوید ، به سادگی وزن خود را کاهش می دهید. فعالیت بدنی کمی تسکین می یابد ، زیرا فرد از چندین ده کیلوگرم بافت چربی خلاص می شود ، اما این بدان معنا نیست که او قوی تر شده است ، او فقط یک کیسه چربی روی خود حمل نمی کند. علاوه بر این ، "قوی شدن" یک انگیزه مستقل نیست. یک شخص نمی خواهد همینطور "قوی تر" شود. و اگر نیازی به کار فیزیکی نداشته باشد ، لازم نیست فرد قوی تر شود ، اما در این مورد (به عنوان مثال ، او یک ورزشکار حرفه ای است) ، به دلیل شرایط عینی ، بیش از حد سود نخواهد برد. و به طور کلی ، افراد قوی جسمی - گوزن های سنگین ، چه مردان و چه زنان.

به خاطر فرزندان / به خاطر همسر. انگیزه ای بی معنا در یک مورد و مشکوک در مورد دیگر. بچه ها به هر حال شما را دوست دارند ، مهم نیست که چگونه به نظر برسید ، و اگر کودکان شما را دوست نداشته باشند ، رژیم غذایی به شما کمک نمی کند. و شما نیز کاملاً می فهمید ، مهم نیست که به خودتان چه می گویید. به خاطر همسر - این مطابق شرایط است. ممکن است کار کند ، ممکن است کار نکند. این تنها در صورتی می تواند موثر باشد که ترس از دست دادن شریک جنسی منظم شما وجود داشته باشد. این ترس ها قابل توجیه هستند ، می توانند بی اساس باشند ، اصلاً مهم نیست ، مهم این است که آنها (در حالت ایده آل ، البته ترس هایی وجود دارد ، هیچ زمینه ای برای آنها وجود ندارد). فکر می کنید چرا افراد ثروتمند چنین همسرهای آراسته ای دارند؟ چون آنها برای زیبایی خود پول دارند؟ هیچی شبیه این همه پول دارند و هنوز هم انگیزه ای دارند ، زیرا از دست دادن شریک جنسی خود با همه پاداش های همراه می تواند ابتدایی باشد ، همیشه برای پدران با کیف پول (به معنای جزء اجتماعی ، در حالی که در رفتار واقعی جنسی ، البته ، جذابیت بیرونی همسر به طور قابل توجهی بر روابط جنسی شخص ثالث تأثیر نمی گذارد ، مکانیسم های دیگری نیز وجود دارد). به جز جراحی زیبایی ، و تا حدی (تا حدی) ، لوازم آرایشی تزئینی ، همه اقدامات برای حفظ ظاهر رایگان یا تقریباً رایگان است. گران ترین دستگاه هیچ کاری را انجام نمی دهد که با یک جفت دمبل در خانه امکان پذیر نباشد. اگر به تبلیغات روی برچسب نگاه نکنید ، بلکه به ترکیب فعال آن توجه داشته باشید ، در اینصورت یک کرم پوست 10 دلاری با یک کرم 300 دلار یکسان است (نکته دیگر این است که یک تولید کننده با قلب پاک می تواند با 10 دلار به طور کامل دارونما بفروشد ، اما با 300 دلار شرم می کند ، اگر او یک کلاهبردار آشکار نباشد ؛ بنابراین باید تماشا کرد و فهمید). این نظر من نیست ، این مطالعات می گویند برای بیان برخی از قضاوت های قابل درک در مورد لوازم آرایشی و بهداشتی ، باید مدت زیادی بنشینید تا با مارک ها ، فناوری ها ، عوامل فعال و مکانیسم های عمل برخورد کنید - من نه زمان دارم و نه انگیزه برای این صرف 6-8 ساعت در روز برای ظاهر ظاهری خود و صرف 2 ساعت در روز برای یکسان - تفاوت تنها با یک بررسی بسیار طولانی و بسیار دقیق قابل مشاهده است ، به طور کلی ، در نگاه سوم ، این تفاوتها می تواند باشد غفلت. گوش کنید ، آیا پورنو دیده اید؟ آیا مدلهای پورنو دیده اید؟ به استثنای چند ستاره فوق العاده ، اینها همه خانمهای جوان ثروتمندی نیستند ، وگرنه آنها در چنین فیلمهایی بازی نمی کردند.

و اگر مجبورید این را بگویید ، چه ، چگونه ، چگونه ، - یک مربی شخصی و آخرین دوچرخه ورزشی نتیجه بسیار قابل مشاهده تری را می دهد و هیچ کرم ارزان قیمت به اندازه خط لوکس با کوآنزیم Grand Imperial Cellular سفت نمی شود و همه از شما شما این را از تجربه خود من می دانید - سپس من بلافاصله می خواهم پاسخ دهم که شما یک فرد خوب و باهوش هستید و بسیار عالی است که شما امکانات و فرصت هایی برای این کار دارید ، با همین روحیه ادامه دهید ، من ناراحت نیستم اصلاً

یعنی اصلا بحث بودجه نیست. این ، تا حد بسیار کمی ، مسئله زمان است. اساساً ، این موضوع انگیزه است.

من تنها 2 انگیزه را می شناسم که در مبارزه با اضافه وزن مثر است. سکس و سلطه است. مردم می خواهند ظاهر خود را تغییر دهند تا جذابیت جنسی خود را افزایش دهند ، افراد می خواهند ظاهر خود را تغییر دهند تا احساس برتری نسبت به دیگران داشته باشند. هر دو انگیزه اجتماعی هستند ؛ زیست شناسی نیستند. هر دو به طور قابل توجهی ، اما نه به طور کامل ، با یکدیگر همپوشانی دارند. بدیهی است که چین های چربی بر کیفیت واقعی رابطه جنسی تأثیر نمی گذارد ، مردم مدتها پیش متوجه این موضوع شده بودند. اما بر جذابیت جنسی خارجی تأثیر می گذارد. در سلسله مراتب اجتماعی رسمی ، وزن بدن با وزن اجتماعی ارتباط ندارد - هر تعداد چانه برای شخص مهم و تأثیرگذار بخشیده می شود. اما بر وضعیت غیررسمی تأثیر می گذارد. همه موارد دیگر که مساوی ، چاق و شکم پر هستند در سلسله مراتب زیر عنوان و ورزش قرار دارند و این برای همه شرکت کنندگان به خوبی شناخته شده است.برای زنان به میزان بیشتر ، برای مردان به میزان کمتر - اما بدون در نظر گرفتن جنسیت کار می کند ، بنابراین "چربی" یک توهین کشنده برای یک دختر است ، اما همچنین برای یک مرد توهین آمیز است. یعنی روان این انگیزه را بدون صحبت می پذیرد ، س anotherال دیگر این است که آن را به چه شکل قابل هضم برای خود ارائه دهید. "من می خواهم وزن خود را کاهش دهم تا از نظر جنسی جذاب به نظر برسم و سایر مردان به من علاقه جنسی نشان دهند ، و برخی از آنها حتی تمایلی به رقابت در این زمینه با شریک جنسی بلند مدت من نشان می دهند ، و در دراز مدت شریک جنسی متوجه می شود که به منابع بسیار مورد نیاز دسترسی دارد … علاوه بر این ، من می خواهم بر سلسله مراتب اجتماعی غیر رسمی تسلط داشته باشم ، به طوری که من و اطرافیانم شاهد افزایش موقعیت باشیم ، و این باعث می شود که زنان دیگر حسادت کرده و تمایل به تقلید از رفتار من داشته باشند. " البته ، برای اعلام چنین چیزی در متن ساده ، باید به جای مغز یک تکه یخ داشته باشید. افرادی که قادر به گفتن چنین مطالبی بدون تردید هستند معمولاً از چاقی رنج نمی برند ، ممکن است با زندگی مشکلاتی داشته باشند ، اما کاملاً متفاوت است ، نه در مورد رژیم ها. بنابراین ، ارزش آن را دارد که اساساً همان چیزی را به خودتان بگویید ، اما به آرامی ، تمثیلی ، در فرمول بندی های ساده. خوب ، در مورد "برای جلب رضایت مردم" ، "ایجاد تأثیر خوب" ، "به طوری که شوهر / همسر (بیشتر) دوست داشته باشند" و غیره. و فقط اگر روان نکات را درک نکند ، بنابراین ساده است که به ما بگویید جهنم از آن چه می خواهد. من فکر می کنم کار می کند. علاوه بر این ، مردم وضعیت ها را به خوبی ثبت نمی کنند. مردم در ثبت تغییرات خوب عمل می کنند. زنی که همیشه جذاب بوده است ، به راحتی می توان در مورد او فکر کرد "طبیعتاً ، فقط خوش شانس". مدل ها و ورزشکاران در انجمن های مختلف و وسایل تبلیغاتی ارسال نمی شوند ، زیرا خوب ، افراد زیبا ، پس چه؟ عکس فروشی های کلاس "قبل و بعد" باعث ایجاد هیجان بیشتر می شود - این یک انگیزه است. به همین ترتیب ، هیچ کس به داستانهایی علاقه مند نیست که شخصی در خانواده ای ثروتمند متولد شده و اینقدر ثروتمند باقی مانده است. همه علاقه مندند که چگونه یک برف زن کفش میلیونر شد ، چگونه یک دهقان امپراتور شد ، چگونه پسر یک کفاش یک دیکتاتور مطلق شد - خود وضعیت هنوز هم چنین است ، کسب مقام چیزی است که مردم علاقه شدید و واقعی به آن دارند.

و آخرین مورد. سستی او "اراده" است. شما اغلب می توانید چنین اعتراضاتی را بشنوید ، - "همه چیز با انگیزه ها روشن است ، اما هنوز هم نمی توانم به خودم کمک کنم ، فقط هیچ اراده ای وجود ندارد." این درست نیست. وقتی فردی اراده ندارد ، به آن سندرم آپاتو ابولیک می گویند. فردی در این حالت در یک لایه دراز کشیده و به یک نقطه نگاه می کند. غالباً ، بیماران حتی برای خودشان هم گند می زنند ، زیرا هیچ قدرت روحی برای بلند شدن از دستشویی برای رسیدن به آن وجود ندارد ، چه برسد به این که برای خوردن یک کیلوگرم پیتزا بروند. خوردن ده ها پوند چربی اضافی نیاز به رفتار مداوم و منسجم دارد. ماهها ، ماهها و اغلب سالها ، روز به روز ، به طور پیوسته با دست آهنی انجام می شود. همه افراد فوق خوب دارای اراده هستند. این واقعیت که روی محرکهای ساده لذت طلبی کار می کند و بر محرکهای پیچیده اجتماعی کار نمی کند ، داستان متفاوتی است. یک مثال برجسته و افراطی رفتار معتادان به مواد مخدر است. در اینجا ، آنها می گویند ، هیچ اراده ای برای شکستن چرخه دردناک وجود ندارد. ببخشید اما برای تهیه مواد مخدر ، نیروی اراده از کجا می آید؟ یک معتاد به تریاک ، وقتی خود را با دوز دیگری مخلوط می کند ، یک ماشین کامل و فوق کارآمد است - توانایی های دستکاری باورنکردنی ، عکس العمل فوری ، عزم سخت ، تعیین هدف مشخص و غیرقابل انکار - این انرژی ، بله برای اهداف صلح آمیز ، برای ده الیگارشی و ترک کردن - هیچ اراده ای وجود ندارد. این کمبود تلاش ارادی نیست. این یک انحراف از تلاش ارادی است. اضافه وزن هم همین داستان است. اما از آنجایی که رفتار غیرطبیعی خوردن آنقدرها هم سخت و وحشیانه نیست ، جهت گیری ارادی را بر روی ریل های دیگر می اندازد و استنیسم را بر اساس نیازها و وظایف ذهن انسان کار می کند ، این یک هدف کاملاً قابل تحقق است.

توصیه شده: