مونولوژي ها در سر نوروتيك

فهرست مطالب:

تصویری: مونولوژي ها در سر نوروتيك

تصویری: مونولوژي ها در سر نوروتيك
تصویری: استرس چه بـلایی سرتان خواهد آورد؟ 2024, ممکن است
مونولوژي ها در سر نوروتيك
مونولوژي ها در سر نوروتيك
Anonim

"خواب عقل هیولا را می کشد" نوشته فرانسیسکو خوزه دو گویا

خروشچف دو اتاق. شب صدای خروپف مادر و مادربزرگ در اتاق بعدی شنیده می شود. مردی سی ساله ، از پنجره به بیرون خیره شده است. اتاق گرگ و میش است و یک فن کامپیوتر در گوشه ای وزوز می کند. آهنگ قويش در سرم صدا مي كند -

من یک هیولا وحشتناک هستم. خدای جوان یونان باستان به صخره ای زنجیر شده بود. نام این زنجیرها اضطراب و ترس است. پرندگانی که ذهن و بدنم را می نوازند ، ارزیابی هستند. همه آنها به من اهمیت می دهند؟ من کسی را اذیت نمی کنم! من برای زندگی کسی را اذیت نمی کنم. دست از سر من بردار. خوب است که من به عنوان برنامه نویس کار می کنم ، نمی توانم جایی بروم و کسی را نبینم. اما حتی در آن صورت آنها موفق می شوند مرا به دست آورند.

هیچکس به من نیاز ندارد. من هیچ ارزشی ندارم من یک بی رحم تنبل هستم. من هیچی بلد نیستم. من نمی توانم آن را انجام دهم. من پدر ، پسر ، نوه بدی هستم.

من با پاهایم روی زمین ایستاده ام ، اما خاک و ریشه ها را احساس نمی کنم. گویی حق ندارم روی زمین باشم. ظاهر من یک تصادف و یک ایده احمقانه از جهان است. من یک موجود لرزان هستم و حق ندارم اینجا باشم.

سالن زیبایی. در اتاقی که با تمام استانداردهای فنگ شون مبله شده است ، به دختری مانیکور داده می شود. از چهره می توان دریافت که این روش لذت زیادی به او می دهد. اما گاها موج نارضایتی و تنش روی صورتش جاری می شود. مثل این است که او با کسی مکالمه ناخوشایندی دارد

من یک مانیکور خوب دارم. ماساژ دست اینگونه است ، میلی متر … شما روی امواج سعادت شناور می شوید. چرا نبوغ من را در محل کار نمی شناسند ، اما مرا مسخره می کنند؟ من از جوک ها احساس بلوند می کنم. اگرچه در واقع من یک بلوند هستم ، اما برخلاف دیگران ، طبیعی است. از این گذشته ، عملاً هیچ نقصی در من وجود ندارد. من فقط سی و پنج هستم

خوب ، خانواده ای وجود ندارد ، اما عجله کجاست؟ شکل زیباست من یوگا و تمرینات معنوی انجام می دهم. مرد شایسته ای هنوز ملاقات نکرده است. همه بزها برخورد کردند. اولا ، مردان فقط به یک چیز نیاز دارند تا آنها را به رختخواب بکشاند ، و ثانیاً یا احمقهای متکبر یا احمق.

اینجا مانیکوریست مرا درک می کند. به من می گوید چقدر پوست من ظریف است ، انگشتان زیبا نازک. اما دیگران تحسین چندانی برای من ندارند. چرا آنها هر روز به من درباره منحصر به فرد بودن من نمی گویند؟ طرفداران کجا هستند ، گل؟ کجای مردان زیر پنجره کجاست؟ شاهزادگان اسب سفید کجا هستند؟ چرا هیچ کس من را نمی فهمد. و وقتی چیزی می گویم ، آنها می خندند. گاو ناقص است. در اینجا من مطابق آخرین روندها لباس می پوشم. وسوسه و مقاومت ناپذیر را از دست بدهید.

من می خواهم همه مرا تحسین کنند ، از فرصت ارتباط با من قدردانی کنند و مرا دوست داشته باشند.

شما فانتزی من را در بالا خواندید. تک گویهای گروتسک قطبها - افسرده کننده و نمایانگر. این گفتگوها ، اگرچه تا حدودی اغراق آمیز است ، اما اغلب در داستانهای مشتریان یافت می شود. روان رنجور ، این یک بیماری نیست ، بلکه یک وضعیت روحی است. جهان با یک روان رنجور سخت تر از دیگران رفتار می کند. اما این یک فانتوم است ، زیرا جهان به ما اهمیت نمی دهد. هنگامی که یک فرد سازمان یافته عصبی شروع به احساس درد ، غم ، اندوه ، نفرت و احساسات منفی می کند ، این آستانه کاهش می یابد. و وقتی اتفاقات خوبی در زندگی رخ می دهد ، روان رنجور شادی می کند و در عین حال دچار فشار می شود ، زیرا فکر می کند - این تصادفی است که به زودی پایان می یابد ، نمی تواند چنین باشد.

روان رنجور بودن طبیعی است (مطابق با درک پزشکی از هنجار است). همه کسانی که تحت درمان اعصاب نیستند ، افرادی که دارای اختلالات روانی جدی هستند. چندین فرد سالم وجود دارد ، در حالی که روانپزشکان به شوخی می گویند که آنها بیشتر مورد معاینه قرار نگرفته اند.

علائم عصبی شدن شخصیت:

1. شخص خود را فردی "بزرگ" یا "بی اهمیت" ارزیابی می کند. به طور متناقض ، چنین ارزیابی می تواند همزمان وجود داشته باشد. در ظاهر ، شخص با تمام وجود پف می کند و اصالت ، منحصر به فرد ، زیبایی خود را به تصویر می کشد. و در درون او کذب بودن این تصویر و شکنندگی خود ، آسیب پذیری خود را احساس می کند.

2. دوگانه "من". خواسته ها ، تخیلات ، رویاها ، نیازهای "من" (شخصیت من) نادیده گرفته می شود و دنیای بیرونی با نمای ، یک ماسک مورد نظر اجتماعی - احساسات کاذب ، نیازها ارائه می شود.

3. اختلال در غرایز - مصرف زیاد غذا ، خرید ، رابطه جنسی گاه به گاه.

4کودک گرایی (کودکانه ، بیهوده گویی) در استدلال ، روابط ، روابط.

5. احساس مکرر اضطراب ، ترس ، "انتظار مضطرب از چیزی" ، فوبیا ، حملات هراس ، اختلال هراس ممکن است.

6. لمس ، آسیب پذیری ، اشک ریختن.

7. عدم قطعیت اهداف و اولویت ها.

8. اولویت "باید" ، "خواسته" نیست. اغلب سعی کنید انتظارات اطرافیان را دنبال کنید ، نه اهداف خودتان.

ویژگی های روان رنجور یک فرد بالغ وقتی در دوران کودکی با مشکلات غیرقابل حل روبرو می شود (تقاضای بیش از حد بزرگسالان ، پرخاشگری ، خشونت ، محافظت بیش از حد و غیره). کودک دفاعیات روانی ایجاد کرده است - کلیشه های رفتاری ، خیال پردازی در مورد نوع رفتاری که بزرگسالان تشویق می کنند و نگرش های خود در مورد بی اهمیتی یا عظمت آنها ، انزوا - اجتماعی بودن ، که شخصیت یک فرد بزرگسال را شکل می دهد. روان رنجور در امتداد این قطب ها مانند کشتی در طوفان حرکت می کند. و زندگی دریاست و بخواهیم یا نخواهیم ، کشتی ما می تواند در طوفان و در طوفان ، طوفان گرفتار شود.

چگونه یک روان رنجور می تواند زندگی کند؟ چگونه می توان روان رنجور بودن را متوقف کرد و جزء بالغ و سالم تری را در خود پرورش داد؟

یک شوخی عالی در این مورد " روان رنجور سال به سال درمان می شود و او بهتر و بهتر می شود.ه " زندگی یا مرگ شفا می یابد.

هرگونه پاسخ جدی به این مبحث تا حدی غیرممکن است. مشاوره در مورد چگونگی زندگی بهتر ، دهان شما را به هم ریخته است. وقتی توصیه دیگران را می خوانم ، می پرسم: و شما چه کسی هستید که به من توصیه می کنید؟

من سعی می کنم در انتخاب کلمات خود چیزی را در این زمینه بگویم. آنچه من می گویم یک دستورالعمل برای سالم تر شدن نیست ، بلکه یک افسانه در مورد آن است.

تصور کنید که صدایی در درون شما وجود دارد - صدای شکننده و نازک روح. این صدا می داند که شما چه می خواهید. بین خواسته های خود و دیگران تمایز قائل می شود. این صدا می تواند در لحظه خستگی و خستگی روحی از شما حمایت کند. حق زندگی شما در این جهان را به رسمیت می شناسد. او برای دیگران حق زندگی در این دنیا و متفاوت بودن با شما را به رسمیت می شناسد. او می تواند برای وجدان انتقادی و جذاب باشد. این صدا مداوم است ، او خواسته های روح را می شنود و به دنبال آنها تشویق می کند.

تنها راه شنیدن این صدا تصدیق وجود آن است. او را بشنو. و سپس تصمیم بگیرید - آن را دنبال کنید یا نه."

در اینجا داستانی در مورد درمان دردهای روحی وجود دارد که در ذات هر یک از ما ذاتی است. به هر حال ، در زمان ناخودآگاه ما وجود ندارد. فایل های حافظه را می توان رونویسی کرد و در آینده جا برای رفتارهای جدید وجود خواهد داشت. و چنگک یا آجرهای مورد علاقه شما که زندگی با آنها به سر شما می خورد ، چیزی از گذشته خواهد بود. شما فرصتی خواهید داشت که خودجوش باشید و طبق سناریوی دیگران زندگی کنید.