جدایی چگونه در آن زنده بمانیم

فهرست مطالب:

تصویری: جدایی چگونه در آن زنده بمانیم

تصویری: جدایی چگونه در آن زنده بمانیم
تصویری: Coffee with MarkZ 12/03/2021 2024, ممکن است
جدایی چگونه در آن زنده بمانیم
جدایی چگونه در آن زنده بمانیم
Anonim

جدایی کلمه چیست. میلیون ها بار در زندگی ما مجبور می شویم از کسی یا چیزی جدا شویم ، اما همیشه جدا شدن چیزی دردناک و سوراخ کننده است ، درست در قلب شلیک می شود و نمی توان از درد نجات داد. خودتان را از قبل آماده نکنید. و سپس شما باید زنده بمانید ، برای بسیاری ، این به معنای واقعی کلمه است

برای شروع ، بیایید تعریف کنیم و تقسیمات ، بیشترین تأثیر بر روح ما چیست:

  1. جدایی از معشوق (قطع رابطه)
  2. طلاق
  3. جدایی از والدین
  4. در حال حرکت
  5. از دوستانی که به دلایلی ارتباط با آنها را قطع کرده اید جدا شوید.
  6. از توهمات خود جدا شوید
  7. تغییر شغل
  8. مرگ
  • وقفه در روابط با یک معشوق یا معشوق می تواند در هر زمان که انتظار آن را دارید و زمانی که انتظارش را ندارید رخ دهد. شاید این جدایی اجباری باشد ، وقتی یکی آن را می خواهد و دیگری نمی خواهد. یا متقابل ، هنگامی که رابطه به سادگی از مفید بودن آن فراتر رفته است و هر دو شریک دیگر نمی خواهند در این نزدیکی باشند. همه چیز به روش های مختلف اتفاق می افتد ، اما در هر صورت ، روح ، احساسات و احساسات ما متزلزل می شود. در ابتدا نمی توانید باور کنید ، سپس متوجه می شوید که چیزی تغییر کرده است ، سپس عصبانیت شروع می شود (اگر شما آن را نمی خواستید) ، سپس پذیرش و بخشش ، و سپس یک دوره بهبودی از شکاف. در هر صورت ، یک فکر وجود دارد ، "مکان مقدس هرگز خالی نیست." به عنوان فردی که بیش از یک بار جدا شده است ، می گویم شخص دیگری همیشه می آمد. همیشه. نکته اصلی این است که پس از جدایی به درستی بازیابی شود. افکاری که هیچ کس دیگر در زندگی من تنها به یک روش "درمان" نخواهد کرد - افزایش عزت نفس من. زیرا جدایی فرایندی است که در آن عزت نفس بیشترین آسیب را می بیند. کسی شروع به سرزنش خود می کند که نمی تواند رابطه را حفظ کند ، کسی شروع به فکر می کند ، بیشتر اوقات زنان فکر می کنند که او رفت زیرا من به نوعی آن را دوست ندارم (نه زنانه ، نه لاغر ، نه جالب ، احمق و غیره). تنها یک نتیجه گیری وجود دارد ، تجزیه و تحلیل دلایلی که او را ترک کرده است تنها پس از آنکه روی عزت نفس خود کار کردید. زیرا بلافاصله پس از جدایی ، ارزیابی شما از آنچه در حال رخ دادن است حداقل عینی نخواهد بود ، اما حداکثر آن به طور کلی به علت رفتن او یا او ارتباط چندانی نخواهد داشت. دو توصیه اصلی که تا حد زیادی به مقابله با جدایی از یک عزیز (آه) و سایر فراق کمک می کند این است که به ورزش بپردازید و بیشتر اوقات مشغول باشید. وقتی زمان برای غصه خوردن و افسردگی داشته باشیم ، مطمئناً اکثر آنها از این فرصت استفاده خواهند کرد. اگرچه دوره عزاداری خوب آنچه اتفاق می افتد لغو نشده است. نکته اصلی این است که ماهها و سالها در آن نیفتید.
  • طلاق را می توان به گروه جدایی از یکی از عزیزان نسبت داد ، فقط معمولاً میزان ادعاهای یکدیگر بیشتر است ، شدت احساسات منفی نیز بیشتر است. مزیت تقسیم اموال است ، و در صورت وجود فرزندان ، سازماندهی زمان ارتباط با آنها یکی از همسران و تقسیم مسئولیت مالی فرزندان.
  • جدایی از والدین. برای برخی ، این یک روند دردناک و دردناک است اگر خود والدین آماده رها کردن فرزند خود نباشند. اگر می خواهید حداقل رابطه خوبی با جنس مخالف برقرار کنید ، باید جدا شوید. در حالت ایده آل ، این مرحله در دوران نوجوانی رخ می دهد ، اما اتفاق می افتد که کودک در این دوره از آن عبور نکرده است. سپس ، به عنوان یک قاعده ، کودکان بسیار مطیعی بزرگ می شوند که طبق سناریوهای خانواده خود زندگی می کنند ، به این معنی که زندگی خانوادگی و مادی آنها در سطح زندگی والدینشان است. مهمترین مرحله ای که جدایی از والدین از آن شروع می شود این است که از نظر مالی از آنها مستقل شوید. استقلال مادی به شما امکان می دهد تصمیمات مستقل بگیرید و زندگی شخصی خود را داشته باشید. در مرحله بعد ، تعیین مرزهای شخصی شما مطرح می شود ، که قبلاً نمی توانستید با والدین خود ایجاد کنید.والدین مقاومت می کنند ، ناراحت می شوند ، حمله می کنند ، اما مهمتر از همه ، به یاد داشته باشید که من نیز یک فرد هستم و می دانم که چه چیزی و چگونه برای من بهترین خواهد بود.
  • در هر صورت ، مهاجرت به شهر دیگری تهدید به جدایی از بسیاری از افراد نزدیک می کند. رابطه هرگز یکسان نخواهد بود ، یا حتی به هم نمی خورد. اگر قصد دارید به شهر یا کشور دیگری مهاجرت کنید ، بهتر است خود را فوراً برای این کار آماده کنید. کسانی که به گذشته بسیار وابسته هستند ، سازگاری با مکان جدید و یافتن سریعتر دوستان جدید برایشان دشوارتر خواهد بود. به احتمال زیاد ، افسردگی ، مالیخولیا ، پشیمانی نیز می تواند رخ دهد. در اینجا مهم است که با رها کردن گذشته کار کنید تا جدید مجبور نشود مدت زیادی منتظر بمانید تا آوار خود را پاک کنید. شخصاً ، پنج سال پس از این انتقال طول کشید. و حیف است که من خودم را برای این کار از قبل آماده نکرده باشم ، پس مجبور نمی شوم این همه وقت را صرف پشیمانی از گذشته و کنار گذاشتن بسیاری از ارتباطات کنم.
  • جدا شدن از دوستان نیز یک فرایند اجتناب ناپذیر از زندگی است. اگرچه اتفاق می افتد که دوستی یک عمر طول می کشد. در اینجا من به لحظه ای که جدایی و جدایی به دلایل نامعلوم رخ می دهد ، اشاره می کنم. یعنی میل به برقراری ارتباط با این شخص خاص به سادگی از بین می رود. چرا این اتفاق می افتد؟ در روند زندگی ، هرکس منطقه توسعه خود را طی می کند. یعنی شما معتقدات یکسانی داشتید ، برای مثال ، همه مردان بز هستند. بسیار رایج و متداول در جهان ما. اما ، شما روی خود ، روی باورهای خود کار کردید و تصمیم گرفتید که همه مردان متفاوت هستند. دوست شما روی خودش کار نکرد ، و فکر می کند یک سال بعد ، و دو و سه ، همه یکسان هستند. این بدان معناست که شما در سطوح مختلف توسعه داخلی قرار می گیرید. به هر حال ، ما دوستان را بر اساس علایق و دیدگاه های مشترک انتخاب می کنیم. و اکنون ، برای اینکه بتوانید با او ارتباط برقرار کنید ، باید به سطح او برسید ، یعنی مانند او فکر کنید. و سپس انتخاب با شماست.
  • به نظر من جدایی از توهمات شما دردناک ترین است. همه مراحل در اینجا اتفاق می افتد ، مانند هنگام جدا شدن از یک فرد. در ابتدا شما به آن اعتقاد ندارید ، سپس عصبانی می شوید ، سپس می بخشید ، اما در حال حاضر خودتان ، سپس می پذیرید ، و سپس زندگی را شروع می کنید. هنگام جدایی از توهمات ، غم ، اشتیاق ، غم ، افسردگی نیز بوجود می آید. شما می توانید یک سال ، دو ، پنج سال ، یا حتی سی سال را تنها با افکار و چشم انداز زندگی زندگی کنید ، و اکنون ناگهان چیزی اتفاق افتاده یا خراب شده است ، که اکنون همه چیز کاملاً متفاوت به نظر می رسد. روان در شوک است ، او باور نمی کند و مقاومت می کند ، زیرا او مجبور است راه طولانی را طی کند تا با تصویر جدید زندگی سازگار شود. نکته مهم در اینجا این است که با احساس پذیرش و تمایل به تغییر کار کنید. بپذیرید که همه چیز در حال تغییر است ، از جمله ما. اگر امروز چنین فکر می کردید ، فردا همه چیز می تواند تغییر کند. اینکه دید شما نسبت به خود ، دیگران و آنچه در حال رخ دادن است سیال است. و این طبیعی است ، توسعه ای در این مورد وجود دارد. در جایی که توسعه ای وجود ندارد ، تخریب رخ می دهد.
  • تغییر شغل. البته دردناک ترین حالت زمانی است که اخراج می شوید ، شاید نه به طور شایسته ، شاید این فقط اتفاق افتاده باشد. اما همیشه استرس وجود دارد. در ابتدا ، استرس ناشی از یافتن شغل جدید ، به این معنی که دوباره مرحله ارزیابی را پشت سر بگذارید. سپس تطبیق دهید که روابط اجتماعی با محل کار قبلی قطع خواهد شد ، شاید دوستی با کسی ادامه یابد ، اما شاید نه. افرادی که سیستم شرکت خانوادگی برای آنها راحت است (معمولاً شرکت های کوچک) به ویژه تحت تأثیر قرار می گیرند. زیرا برای او دشوارتر است که در صورت ورود به آن با یک شرکت معمولی سازگار شود. جایی که همه اشکال "Vasya Vasya" دیگر کار نمی کند ، اما شما باید قوانین و مقررات مشخص وضوح را رعایت کنید. در این مورد ، شایسته است که گزینه تغییر محل کار را به عنوان فرصتی برای به دست آوردن چیزی بهتر یا رسیدن به سطح مختلف پیشرفت حرفه ای در نظر بگیرید. اگر قبلا جرات نمی کردید ، ممکن است فرصتی برای تغییر فعالیت شما به طور کلی باشد. و وظیفه اصلی در اینجا یافتن راه هایی برای مقابله با استرس و سپس سازگاری با شرایط جدید است.
  • مرگ. این یکی از دردناک ترین جدایی های تاریخ است.از این گذشته ، حتی اگر رابطه خیلی خوبی با هم ندارید ، شاید اغلب نزاع می کنید ، یا برعکس ، لحظات دلپذیر زیادی وجود دارد ، پس وقتی شخصی می میرد ، همه اینها هرگز تکرار نمی شود ، شما به سادگی هرگز این را نخواهید دید دوباره شخص خاصی دیگر هرگز نزاع نکنید ، ملاقات کنید ، شادی کنید ، و پذیرش این واقعیت بسیار دشوار است. مردم معمولاً سالها چنین ضرر و زیانی را تجربه می کنند. در اینجا من کمی بردار توجه را به EGO ما ، به حالت خودخواهانه خود تغییر می دهم ، به نحوی که این شخصی که من او را دوست داشتم یا از او متنفر بودم به نحوی گرفت و مرد. یعنی حالا چگونه می توانم او را دوست داشته باشم یا از او متنفر شوم ، اگر او به سادگی وجود نداشته باشد. این برای بسیاری بی رحمانه به نظر می رسد ، اما تقریباً همیشه مردم نمی توانند با از دست دادن یکی از عزیزان خود به مدت طولانی دقیقاً به دلیل خودخواهی خود کنار بیایند. به دلیل امیدهایی که به شخص دیگری می دهیم ، به نظر می رسد که او به سادگی حق ترک ما و انتظارات ما را نداشت. فراموش می کنیم که به تنهایی به این دنیا می آییم و تنها می رویم. اینکه هر فرد سرنوشت خاص خود را دارد ، برنامه زندگی خود را ، که باید انجام دهد. و اغلب این احتمال وجود دارد که مرگ او بخشی از برنامه زندگی شما باشد. چنین شخصی وجود ندارد که با مرگ روبرو نشود.

اما برای گذراندن تمام مراحل با کمترین درد ، فکر می کنم این را به یاد داشته باشید که:

1. ما همیشه تنها هستیم ، حتی وقتی با کسی هستیم.

2. من همیشه خودم را دارم.

3. من اولین و تنها فردی هستم که قادر است هر آنچه را که نیاز دارم به من بدهد. من نیازی ندارم این انتظار را از دیگران داشته باشم.

4. هر شخصی ، هر کسی که برای من بود ، حق مرگ دارد و حق دارد در هر زمان مرا ترک کند.

جدا شدن از هر چیزی مرحله مهمی از زندگی است که هرکسی باید آن را پشت سر بگذارد. تا زمانی که فراق وجود دارد ، جلساتی نیز وجود دارد. بنابراین ، ممکن است ارزشمند باشد که شخصاً راحت ترین رابطه را با انواع جدایی های زندگی ما پیدا کنید ، تا بتوانید تا حد ممکن دردناکتر از آن عبور کنید. من به موضوع جدا شدن از خودم در اینجا اشاره نکرده ام ، فکر می کنم ارزش یک مقاله جداگانه را دارد.

و بنابراین ، اولاً ، شما هرگز نمی توانید برای جدایی آماده باشید و اگر خود را آماده کرده باشید ، در لحظه ای که این اتفاق می افتد ، درد کمتر نخواهد بود.

درد ، با آن چه باید کرد؟ زندگی کردن ، اعتراف به خود ، آشکارا گفتن به خود: "این به من آسیب می رساند ، لعنتی!" به دردهایت نگاه کن شما آن را به وجود می آورید ، زیرا همیشه راحت تر می توانید با آنچه می بینید کنار بیایید. می توانید درد خود را توصیف کنید ، نامی برای آن بگذارید ، آن را در لباس فرم قرار دهید ، ببینید چه رنگی است و چگونه بو می دهد و بگذارید برود. سپس جایی در بدن پیدا کنید و تصور کنید که چگونه درد شما از آن به فضا می آید.

سپس خلأ به وجود می آید. خالی زمانی شکل می گیرد که چیز قدیمی دیگر وجود نداشته باشد: احساسات ، احساسات ، حقایق ، رویدادها و موارد جدید به سادگی هنوز شکل نگرفته اند. در پوچی ، احساس بی معنی بودن آنچه در حال رخ دادن است ، از خود یا زندگی وجود دارد. آرزوها در خلأ وجود ندارند. خالی به خودی خود مانند یک ورق سفید مفید است ، زیرا هنوز چیزی روی آن نوشته نشده است و شما خودتان نقاشی را که می خواهید روی آن مشاهده کنید انتخاب می کنید.

سعی کنید پوچی را به عنوان یک فرصت ، به عنوان یک تلاش ، به عنوان یک انرژی ، به عنوان یک ظرف که می توان با چیزی پر کرد ، در نظر بگیرید. بدون رتبه بندی خوب یا بد ، شاید یا نه ، تعیین کنید که می خواهید آن را با چه چیزی پر کنید. شما می توانید این کشتی و هر چیزی را که به آنجا می فرستید تصور کنید.

و سپس ، وقتی شدت درد ، انکار آنچه در حال رخ دادن است و پوچی کمتر و کمتر می شود ، قدم ها و اقدامات را ، شاید حتی بسیار کوچک ، بردارید: یک لیوان قهوه خوشمزه در صبح ، لباس خواب مورد علاقه شما برای شب ، یک کتاب شما می خواهید یک وب سایت در اینترنت بخوانید یا حتی هر آنچه را که در وبلاگ خود احساس می کنید توصیف کنید. به تدریج ، درک شروع خواهد شد ، آنچه باید انجام شود ، چگونه و چرا باید بیشتر پیش رفت.

به یاد داشته باشید ، نه برای مدت طولانی.

مطلقاً همه چیز می گذرد ، مگر اینکه به آن دست بزنید تا چیزی را تغییر ندهید. اینگونه است که مردم به نارضایتی ها ، به درد دل انگیز خود برای سالها می چسبند و به گذشته ای که قبلاً گذشته است می چسبند. بالاخره امروز روز دیگری است. شخصاً این عبارت وقتی به چیزی می چسبم به من کمک می کند: "این چنین نیست و هرگز نبوده است."

جدا شدن بدون شک یک دوره مهم و ضروری است ، و مهم نیست از چه چیزی جدا می شوید ، اما این دوره ای است که پس از آن اتفاق جدیدی به زندگی وارد می شود. به جای آنچه که ما روی آن نگه داشتیم ، یک مورد جدید می آید که ما نیز می خواهیم آن را نگه داریم. تنها چیزی که پایدار است بی ثباتی است

نویسنده: دارژینا ایرینا میخایلوونا

توصیه شده: