تنهایی نرگس. خلأ بزرگ وجود حس

فهرست مطالب:

تصویری: تنهایی نرگس. خلأ بزرگ وجود حس

تصویری: تنهایی نرگس. خلأ بزرگ وجود حس
تصویری: سورة الأعراف 007 - الدرس(05-60): تفسير الآية 10، تمكين الإنسان في الأرض 2024, ممکن است
تنهایی نرگس. خلأ بزرگ وجود حس
تنهایی نرگس. خلأ بزرگ وجود حس
Anonim

آیا کسی به من نیاز دارد؟ آیا من جالب هستم؟ آیا آنقدر خوب هستم که در این دنیا وجود داشته باشم؟ خودشیفته پاسخی برای همه این س questionsالات ندارد و این به این دلیل است که او با هویت مشکل دارد

آیا چنین پیامی را از جامعه می شنوید - اگر موفق باشید خوب خواهید بود! صاحب افتخار یک ماشین ، خانه ، آپارتمان ، ساعت ، لباس گران قیمت شوید و سپس وارد جامعه ای شایسته خواهید شد. هر چیزی که بخواهید متعلق به شما خواهد بود! مهمترین چیز این است که نیازها و خواسته های خود را درک کنید ، کل جهان برای شما ایجاد شده است ، و سایر افراد ، این فرصتی برای تحقق آنها است. استفاده کنید ، مصرف کنید ، لذت ببرید. اگر ویژگی های قدرت ، قدرت ، رفاه را ندارید کی هستید؟ یونس هيچ كس. هیچ چیزی. خودخواه باشید. خودتان را دوست داشته باشید و به همسایه خود عشق نزنید.

مهربانی؟ صداقت؟ خلوص؟ - این یک داستان خوب برای "پلبیان" است.

شاید روند مرتبط با رشد ویژگی های خودشیفته با اخلاق حاکم بر جامعه همراه باشد. معیارهای ایجاد شده توسط مدل اقتصادی ، که به سوالات "چه چیزی خوب و چه چیزی بد است؟"

دختری در کلاس سوم از یکی از دوستانش می شنود که مارک مناسب شما نیست. شما کالاها را در فروشگاه های اشتباه خریداری می کنید. شما مطابقت ندارید!

در اینجا تضاد بین "من می خواهم" و "شما باید" وجود دارد. "من" کودک با جامعه ، گروه ، گروه مرجع مخالف است. چه کسی می خواهد غریبه باشد؟ کلاغ سفید؟ آیا قدرت کافی خواهید داشت؟ برای مدت طولانی؟

روز به روز ، جامعه در حال پیشرفت است. شما امتیاز می دهید. یاد بگیرید که خود را فراموش کرده و در آن جا باشید. سالها بعد ، متوجه می شوم - نه مال من ، نه آن ، من نمی خواهم. و سپس س "ال "من کیستم؟" در مقابل شما توده ای می شود. چگونه می توانم خود را در بین یک غریبه بیابم. چگونه می توان به حالت "در آنچه مادر به دنیا آورد" بازگشت؟ چگونه می توانم یاد بگیرم که از آنچه در وجودم است قدردانی کنم؟ منحصر به فرد بودن شما؟

برای بازگشت به ریشه های خود ، به دیگر (ها) نیاز دارید. بدون این شرایط ، من جایی برای تجلی ندارم. در حضور واقعی دیگری ، مرزهای فرد روشن تر است. محتوای آن ، که در پاسخ خود را نشان می دهد.

در یکی از گروههایی که من در آن شرکت داشتم ، یکی از شرکت کنندگان پرسید: "چرا با من اینطور واکنش نشان می دهی؟ من با او شوخی کردم - به خودت نگاه کن ، چه هستی (این با یک لحن عمداً رد کننده گفته شد). شرکت کننده در اشک. او - "بنابراین و …" افراد مهم برای او معتقد بودند. مداخله تصادفی موضوع عزت نفس ، ارزش خود را مطرح کرد.

آلفرد لانگل "تعیین سرنوشت را به عنوان بودن توصیف می کند توسط خودم با احساس توافق درونی و با اجازه ای که به خود داده است ، با وجود همه تفاوت ها با دیگران. " من با شما فرق دارم و از آن خجالت نمی کشم. من یهودی ، عرب ، اوکراینی ، روسی ، مولدوایی هستم - و از این بابت خوبم. من در خانواده ای فقیر بزرگ شدم و این را قبول دارم. با خودم می گویم ، ناراحت هستم و چیز دیگری می خواهم ، اما این چنین است. من غیریت شما را می پذیرم و شما من را قبول دارید. در عین حال ، من ارزش شما را به عنوان یک فرد احساس می کنم و درک می کنم و شما مال من هستید.

برای اینکه بتوانیم به عنوان یک شخص رخ دهیم ، باید به آن برسیم یک تجربه:

  • احترام به مرزهای شخصی مرز به عنوان ویژگی نامرئی که برای دیگری یا دیگران تعیین کرده اید درک می شود. اجازه می دهید در رابطه با خودتان چه کاری انجام دهید یا به چه کسی بگویید. آیا تجربه برخورد محترمانه با مرزهای بدنی ، فضایی ، اجتماعی ، فکری را داشته اید؟ آیا سوءاستفاده یا استفاده از زور به ضرر وجود نداشت؟ آیا این تجربه را دارید که بدن خود را به طور مستقل از بین ببرید ، حق برقراری و برقراری ارتباط با افراد دیگر را در صورت تمایل و خروج از ارتباط داشته باشید؟ پاسخ به این سوالات نشان می دهد که تجربه شما چقدر آسیب زا یا حمایتی و توسعه دهنده بوده است.
  • برخورد منصفانه آیا والدین شما یا افراد مهم دیگری نقاط قوت و ضعف شما را پذیرفته اند؟ آیا مورد تمسخر ، تحقیر ، تحقیر قرار گرفته اید؟ آیا می توانید ادعا کنید که کمک توسعه کافی دریافت کرده اید؟ آیا دستاوردها و موفقیت ها تشویق می شوند؟
  • تشخیص ارزش توسط دیگران گوته می گوید: "هنگامی که ما شخصی را همانطور که هست درک می کنیم ، او را بدتر می کنیم ؛ اما وقتی شخصی را آنطور که باید درک می کنیم ، او را به سمت آنچه می تواند باشد حرکت می دهیم."

اگر قبل از برخورد با دیگران ، تجربه کاهش ارزش ، دستکاری ، فریب ، تحقیر و درد را تجربه کنید ، چه اتفاقی برای شما می افتد؟ چه زمانی ایده های شما و واقعیت وجود شما ناچیز ارزیابی شد و دارای حداقل پتانسیل و معنا بود؟ اگر مهربانی و محبت شما با پرخاشگری روبرو شد ، نفرت؟ شما ضرر خود را احساس کردید ، بی اهمیت. شما به دنبال راه هایی برای اثبات معنا و ارزش وجود خود هستید. انتظار می رود در سراسر جهان به دنبال پاسخ به این س “ال باشید که "من کیستم؟ ارزش و معنی من چیست؟ " و همچنین ناامیدی مداوم در پاسخ ها ، زیرا آنها تأیید داخلی را پیدا نمی کنند.

Lovisa-Ingman-Sayaka-Maruyama12
Lovisa-Ingman-Sayaka-Maruyama12

عکاس: Sayaka Maruyama مدل: Lovisa Ingman

نظریه نقش یاکوب لوی مورنو توضیح می دهد خودشیفتگی ، به عنوان توسعه نیافتگی ، کمبود نقش ها. نقش یک واکنش رفتاری به موقعیتی است که افراد یا اشیاء دیگر در آن حضور دارند. در سطح نقش های ذهنی ، خودشیفته ظرفیت توسعه نیافته ای برای عشق ، همدلی و همدلی دارد. در سطح اجتماعی توسعه نقش ، تراژدی خودشیفته این است که در تماس با دیگری ، او یا عظمت یا ناچیز بودن خود را تجربه می کند. برای او تنها نزدیک بودن به دیگری کافی نیست. طوری رفتار می کند که گویی دیگری اصلا آنجا نیست. او مرزهای روانی و غریبه های خود را احساس می کند.

به عنوان مثال ، در داستان لباس جدید پادشاه ، واقعیت سلطنت کافی نبود ؛ تأیید وضعیت در قالب موکب ها و لباس های نفیس نیز مورد نیاز بود.

- او برهنه است! - بالاخره همه مردم فریاد زدند.

و پادشاه احساس ناراحتی کرد: به نظر می رسید که مردم حق با او هستند ، اما او با خود فکر کرد: "ما باید راهپیمایی را تا انتها تحمل کنیم."

و او حتی با شکوه تر صحبت می کرد و مجریان اتاق نیز او را دنبال می کردند و قطاری را که آنجا نبود حمل می کردند."

بشکه ای که در آن نرگس در فروشگاه ها تأیید تشخیص بی انتها است ، بنابراین فقرا از حسادت ، حسادت رنج می برند ، و احساس کمبود دائمی گرما و صمیمیت می کنند. مشکل این است که صمیمیت امری بدیهی تلقی می شود و بنابراین فاقد هر گونه ارزشی است. در نتیجه ، هیچ حمایتی وجود ندارد ، هیچ کس وجود ندارد که بتوان آن را به عنوان کیفیت ثابت شخص - هسته اصلی شخصیت - تعریف کرد. همه چیز در معرض تردیدها و انتقادات درونی است. جستجوی حمایت در خارج منجر به این واقعیت می شود که شوهر ، همسر ، فرزندان ، مسکن ، کار تأیید کننده وضعیت و ارزش فرد خودشیفته هستند. و فقط ، کسی یا چیزی از این لیست دیگر با کلیشه های او در مورد "درست" مطابقت ندارد ، او را به رنج و ناامیدی می کشاند.

او دیگران را دوست ندارد ، زیرا او قبل از هر چیز خود را دوست ندارد. شخص دیگر به عنوان راهی برای احساس موقتی و خیالی ارزش خود عمل می کند. در دیگری ، او عاشق چیزی است که بر ارزش او تأکید می کند. تعریف و تمجید به خودشیفته احساس خوشبختی می بخشد.

روان درمانی با خودشیفته می تواند در جهت پرورش هویت ، کمک به مراجعه کننده در یافتن "من" خود ، ایجاد مرز در تماس با دیگری ، پرورش و شکل دادن به نقش های ذهنی و اجتماعی باشد که به شما امکان می دهد دیگری را در کنار خود ببینید و احساس کنید.

اگر به موضوعی علاقه دارید ، بخش سوالات یک روانشناس را بخوانید: تشخیص نارسیس

توصیه شده: