یک خانواده را نمی توان نجات داد ؛ طلاق - کجا کاما بگذاریم؟

تصویری: یک خانواده را نمی توان نجات داد ؛ طلاق - کجا کاما بگذاریم؟

تصویری: یک خانواده را نمی توان نجات داد ؛ طلاق - کجا کاما بگذاریم؟
تصویری: شپش روی سر! شپش از کجا آمده است ؟ چگونه برای خلاص شدن از شپش! 2024, ممکن است
یک خانواده را نمی توان نجات داد ؛ طلاق - کجا کاما بگذاریم؟
یک خانواده را نمی توان نجات داد ؛ طلاق - کجا کاما بگذاریم؟
Anonim

مشاوره های زیادی از زوج های متاهل که در روابط آنها بحران ایجاد شده است ، می آید. زنان از عدم محبت شوهرشان رنج می برند. شوهران از جریان بی پایان ادعاهای همسرانشان خسته می شوند. و من بار دیگر این س myselfال را از خود پرسیدم: این موضوع به چه چیزی مرتبط است؟

بیشتر مشکلات خانوادگی به دلایل مختلف بوجود می آید. اول اینکه زن و مرد در واقع متفاوت هستند. دوم ، همه ما گروگان آن کلیشه های رفتاری و تفکری هستیم که جامعه مدرن بر ما تحمیل می کند. مورد سوم این است که رویکرد حل اکثر مسائل برای همه افراد بسیار متفاوت است به طوری که برای درک متقابل لازم است که یک زمینه معنایی مشترک ایجاد شود ، یعنی ایجاد یک زبان مشترک مشترک بین زن و شوهر.

مدرنیته مرزهای بین رفتارهای زنانه و مردانه را از بین می برد و "قوانین بازی" جدیدی در افراد ایجاد نمی کند. در انتخاب شرکایی که زنان مدرن ایجاد می کنند ، نه احساسات ، مانند دوران قدیم ، نقش مهمی دارند ، بلکه عوامل اجتماعی مانند ثروت ، حرفه و حلقه اجتماعی یک شوهر بالقوه است. در چنین شرایطی ، اغلب اتفاق می افتد که شوهر با بالا و بالاتر رفتن از نردبان اجتماعی ، شروع به برخورد با زن با حقارت می کند ، که روابط خانوادگی را در آستانه فروپاشی قرار می دهد. و زنان شروع به آه کشیدن می کنند که روزی مردان به دلیل مردی که دوست داشتند به دوئل بروند آماده بودند. خود را قربانی کنید نه برای تسلط بر معشوق خود ، بلکه برای به دست آوردن قلب او و نشان دادن عمق احساسات خود. این تفاوت بزرگی بین موارد فتح است: بدن و قلب! مردان مدرن این ویژگی را از دست داده اند. آنها بیشتر به بدن علاقه دارند و قلب در درجه دوم اهمیت قرار دارد. افسوس! آنها با یک زن زیبا خانواده تشکیل می دهند و کمتر به او به عنوان یک شریک مادام العمر فکر می کنند. برای بسیاری از آنها ، این یک فتح است ، یک بازی است. اما خانواده سرگرم کننده نیست ، یک بازی نیست. بدون علاقه متقابل به وجود آن - به نظر می رسد "هک" است. بسیاری فاقد درک واقعی ، به سادگی مفهوم خانواده را مخدوش می کنند و سپس خود را توجیه می کنند ، می گویند: "من چنین زنی دارم" ، "من چنین شوهر دارم". و اقدامات نظامی بین آنها آغاز می شود: چه کسی قوی تر است؟ چه کسی پیگیرتر است؟ چه کسی ماجراجو تر است؟

من فکر می کنم که خانواده نباید محل دعوا و نزاع باشد و نه محل حسادت و نارضایتی. باید بهشت روی زمین باشد اینجا بهشت است ، هرچقدر هم جلوه گر باشد!

دنیا مریض است. و یکی از بیماریهای دنیا بیماری خانواده است. اگر شخصی خانواده نداشته باشد ، به نظر من نمی تواند خوشحال باشد. مهم نیست چه موقعیتی در جامعه دارد و چه موقعیتی را اشغال می کند. همچنین مهم نیست که فرد چقدر پول در بانک دارد ، اگر به خانه آمده است ، و نزاع و اقدامات نظامی وجود دارد - او هنوز ناراضی است. در یک خانواده ، افراد باید با یکدیگر با احترام رفتار کنند.

سخت ترین کار این است که در پیشگاه خود و در حضور افراد نزدیک خود ، شایسته ، صادق ، صادق و صالح باشید. این اتفاق می افتد که یک نفر در محل کار است ، و دیگری در خانه. و او شروع به اثبات می کند - در محل کار من خوب کار می کنم! اما یک رابطه عالی در محل کار نشان دهنده صداقت نیست. در خانه است که شخص خودش می شود - وانمود کردن با خود دشوار است. در خانواده چه شخصی است ، این واقعا همان است.

من مطمئن هستم که بیش از هر کس دیگری روی زمین ، یک مرد موظف است به همسر خود احترام بگذارد و حتی به او احترام بگذارد. همسر باید از همه ارزشمندتر باشد ، حتی … رئیس جمهور کشور)))). همین را می توان در مورد همسر نیز گفت. شوهرش همیشه باید برای او اولین باشد. او نباید فراموش کند که اول از همه ، او زن مطلوبی برای همسرش است ، و فقط پس از آن همه چیز: دوست ، شریک ، مشاور … اما یادگیری به هر دوی آنها خواندن شریک خود مانند یک کتاب سخت ترین کار است.

اولین قدم در هر رابطه زناشویی احترام به یکدیگر است. این اولین شرط این است که چگونه آب و هوای بهشت را به خانواده خود بازگردانید. بررسی اینکه آیا به یکدیگر احترام می گذارید آسان است. افرادی که به همسر / همسر خود احترام می گذارند هرگز صدای خود را برای شریک خود (نه در داخل و نه در خارج) بلند نمی کنند.برخی از همسران هستند که "از بیرون" چیزی نمی گویند ، اما در داخل آنها "جوش" می زنند. و نه تنها "می جوشند" - در داخل آنها قبلاً همه چیز را که می خواستند بیان کرده اند. اگر واقعاً به یکدیگر احترام می گذارید (به احترام - طبق نظر کلیسا!) ، پس هرگز به خود اجازه نمی دهید این کار را انجام دهید.

هرگز بر سر همسر خود فریاد نزنید! هنگامی که از این خط عبور کردید ، سالها طول می کشد تا فقط یک مورد از این قبیل رفع شود. بنابراین ، بهتر است از چنین شرایطی اجتناب کنید.

مرحله دوم ، به عنوان یک شرط بسیار مهم - شرکا باید با یکدیگر با درک رفتار کنند ، یعنی خود را در موقعیت شخص دیگری قرار دهند. سعی کنید دائماً احساسات ، انگیزه های رفتار ، دیدگاه او را درک کنید. برای هر چیزی دلیلی وجود دارد. به جای انتقاد ، سعی کنید به سادگی درک کنید. هرگز نباید در محکومیت عجله کنید ، نتیجه گیری کنید ، بلکه همیشه شریک زندگی خود را درک کرده و از او حمایت کنید.

خانواده آمادگی این است که خود را جای دیگران قرار دهد تا او را درک کند. اگر شما چنین زندگی می کنید ، در این صورت جو آسمانی در روابط فراهم می شود.

گام سوم آمادگی بخشش است! برای انجام این کار ، لازم است حق شریک را برای برخی از اشتباهات ، برخی برای احتمال قائل شوید: اگر ناگهان من اشتباه می کنم ، و اگر به طور ناگهانی … چه می شود اگر فقط به لطف این کسر احتمال ، می توانید خود را بیمه کنید در برابر نتیجه گیری زودرس و اگر یکی از شرکا با این وجود مرتکب اشتباهی شد ، پس او باید آمادگی درخواست بخشش را داشته باشد. همیشه! احتمالاً حتی در مواردی که دیگری نیز کمی اشتباه کرده است.

خانواده شاد کار ، مرکز زندگی است. اگر مرکز زندگی و منبع الهام کار است ، پس شما در دنیایی از توهمات ذهن خود زندگی می کنید. شما خطر می کنید هرگز با خود واقعی خود ملاقات نکنید!

در جلسات مشاوره برای زوج های متاهل ، من اغلب به آنها توصیه می کنم کتاب "پنج زبان عشق" هری چاپمن را بخوانند. تقریباً هر چیزی که در آنجا نوشته شده است ، به هر حال ، برای بسیاری از تجربه زندگی آنها آشنا است. اما این اتفاق می افتد که شما یک فکر را به شکل دیگری می خوانید یا می شنوید ، به عبارت دیگر کمی متفاوت بیان شده است - و ناگهان معما شکل می گیرد و وضوح و اطمینان ظاهر می شود. بنابراین این چیزی است که در مورد این کتاب اتفاق می افتد. یک ایده جالب او این است که عاشق شدن هیچ ربطی به عشق ندارد. ماهیت عاشق شدن: یک هوس هورمونی کوتاه مدت که به ندرت بیش از دو سال طول می کشد. خوب است ، اما نه برای همیشه.

اما فکر در مورد عشق … جوهر عشق به شرح زیر است. مردم عشق خود را به طرق مختلف ، هر یک به زبان خودشان ابراز می کنند. و اگر زبانها با هم مطابقت نداشته باشند ، ایجاد و حفظ عشق برای مردم بسیار دشوار است. همانطور که درک دو نفر از فرهنگ ها و زمینه های زبانی مختلف برای یکدیگر دشوار است!

هری چاپمن معتقد است که پنج زبان عشق وجود دارد. درست است ، با بسیاری از گویش ها. و برای هماهنگی روابط ، باید زبان یا زبانهای مورد علاقه خود را شناسایی و مطالعه کنید و سعی کنید با او به این زبانها صحبت کنید. زبانها عبارتند از: زبان تأیید (حمایت ، ستایش) ، زبان کمک ، زبان آن زمان ، زبان هدیه و زبان تماس (از جمله رابطه جنسی). تشخیص زبان برای کودکان بسیار آسان است. پدر از سر کار می آید و کودک به سمت او می دوید:

1. به گردن آویزان می شود ، زانو می زند ، در آغوش می گیرد. عاشق نوازش بر سر است ، عاشق جنگیدن است - زبان اصلی او زبان لمس است.

2. کشیدن نقاشی که او کشیده یا یک خانه. ساخته شده از لگو ، در انتظار ستایش است - زبان او زبان تأیید است.

3. می خواهد با او لگو یا توپ بازی کند ، بیرون بروید و سوسیس را در آتش در پارک سرخ کنید - زبان زمان.

4. برای انجام کاری کمک می خواهد - زبان کمک.

5. می پرسد. و امروز چه چیزی به من خواهید داد - زبان هدیه ها.

البته در بزرگسالان تعیین این مشکل تر است: لایه ها و تأثیرات زیادی وجود دارد ، ایده ها و قراردادهای ثابت وجود دارد. ما اغلب دقیقاً نمی دانیم واقعاً چه می خواهیم. اما در مورد چگونگی تعریف زبانهای اصلی و زبانهای شریک نیز ترفندهایی وجود دارد. و وقتی هر دو به یک زبان صحبت می کنند - ظرف عشق پر می شود و هماهنگی و عشق وارد رابطه می شود!

توصیه شده: