2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
اغلب روانشناسان در مورد اعتماد می گویند ، مانند این ، شما باید به جهان و مردم و همه این موسیقی جاز اعتماد کنید.
من مخالفم
اگر این عبارت را به این شکل بگذارید ، معلوم می شود که زباله محض است. من معتقدم قسمت دوم باید به این تنظیمات اضافه شود:
- و گاهی اوقات شما باید به مردم بی اعتماد باشید.
سپس صادقانه و به نوعی … واقع بینانه یا چیزی دیگر خواهد بود.
برعکس ، گاهی اوقات مجبورم به مردم بیاموزم که به دیگران اعتماد نکنند. در اینجا نحوه این مجموعه آموزشی آمده است:
-نمیدونم چیکار کنم شوهرم کتکم میزنه!
-برای شروع ، راه را جدا کنید و در هر صورت با او ملاقات نکنید.
- دیدم ، ممنون
یک هفته بعد.
-نمیدونم چیکار کنم دوباره کتکم زد!
- پراکنده شوید و یک به یک ملاقات نکنید.
- من ترک کرده ام. او با گل آمد و طلب بخشش کرد! فکر می کردم دیگر این اتفاق نمی افتد و برگشتم.
- اعتماد به نفس شما بر چه اساسی است؟ برای درمان رفت؟ آیا برای روان درمانگر ثبت نام کرده اید؟
- نه ، نکردم. فهمیدم، ممنون.
یک هفته بعد.
-نمیدونم چیکار کنم شوهرم کتکم میزنه!
- به نظر می رسد راه شما از هم جدا شده است؟
- او دوباره با گل آمد ، دوباره طلب بخشش کرد. او بسیار رقت انگیز بود ، او بسیار تنها بود و من او را باور کردم.
- و چند بار دیگر باید این کار را تکرار کنید تا دیگر به کلمات اعتقاد نداشته باشید و واقعیت را ببینید؟ اگر شخصی تحت کنترل نباشد ، می تواند به هر چیزی قول دهد. و این وعده ها را بر 100 تقسیم می کنید.
- خوب ، معلوم است که او مرا فریب می دهد؟
- نکته حتی این نیست که فریب می دهد. شاید او صادقانه قول می دهد. فقط او نمی تواند آنها را مهار کند. بنابراین چنین وعده هایی را درخواست نکنید ، به آنها گوش ندهید و با آنها حساب نکنید.
یک فرد بالغ نباید بدون قید و شرط به همه اعتماد (اعتماد) کند. برعکس ، اعتماد نکردن به مردم یکی از مهمترین راههای مراقبت از خود است. اگر شخصی خیانت می کند ، به او اعتماد نکنید. اگر او غیرقابل اعتماد است ، به او اعتماد نکنید. اگر می بینید که به نفع شما عمل نمی کند ، به آن اعتماد نکنید.
یک فرد بالغ می داند چگونه از خود مراقبت کند ، از جمله توانایی تشخیص زمان اعتماد به او و زمان عدم اعتماد. سعی نکنید به همه اعتماد کنید ، به نوعی … کودکانه یا چیزی است.
وقتی روانشناسان در مورد اعتماد صحبت می کنند ، آنها در مورد اعتماد اولیه در جهان صحبت می کنند. اما این در مورد اعتماد به همه مردم نیست. اعتماد اولیه به جهان یک احساس درونی است که می توانید در این دنیا زندگی کنید ، این که همه چیز را برای من دارد که من به آن نیاز دارم. این به این دلیل نیست که جهان خوب و مهربان است. دنیا متفاوت است. و در او به گونه ای (حتی زمانی که او خیلی مهربان نیست) می توانید زندگی کنید ، زیرا من معتقدم که هر چیزی که نیاز دارم برای من اینجا است. یک فرد بزرگسال می داند چگونه از خود مراقبت کند ، نه به این دلیل که جهان با او مهربان است ، بلکه به این دلیل که می داند چگونه از خود مراقبت کند.
مراقب خودت باش ؛)
توصیه شده:
از طریق اعتماد برای خوشبختی زندگی. نحوه یادگیری اعتماد
"اعتماد کنید اما تأیید کنید" - بسیاری از ما در دوران کودکی آموختیم. امروزه اکثر مردم جهان با چنین نگرش هایی - نگرش بی اعتمادی - بزرگ شده اند. با این ایده که به هیچ کس نمی توان اعتماد کرد. بی اعتمادی در دوران کودکی در ما ایجاد شده است.
حفاظت قابل اعتماد در برابر کلمات توهین آمیز: هشت راه برای حفظ اعتماد به نفس
کلمات توهین آمیز هر روز در کمین ما هستند - اغلب زمانی که ما کمترین آمادگی را برای آن داریم: در جاده در ساعات شلوغی ، زمانی که بدترین ویژگی ها در افراد ظاهر می شود. در صف هایی که صبر ما تمام می شود ؛ در محل کار و میز جشن ، جایی که مردم بی ادبی را تقریباً مجاز می دانند.
درباره عشق .. درباره روابط .. درباره ارتباط
عشق به معنای کامل کلمه را تنها می توان در نظر گرفت که به نظر می رسد تجسم ایده آل آن است - یعنی ارتباط با شخص دیگری ، به شرط اینکه تمامیت "من" شخص حفظ شود. همه اشکال دیگر جذب عشق نابالغ هستند ، می توان آنها را رابطه همزیستی ، یعنی رابطه همزیستی نامید.
زندگی در خرده آسیب های دوران کودکی. اعتماد به نفس
یک عبارت هک شده "همه مشکلات از دوران کودکی" وجود دارد. بر اساس زبان روانشناختی ، در این مورد ، ما در مورد آسیب های رشدی صحبت می کنیم. ترومای رشدی بر اساس روابط ناکارآمد مزمن درون خانواده است. برای مقابله بهتر با شرایط نامساعد زندگی ، کودک دفاعیات روانی مشخصی ایجاد می کند که به او کمک می کند در این شرایط زنده بماند.
درباره گربه آسیب زا و اعتماد
وقتی پدربزرگ شروع به خراب شدن کرد ، یک گربه گرفت. شگفت انگیز بود ، زیرا هر گربه ای که به خانه آورده می شد توسط پدربزرگ با خصومت روبرو می شد. پدربزرگ ، روی دو عصا لنگ زد. او آهسته ناله کرد و به دو شکستگی شفا نیافته خود قسم خورد و به آرامی از گوشه حیاط عبور کرد.