نحوه یادگیری ارتباط

فهرست مطالب:

تصویری: نحوه یادگیری ارتباط

تصویری: نحوه یادگیری ارتباط
تصویری: چگونه با فرازمینی ها ارتباط برقرار کنیم؟ 2024, ممکن است
نحوه یادگیری ارتباط
نحوه یادگیری ارتباط
Anonim

یا چگونه می توانیم از همه چیزهایی که قبلاً در مورد ارتباطات می دانیم استفاده کنیم ، اما از اعتماد به خود می ترسیم.

ابتدا اجازه دهید نگاهی بیندازیم که ارتباط چیست و آیا این فقط مکالمه است.

ارتباط "انتقال اطلاعات از فردی به شخص دیگر" است

به نظر می رسد همه می دانند که می تواند کلامی و غیر کلامی باشد. کلامی - ارتباط از طریق گفتار. ما کلمات و عباراتی را که دارای معنی هستند تلفظ می کنیم ، اعداد را نام می بریم. غیر کلامی شامل انواع سیگنال های بدن است - موقعیت ، تنش عضلانی ، چرخش سر ، موقعیت و حرکت دست ها و پاها ، تعدیل صدا ، حالات صورت ، حرکات ، نگاه ، رنگ آمیزی صدا و غیره.

بیش از 90 درصد اطلاعاتی که از این سیگنال های غیر گفتاری دریافت می کنیم ، اما چگونه از آن استفاده کنیم؟

و چنانچه در خانواده ای که تربیت شده بودیم ، تلاش خاصی نمی کنیم ، از آن استفاده می کنیم. اگر معمولاً نادیده گرفتن چیزی ، به عنوان مثال غم و اندوه بود ، ما آن را به طور خودکار انجام می دهیم. اگر مرسوم بود که به برخی احساسات یا حالات ، به عنوان مثال عصبانیت یا شادی ، حساسیت نشان دهیم ، پس ما واکنش نشان می دهیم. و ما انتظار داریم که طرف مقابل نیز همین کار را در مورد خود ما انجام دهد. و او در محیطی متفاوت تربیت شد ، شاید حتی در فرهنگ و مذهب دیگری ، و سیگنال های ما را به شیوه خودش "می خواند" و به شیوه خودش نیز واکنش نشان می دهد. و اعتماد هر یک از طرفین بسیار پایدار و برای همه عزیز است! و گاهی اوقات نحوه واکنش دیگران و ارائه خود برای درک درست بسیار دشوار است!

و راه درک دیگری بسیار ساده است!

از نظر ذهنی (یا ، در صورت وجود چنین امکانی ، در واقع) ، همان موقعیتی را که مصاحبه کننده انجام می دهد ، خود را برای آنها تصور کنید - در همان سن ، از یک جنس ، در یک لباس ، با همان صدا و ظاهر ، گفت که او صحبت می کند و احساس کنید که احساس می کنید ، آنچه را که در این حالت می خواهید احساس می کنید. در آموزش های ارتباطی و در دفتر روانشناس ، چنین تمریناتی به کشفیات شگفت انگیزی منجر می شود.

"معلوم می شود که شوهرم محبت می خواهد ، اما با کلمات چاقو می زند و از خود دفاع می کند" ، یا "من فکر می کردم که او عصبانی است و از من متنفر است ، اما او اصلاً به من اهمیتی نمی داد." و مهم نیست که چه کشفیاتی رخ می دهد ، حتی توهین آمیز و ناخوشایند ، آنها همیشه تسکین دهنده هستند ، زیرا حقیقت را آشکار می کنند و از نیاز به انجام اقدامات غیر ضروری رهایی می یابند. و آنها فرصت هایی را برای انجام کاری مناسب تر با موقعیت ایجاد می کنند.

62052b235cf18a477967ac3916986f20
62052b235cf18a477967ac3916986f20

بیایید به سراغ که ارتباطات هدفی دارد … همیشه. در اینجا نام انواع و اهدافی است که در هر یک دنبال می شود.

1. مواد - تبادل محصولات و اشیاء فعالیت ، که به نوبه خود وسیله ای برای برآوردن نیازهای واقعی افراد است.

2. شناختی - تبادل دانش

3. فعال - تبادل اقدامات ، عملیات ، مهارت ها ، مهارت ها. در اینجا اطلاعات از موضوعی به موضوع دیگر منتقل می شود ، افق ها گسترش می یابد ، توانایی ها بهبود و توسعه می یابد.

4. مشروط - تبادل حالات ذهنی یا فیزیولوژیکی تنها هدف را دنبال کنید - موافقت با یکدیگر ، ابراز دلبستگی کامل به گوینده. به نظر می رسد که به نظر می رسد ارتباط کلامی است ، اما در واقع - ادغام احساسی ، نسخه ای شدید از تعامل غیر کلامی.)

5. انگیزشی - تبادل انگیزه ها ، اهداف ، علایق ، انگیزه ها ، نیازها. ارتباطات انگیزشی محتویات خود را برای انتقال انگیزه ها ، نگرش ها یا آمادگی برای اقدام در جهت خاصی به یکدیگر ارائه می دهد.

برای تعامل بین فردی م effectiveثر ، باید بدانید که با هر یک از طرفین چه هدف خاصی را دنبال می کنید. اگر به هدف تعامل خود به یک شکل نگاه کنید ، گفتگو رضایت همه شرکت کنندگان را به همراه خواهد داشت.

و برعکس ، اگر به عنوان مثال ، معلم بخواهد به شما ریاضیات بیاموزد ، و شما ناراحت باشید و بخواهید این حالت را به اشتراک بگذارید ، در این صورت دچار تضادی می شوید که نه معلم و نه دانش آموز را خوشحال می کند. خوب ، مگر اینکه با معلم حرفه ای و حساس برخورد کرده باشید که بداند چگونه با هر حالتی از دانش آموز رفتار کند تا در جذب فرمولها دخالت نکند.

حالا بریم سراغ نیاز دارد … ماده ظریف تر از اهداف است. در مثال قبلی ، هدف واضح است - یادگیری ، تسلط بر قوانین ریاضی است. و نیاز واقعی یک کودک غمگین باید درک شود ، همراه با تجربه فعلی او.

لطافت ، گرما ، توجه و منظم بودن ارتباط بلافاصله پس از تولد برای کودک ضروری است. مشخص شد که دلبستگی به مادر (یا شخصی که جایگزین او می شود) نقش بسزایی در شکل گیری شخصیت کودک دارد. این ارتباط نزدیک با مادر خیلی زود بوجود می آید - از احساسات بویایی و شنوایی کودک ، بلکه از طریق تبادل نظر ، کلمات محبت آمیز - در یک کلمه ، همه چیز که ارتباط آنها را ایجاد می کند ، متولد می شود. این باعث می شود او احساس امنیت کند.

پس از دو سال ، نیاز به برآوردن شرایط سنی شما وجود دارد. برآوردن این نیاز مطابق با الزامات تحمیل شده به کودک با قابلیت های مربوط به سن ، بیان می شود. اگر الزامات بیش از حد تخمین زده شود ، عزت نفس کودک کاهش می یابد ، شک در خود شکل می گیرد ، که دلیل شکست در بزرگسالی است.

اگر الزامات دست کم گرفته شود ، عزت نفس بیش از حد ارزیابی می شود و هنگامی که با واقعیت های زندگی روبرو می شود که آن را تأیید نمی کند ، کودک ترجیح می دهد هر گونه فعالیتی را ترک کند. در بزرگسالی ، این در رفتار یک "نابغه ناشناخته" آشکار می شود ، که همه دستاوردهای آن در گفتار است ، اما در عمل - اجتناب از کار و مسئولیت.

از یک سو ، وظیفه والدین پس از پنج سال این است که کودک را با نیازهای جامعه ، زندگی در جامعه ، شکل دادن به شخصیت ، یعنی مجموعه ای از نقش های اجتماعی که باید انجام شود ، عادت دهید. اما در عین حال ، هر فرد به عنوان یک فرد متولد می شود و در فرایند آموزشی بسیار مهم است که این منحصر به فرد بودن ذات درونی هر کودک را از دست ندهیم. فردیت را باید دید ، قدردانی و احترام گذاشت. بسیاری از معلمان و والدین هنگام مقایسه کودکان با یکدیگر (مقایسه موارد غیرقابل مقایسه) ، اشتباهات جبران ناپذیری را مرتکب می شوند و نیاز به بهتر بودن از دیگران را احساس می کنند (که غیرممکن است و منجر به نارضایتی دائمی می شود).

نیازی که در یک نوجوان ایجاد می شود این است که احساس کند به یک گروه یا گروه تعلق دارد. در این تعامل اجتماعی ، احترام متقابل به هیچ وجه ضروری نیست ، به ویژه در میان پسران ، ممکن است فحاشی ، درگیری وجود داشته باشد. نکته اصلی در اینجا احساس اجتماع با سایر نوجوانان است. ویژگی شخصیتی یک کودک 10-15 ساله نیز در تمایل شدید برای استقرار خود در جامعه و به رسمیت شناختن حقوق و توانایی های بزرگسالان آشکار می شود.

هشت مرحله از زندگی انسان از بدو تولد تا سالمندی توسط E. Erickson شرح داده شده است ، که توجه خود را به رشد "من" انسان در طول زندگی ، تغییرات شخصیتی در ارتباط با محیط اجتماعی و خود ، از جمله جنبه های مثبت و منفی جلب کرد. بگذارید نام آنها را به طور مختصر نام ببریم.

مرحله اول: از تولد تا یک سال - اعتماد یا بی اعتمادی شکل می گیرد.

مرحله دوم: 2-3 سال - استقلال یا بلاتکلیفی.

مرحله سوم: 4-5 سالگی - روحیه کارآفرینی یا احساس گناه.

مرحله چهارم: 6-11 سالگی - مهارت یا حقارت.

مرحله پنجم: 12-18 سالگی - شناسایی شخصیت یا سردرگمی نقش ها.

علاوه بر موارد ذکر شده ، یک مرحله ششم وجود دارد: شروع بلوغ - نزدیکی یا تنهایی ، مرحله هفتم: سن بلوغ - انسانیت عمومی یا خود جذب و مرحله هشتم: پیری - تمامیت یا ناامیدی.

لازم به ذکر است که علاوه بر نیازهای رشد ، ما اغلب با نیازهای مخرب چه در دیگران و چه در خودمان سروکار داریم.

اگر کودک خردسالی هستید ، یکی از ضروری ترین نیازها هنگام برقراری ارتباط با بزرگسالان ، نیاز به تحسین است. این نیز برای نوزاد ضروری است ، به طوری که او اطمینان اولیه دارد که بیهوده به دنیا نیامده است ، مورد انتظار و استقبال قرار گرفته است. و در سه سالگی ، شما باید تأیید کنید ، در حال حاضر در سطحی متفاوت و "بزرگسال" ، ارزیابی جذابیت خود را به عنوان یک مرد آینده و یک زن آینده ، که ویژگی ها و شیوه های آن قبلاً مشخص شده است ، قابل مشاهده است نیاز به شناخت دارد

همه ما در دوره های مختلف زندگی و در شرایط مختلف باید به خود احترام بگذاریم و احساس کنیم. به عنوان افراد. به عنوان یک حرفه ای در زمینه خود. در کودکی - ادامه سنت های خانوادگی. به عنوان والدین. و غیره.

اما اگر تحسین ، احترام یا درک رخ ندهد ، چه اتفاقی می افتد؟

نیاز به عشق و پذیرش می تواند خود را در قالب پادپادهای خود نشان دهد - در نیاز به تحقیر ، متهم کردن ، ناراحت کردن شخص دیگر. هر یک از ما می توانیم موردی را به خاطر بیاوریم که ناگهان با شخصی روبرو می شود که خود را با هزینه ما ادعا می کند. ریختن منفی خود بر دیگران. و آیا خود شما نمی خواهید چنین رفتاری داشته باشید؟

برخی از افراد نیاز غیرقابل مقاومت برای کنترل همه چیز در اطراف خود ، از جمله افراد زنده ، دارند. آنها استادان دستکاری هستند ، در موقعیت های عالی ، جایی که بسیاری از زیردستان موظف به انجام اراده خود هستند ، احساس خوبی دارند. این می تواند کاملاً سازنده و مناسب برای یک کار جمعی خاص باشد. ممکن است نباشد. و سپس کسانی که در حوزه نفوذ و وابستگی به چنین فردی قرار می گیرند خود را در شبکه های دستکاری احساسی و قدرت خود می بینند و همیشه بازنده می شوند.

باید رد شود ، صدمه ببیند ، تحقیر شود. بله ، بله ، این کاملاً نیازی است که می توان هر از چند گاهی آن را روشن کرد ، اما برای کسی دائماً در ساختار شخصیت وجود دارد ، اگر فقط یک شیوه ارتباطی توهین آمیز و کاهش ارزش در خانواده اتخاذ شود.

هر نیازی می تواند شما را راهنمایی کند ، مخصوصاً اگر آن را تصدیق نکنید ، متوجه نشوید. هرچه بیشتر او را نفی کنید ، "به سمت او نگاه نکنید" ، قدرت بیشتری به او می رسد. و گاهی اوقات نیاز به عشق ، که در دوران کودکی برآورده نشده است ، تمام زندگی یک فرد را به تعقیب فردی گریزناپذیر و غیرقابل دسترسی تبدیل می کند که می تواند دوست داشته باشد و مراقبتش بهتر از شخصی باشد که خود می تواند این کار را برای خودش انجام دهد.

خوشحال می شویم اگر توصیفات و طبقه بندی های ما به شما در درک بهتر خود و کسانی که در شرایط مختلف زندگی با آنها ارتباط دارید کمک کند و به شما اجازه دهد ارتباط عمیق تر ، همه کاره تر و م effectiveثرتر را آغاز کنید.

توصیه شده: