مصاحبه آینه ای

تصویری: مصاحبه آینه ای

تصویری: مصاحبه آینه ای
تصویری: مصاحبه سوال و جواب تاپسون مید پلیر تیم او جی / q & a with topson با زیر نویس فارسی 2024, ممکن است
مصاحبه آینه ای
مصاحبه آینه ای
Anonim

درباره مربیگری ، تمایل به کمک به مردم … درباره زندگی و انتخاب های آن … این مقاله در قالب مصاحبه ای ارائه شده است که قبلاً منتشر نشده است. شاید هرکسی چیزی مهم و عمیقاً شخصی در او بیابد که در راه او در دنیای جدید کمک خواهد کرد … از توجه و علاقه شما به سرنوشت و آزادی انتخاب متشکرم. خواندن مبارک!

چنین تمایل به کمک از کجا می آید؟

و شخص کجا می خواهد منتظر کمک باشد؟ گفتن اینکه تکانه های هر یک از ما برای هر چیزی از کجا نشأت می گیرد بسیار دشوار است. به عنوان مثال ، می توان استدلال کرد که انگیزه ها محصول پیچیدگی ها ، باورها ، ارزش ها و نوعی عقل است که از دوران کودکی ایجاد شده است ، که بر اساس همه این موارد ، تصمیماتی می گیرد که در درون ذهن ، در مورد عزت نفس فعلی شایسته به نظر می رسد. و می توان گفت که خواسته ها و انگیزه ها و در واقع انگیزه در ما ، رسانه های جمعی و همه کسانی را که به آنها گوش می دهیم منفجر می کند. همچنین نظراتی وجود دارد که می گویند خواسته ها به عنوان متنی است که خدا یا آنچه که در شخص وجود دارد یا وجود ندارد در خواندن و زندگی مجدد خود سرگرم می کند. من نیز مانند بقیه از این قاعده مستثنی نیستم ، همچنین به طور قطع نمی دانم دلیل من و تمایل من برای انجام هر عملی چیست. شاید همه چیز ساده تر و پیش پا افتاده تر باشد - برای امرار معاش.

چه مشکلاتی را برای خود حل کردید؟

من مشکلی نداشتم و نداشتم. آنچه مردم معمولاً مشکلات می نامند ، من س questionsالات ، مشکلات یا وظایف را می نامم. زیرا با نامیدن همه چیز به عنوان برچسب مشکل ، خود را برای رهایی از مسئولیت یک عصا قرار داده اید و همچنین یک مانع و پناهگاه ایجاد می کنید که در آن احساس "من" همچنان راحت است. گفتن: "من مشکل دارم" ، شما شکست را قبول می کنید ، از الاغ خود بالا می روید و از آنجا آن را حل می کنید. و با گفتن: "وظیفه" ، بیرون می مانید و از آنجا حل هر مشکلی آسان تر و تمیزتر است. من بسیاری از مشکلات را برای خودم حل کردم ، مانند هر شخص دیگری ، داستانهای حماسی در خور YouTube ندارم. اما من می دانم که چگونه تقریباً هر مشکلی را که می تواند بر سر راه فرد قرار گیرد حل کنم. به طور کلی ، وظیفه اصلی و کلیدی همه خود زندگی است. سوال: "چگونه زندگی کنیم؟" - این چیزی است که همه باید تصمیم بگیرند.

به چه کسی می توان مربی نامید؟

هرکسی که در واقعیت خود ملاقات می کنید ، مربی شماست. هر کس! افرادی هستند که بیشتر با آنها وقت می گذرانید ، و کسانی هستند که با آنها ارتباط چشمی برقرار می کنید و غیره. ایجاد فهرست تمام معاملات فایده ای ندارد. منطقی است که فقط ارتباطی را که در لحظه "اکنون" اتفاق می افتد کنترل کنیم. ارتباطات گذشته فقط یک کتابخانه از مربیان است که می توانید مانند یک آلبوم عکس با خانواده در یک عصر زمستانی نشان دهید ، نه مدال هایی که همیشه بر سینه خود می پوشید.

چه چیزی باعث این حرفه خاص شد؟

این س similarال مشابه س firstال اول است و پاسخ مشابه خواهد بود. مجموعه ای از شرایط ، رویدادها و غیره و سرانجام ، زندگی خود من را بر آن داشت تا مسیر یک متخصص در روابط انسانی را انتخاب کنم.

وظیفه اصلی یک روانشناس ، همانطور که می فهمید؟

س questionال واقعی را که مشتری با شما تماس گرفته است درک کنید و اگر می توانید این کار را انجام دهید ، راه حلی به او بدهید.

پیدا کردن زبان مشترک با چه کسی راحت تر است؟

با خودتان ، اول از همه ، و فقط پس از آن با هر شخص. هر کس فقط به رویکرد خود نیاز دارد ، اما با گذشت سالها ، تمرین و دانش ، این امر به سرعت و به طور نامحسوس اتفاق می افتد.

به نظر شما چه کسی به کمک روانشناس نیاز دارد؟

کسانی که به کمک روانشناس نیاز دارند به کمک روانشناس نیاز دارند. از نظر جهانی ، هرکسی کمک ساده ای می خواهد که با دیدگاه او برای حل وضعیت خود مطابقت داشته باشد. اگر به شما کمک می کند که با الگوی انتظار برای کمک مشتری مطابقت ندارد ، احتمالاً سوء تفاهم از طرف او و مقاومت در برابر تغییراتی که با او ایجاد می کنید وجود خواهد داشت.

حریم خصوصی چطور؟

به نظر من در جامعه امروز ، افراد برعکس به دنبال این هستند - در کجا دیگری خود را نشان دهند و در مورد خودشان بگویند ، و در مورد شایستگی های خود به چه کسانی بگویند.

همه اش خنده دار است. به عنوان مثال ، در دوران قبل از اینترنت / شبکه های اجتماعی ، افراد محرمانه تر بودند ، آنها خود و آلبوم خانگی خود را یا به اقوام و دوستان خود که در رویدادهای آلبوم شرکت کرده بودند نشان می دادند ، یا از افراد خارجی فقط به کسانی که به گروه اضافه شده اند. خانواده ، به حلقه بستگان - شوهران احتمالی ، همسر و غیره

و اکنون همه چیز باز است و نمایش داده می شود ، فیلم ها در مورد همه چیز پشت سر هم ساخته می شوند و در شبکه ارسال می شوند. حتی وسواس زیادی در مورد شبکه های اجتماعی وجود داشت. شبکه ها (تعداد لایک ، ارسال مجدد ، نظرات ، مشترکین ، دوستان و غیره): اگر کمی بد باشد ، اگر زیاد خوب باشد.

مزخرف است. مردم از تنهایی دیوانه می شوند و در عین حال میلیون ها دوست در شبکه های اجتماعی دارند. شبکه های. اما به موضوع "حریم خصوصی" بازگردیم ، که اکنون مورد استقبال قرار نگرفته است. برخی از مشتریان حتی درخواست کردند که همه کارها را با آنها در یوتیوب ارسال کنند تا مجموعه ای با مشارکت آنها ظاهر شود و آنها شهرت جهانی پیدا کردند ، حداقل تهیه کنندگان هالیوود یا حداقل همکلاسی هایشان متوجه آنها شدند.

اما بیایید همه را از منظر معنا بررسی کنیم. چرا این همه؟ آنچه شبکه های اجتماعی ارائه می دهند.

این شبکه اجتماعی بین یک فرد فیزیکی و نماد الکترونیکی او ارتباط برقرار می کند. این چیزی شبیه به Tamagotchi گذشته است. شما یک حیوان خانگی دارید که عکس شما روی جلوی آن قرار دارد ، با دیواری که پست های "شما" روی آن قرار می گیرد ، که به ارزیابی آن عزت نفس شما بستگی دارد ، که اگر به کسی در دیوار زیر هر قسمتی قسم بخورید به راحتی قابل مشاهده است. از پست های او بلافاصله ، چنین هیاهویی فقط به این دلیل افزایش می یابد که یک شخص واقعی شروع به محافظت از حیوان خانگی خود با تمام آثار خود در صفحه می کند ، او برای او به عنوان یک بدن فیزیکی برای او مبارزه می کند ، زیرا نمی تواند خود را از دوبل الکترونیکی و خنده دار است. جهان در بیشتر موارد از عزت نفس بالایی برخوردار نیست. و سپس یک دنیای سایه الکترونیکی وجود دارد - مطالعه ای از زندگی ما ، که در آن نیز برای عزت نفس تلاش می شود. و در هر شبکه اجتماعی دوباره تکرار می شود. اگر 3 شبکه اجتماعی و 3 پیام رسان دارید ، در نظر بگیرید که حداقل هفت زندگی می کنید ، به هفت قسمت تقسیم شده اید ، که در هر یک از آنها باید خود را تأیید کرده و به آن پایبند باشید ، به مشترکین آموزش دهید ، چشم را خوشحال کنید ، از صافی لذت ببرید. اشکال و عمق دیدگاه ها

فکر کنید ، آیا واقعاً به آن احتیاج دارید؟ یا می توان این واقعیت ها را به جای هفت به 2-3 کاهش داد؟ و زمان بیشتری خواهد بود) و زندگی تمیزتر و روشن تر می شود ، زیرا هرچه فعالیت مجازی کمتر باشد ، بیشتر فیزیکی ، که کلید اصلی است ، همه واقعیتهای دیگر را هدایت می کند.

مشتریان را چگونه می بینید؟

اکنون من مردم را به همان اندازه خوب درک می کنم ، می فهمم که هر یک از آنها ، مانند من ، با واقعیتی که دارد دور خودش حصار می زند ، دست و پنجه نرم می کنند. بنابراین ، اگر نه با درک ، حداقل با شفقت سعی می کنم با همه رفتار کنم. مشتریان از این نظر با دیگران تفاوت دارند که به من اجازه می دهند سرنخ هایی در مورد وضعیت آنها به آنها بدهم. به لطف دانش ، تجربیات و نوع تفکر تحقیقاتی ، اغلب ، من موفق می شوم برای حل مشکلات در فرآیند مربیگری وارد ده نفر اول شوم.

نظر شما در مورد روانشناسان و خدمات روانشناسی اوکراین چیست؟ چه چیزی را می خواهید اضافه یا تغییر دهید؟

من نمی خواهم روانشناسان را "تغییر" دهم ، من به آنها اهمیت نمی دهم ، نمی توانم درباره آنها قضاوت کنم و نمی توانم همه آنها را نیز رد کنم ، بنابراین فقط باید درک خودم را ارائه کنم ، اما نه روانی. من می خواهم یک دستورالعمل برای زندگی ، که جزم یا آموزه ای ندارد ، ارائه دهم ، اما توصیه های عملی را ارائه می دهد ، تجربه را نشان می دهد ، و نکات کلیدی در حل همه مشکلات اصلی بشر را ارائه می دهد.

آیا می توانید فردی را که نیاز به روانپزشک دارد در حال پرواز تشخیص دهید؟

من فکر می کنم تمایز بین افرادی که به روانپزشکی نیاز دارند بسیار آسان است و همه قادر به انجام آن هستند. ارزش این را دارد که حداقل به افراد اطراف توجه کنید و خواهید فهمید که شخص مورد علاقه شما چیست. اطرافیان شما ناراحت یا خسته هستند ، گریه می کنند یا می خندند ، شادی می کنند و می رقصند - این کلید است.

آیا تحت نظارت هستید؟ اگر چنین است ، چند وقت یکبار؟

الان نه.ارائه توضیحات زمانی لازم است که تمایل به آن وجود داشته باشد. زیرا انسان همه امکانات را برای خود ایجاد می کند. اگر به خودم فرصت دهم که در افکار و احساسات دچار سردرگمی شوم ، پس چگونه می توانم در تصفیه هوشیاری به دیگران کمک کنم. معمولاً هر فرد پس از یک پرخوری تازه بر خود نظارت می کند.

مشتریان بیشتر چه نوع سeryالی را می پرسند؟

زنان به دنبال راه هایی برای زندگی با مردان هستند و آنها نیز به نوبه خود برعکس هستند. همچنین س questionsالاتی از خودآگاهی وجود دارد که با تعامل دو جنس نیز پیوند ناگسستنی دارند.

آیا شخص می تواند به خودش کمک کند و در چه موردی؟

یک فرد همیشه به خودش کمک می کند. زیرا بدون او یا برای خودش غیرممکن است که تمایل به دریافت این کمک را داشته باشید. با ابراز تمایل ، من با او مانند یک تکه گوشت رفتار نمی کنم که نسبت به روند بی تفاوت است ، من دیدگاه او را در مورد واقعیت او مطالعه می کنم ، از او حمایت می کنم و تمام ابزارهای لازم برای تغییر را ارائه می دهم ، و سپس او باید کل را بگذراند تغییر در خود او ، در غیر این صورت هیچ چیز در زندگی او تغییر نخواهد کرد. من وضعیت او را زیر نظر دارم و تنظیماتی را برای سهولت مراحل گذار در روند رشد و حرکت به سوی هدف انجام می دهم.

آیا مورد بحث برانگیز و دشواری وجود داشت؟

مورد نیست. مشاوره مشکلاتی را که برای فرد دشوار است حل می کند. نکته این است که مشتریانی که به مشاوره می آیند تا چه حد در زندگی اجتماعی هستند. اگر او به اندازه کافی اجتماعی شده باشد ، آموزش یا درک آنها بسیار آسان است. اما اگر نه ، ابتدا باید مشتری را حداقل تا حدی معاشرت کنید ، و سپس مشکل او را حل کنید.

با مربیگری ، ارزش آن را چه می فهمید؟

شکل مدرن و مرسوم برای نامیدن معلمان و مربیان مربیان است.

ارزش مربیگری برای مشتری ممکن است در ابتدا چندان آشکار نباشد ، زیرا معمولاً هنگام حل مشکل بیان شده ، سایر مشکلات در طول مسیر در پس زمینه که مشتری قبلاً بیان نکرده است ، حل می شود. بنابراین ، ارزش مربیگری یا آموزش با گذشت زمان درک می شود. اما ارزش آنی نیز در قالب دستیابی به یک نتیجه مشخص وجود دارد.

انگیزه شما از مربیگری چیست؟

هر فرد دارای شغل یا توانایی انجام کاری بهتر از دیگران است.

سپس این باور به وجود می آید که توانایی شما در انجام کاری به نفع دیگران نیز خواهد بود.

شما تلاش می کنید ، نتیجه می گیرید و اگر همه چیز خوب پیش رفت ، مهارت های خود را در ازای مهارت ها یا ارزش های دیگر با دیگران مبادله می کنید.

کسی خوب آشپزی می کند ، کسی نظافت می کند ، دعوا می کند ، به ورزش می پردازد ، اما من به شما می آموزم که چگونه در هماهنگی زندگی کنید و به ایجاد روابط بین مردم کمک می کند.

درخواستهای مشتریان اخیراً چگونه تغییر کرده است ، مشکلات افرادی که به شما اعمال می شوند چگونه است؟

این نظر وجود دارد که مشتری و فروشنده خدمات متقابلاً جذب می شوند. بر اساس برنامه داخلی ، اولی دارای برنامه هایی است که راه حل می خواهد و دومی دارای برنامه هایی است که می خواهند راه حلی ارائه دهند. برای درک روندهای تقاضای مشتریان در توده ، باید در همه کشورها یا حداقل در حداقل یک شهر یک برش بزرگ انجام دهید. آنچه در بین درخواست های یک معلم ، مربی محبوب است ، دیگر مورد استقبال دیگری نیست. و این در مورد مشتریان نیست و در مورد شفا دهندگان آنها ، معلمان نیست. جریانات جهانی توسط نیروهای زیادی شکل می گیرد که هیچ جهت واحدی در آنها وجود ندارد ، فقط تعداد زیادی از نظرات متضاد وجود دارد. این روند همیشه در چارچوب یک معلم خاص و دانش آموزان یا مشتریانش خواهد بود. او فقط می تواند یک روند را بر اساس تجربه و مخاطبان شخصی خود بسنجد.

کسانی که به من مراجعه می کنند ، معمولاً درخواست های مربوط به معنای زندگی ، ساختار واقعیت و احساس خود را در آن و همچنین به دنبال پاسخ به جنبه های کلیدی زندگی ، "چگونه زندگی کنیم؟" - این س frequentالی متداول در سمینارهای من است.

آیا احساس فرسودگی وجود دارد؟

نه! اگر چیزی هموار پیش نمی رود ، پس در درون تفکر خود به یک دیوار معنایی یا انگیزشی برخورد می کنید. در حالت مقابل ، همه چیز مانند بالا رفتن از پله است - از ساده به پیچیده ، اما بدون سقوط ، سایش و کبودی. همچنین مهم است که در واقعیت چه کسی زندگی می کنید.اگر اعتقاد دارید که در واقعیت برخی از مردم زندگی می کنید ، به عنوان مثال ، در واقعیت یک دولت شیطانی ، مطمئناً در محل کار خواهید سوخت و در خانه رنج خواهید برد و در هر مرحله ، در هر مکان عمومی مبارزه خواهید کرد. برای غذا و قدرت مشکوک

اما ، اگر باور داشته باشید که در واقعیت خود زندگی می کنید ، آن گاه کالیکو حوادث دیگری برای شما اتفاق می افتد. شما در برابر آنچه قبلاً شما را عذاب می داد ، شما را عصبانی می کرد و باعث درد ، ترس و نفرت می شد ، آسیب ناپذیر می شوید. هر کجا که بروید احساس می کنید که در خانه هستید ، به راحتی ملاقات کرده و دوستان خوبی خواهید داشت و زندگی رویاهای خود را پیدا خواهید کرد. در واقعیت ، شما یک خالق هستید ، زندگی را مطابق نقشه کلی خود می سازید. زندگی شما عزت شما ، شاهکار شما ، محصول شما خواهد شد. در سمینارها ، من گذار از واقعیت یک خدمتکار را به واقعیت شخصی شما ، شایسته شما ، آموزش می دهم. اگرچه تصور برای بسیاری از افراد دشوار است ، اما همه اینها یک امر تمرین و تکنیک است.

آیا رهبران (مدیران) به مربی نیاز دارند؟ دقیقاً چه کسی و چرا نیاز دارد؟

مربی مورد نیاز کسانی است که نیاز به ارتباط سازنده دارند. اگر این مقدار را در زندگی خود دارید ، نیازی به مربیگری ندارید. در مورد "رهبران" ، رهبران ، آنها به مربیگری سایه ای نیاز دارند که به طور مخفیانه با موضوعات کلیدی موقعیت های آنها تعادل داشته باشد. زیرا وقتی قدرت دارید ، به راحتی می توانید در قوانین ، اصول ، تصمیمات خود اشتباه بگیرید. به سختی می توان تصویر جهان را با همان ارتباط اولیه دید. هر چه مدت طولانی تری موقعیت داشته باشید ، انتقاد کمتری نسبت به موقعیت اطراف خود در موقعیت خود خواهید داشت. به لطف انتقادات است که یک تصمیم صحیح و تأیید شده در هر زمینه ای از زندگی ظاهر می شود ، زیرا بدون در نظر گرفتن دیدگاه های متناقض ، متانت آنچه اتفاق می افتد به راحتی از بین می رود.

به چه کسی می خواهم کمک کنم ، اما نتوانستم - آیا چنین موقعیتی وجود داشت؟

من به کسانی که نیاز به کمک دارند کمک می کنم. من هدفی را برای کمک انتخاب نمی کنم ، برعکس ، به عنوان انبار ، کمک (دانش ، فناوری ، توانایی) را در دسترس نگه می دارم و در اختیار کسانی قرار می دهم که قادر به آن هستند. من هیچ موقعیت شکست خورده ای ندارم ، همه چیز قابل حل است. و اگر بار اول کار نمی کند؟ تلاشهای جدیدی انجام دهید ، روشها ، تکنیکها ، معلمان ، کشورها ، شهرها ، سیارات را تغییر دهید ، بی وقفه تلاش کنید ، و هر مشکلی را حل خواهید کرد.

چه تجربه ای را ارزشمندتر می دانید؟ الهام بخش؟ در مورد ارزش متقابل ارتباطات

ارتباط همان مبادله است. 3 نوع مبادله وجود دارد:

  1. برابر - این زمانی است که ، به نظر متقابل شما و حریف ، به رضایت متقابل هر دو طرف می رسید.
  2. نابرابر - این زمانی است که یک طرف ، به صراحت یا صراحتا ، به نظر مخالف خود ، ارزش خود را از دست می دهد یا دریافت نمی کند.
  3. مبادله مازاد زمانی اتفاق می افتد که یکی از طرفین ، چیزی را مبادله می کند ، به وضوح بیش از آنچه که تحت شرایط مبادله مورد نیاز است ، می دهد ، نوعی پاداش یا اهداء داوطلبانه به منظور شیرین کردن معامله و تقویت اتحاد آینده انجام می دهد.

ارزش چیزی نمی تواند برای همه در یک شکل کمی یا کیفی عینی / موجود باشد. ارزش عبارت است از رابطه یک فرد با یک رویداد یا چیز ، که در اهمیت یک شیء برای یک فرد بیان می شود. به عبارت دیگر ، آنچه برای شما معنی دار است ، آنچه ارزشمند است ، و آنچه ارزشمند است ، برای شما مورد تقاضا است زیرا شما به اشتباه یا آگاهانه چیزی را به عنوان منبعی می شناسید که می تواند قدرت شما را برای بقا تقویت کند. به عنوان مثال ، اگر شما جاودانه بودید یا حداقل آسیب ناپذیر بودید ، به سادگی به بسیاری از چیزها ، رویدادها و افراد اطراف ما علاقه مند نخواهید بود. همه حرکات شما در زندگی ، اگر نه خنده دار ، فقط با بقا شرط می شود. وسواس خود را در مورد مرگ کنار بگذارید - همه چیز برای شما تغییر می کند ، جهان برای همیشه و به طور کامل وارونه می شود. همه الهام ، ارزش ، نظرات ، ترس ها ، ترجیحات ، همه انتخاب های شما بر اساس ترس از مرگ تعیین می شود.

با تشکر از شما برای خواندن ، اگر س questionsال ، پیشنهاد ، اندیشه ای دارید و می توانم مفید باشم ، لطفاً به هر روشی مناسب با من تماس بگیرید. موفق باشید!

توصیه شده: