2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
گاهی اوقات ، به هر طریقی ، همه ما باید با رویدادهای دردناک (جدایی از معشوق ، از دست دادن ، فروپاشی کامل امیدها ، ناامیدی ها) ، از دست دادن ثبات (اخراج ناگهانی یا اخراج ، مهاجرت به شهر ، کشور دیگر) روبرو شویم. روال معمول - یکنواختی و یکنواختی رویدادهای زندگی - "Groundhog day" همانطور که مرسوم است این پدیده را در زندگی روزمره می نامند. اما اگر برای برخی از افراد چنین رویدادهایی چیزی جز یک خط سیاه نیست - یک پدیده موقتی ، و همه تجربیات پیچیده و دردناک مرتبط با آن با گذشت زمان به پایان می رسد ، برای دیگران درد و رنج بخشی از زندگی می شود. و تمام تفاوت بین آنها این است که دومی با همان آزمایشات زندگی روبرو می شوند ، در تجربیات پیچیده دردناک گیر می کنند و در نتیجه درد خود را طولانی می کنند. البته ، مردم ناخودآگاه رنج را انتخاب می کنند ، بدون آنکه بدانند خودشان خالق رنج خود هستند.
چرا اون شبیه اینه؟
روزی روزگاری ، هنگامی که شخصیت شکل گرفت ، شخصی بر این نوع رفتار مسلط شد. به عنوان مثال ، کودکی وقتی طولانی مدت گریه می کرد مورد توجه و مراقبت قرار گرفت: "گاهی اوقات عمداً بیشتر گریه می کردم ، سپس مادرم مرا در آغوش می گرفت ، بغل می کرد و نوازش می کرد" ، یا چهره غمگین به خواسته او کمک می کرد: "اغلب درخواستها هیچ نتیجه ای نداشت ، سپس من بسیار ناراحت شدم و چهره او را پایین آوردم ، با دیدن این ، مادرم شروع به تلاش برای روحیه بخشیدن به من کرد و هنوز اسباب بازی مورد نظرم را خریداری کرد." با تسلط بر این شیوه رفتار در دوران کودکی ، فرد آن را در زندگی بزرگسالان نیز تکرار می کند ، به عنوان مثال ، در یک رابطه عاشقانه ، ناخودآگاه سعی می کند بر شریک خود تأثیر بگذارد: من به چیزی از شریک نیاز دارم ، اما نمی دانم چگونه بفهمم چه چیزی و / یا نمی توانم در مورد آن درست بگویم ، سپس شروع می کنم به ناخودآگاه خودم را دستکاری می کنم ، غمگین می شوم تا او متوجه من شود ، به من توجه کند.
توانایی دیدن همه چیز منفی و انتظار بدترین وضعیت در خانواده به دست می آید: کودک تمام اطلاعات مربوط به جهان را که هنوز برای او ناآشنا است از طریق والدین خود یا سایر افراد نزدیک به او دریافت می کند و با گذشت زمان شروع به مشاهده می کند. جهان از نگاه آنها و اگر والدین اغلب تکرار می کنند: "هیچ چیز در این زندگی آسان نیست" ، "زندگی یک کار است" ، "خوشبختی باید به دست آید" ، "من تمام زندگی ام را هدر دادم و رنج کشیدم ، شما هم راه من را دنبال خواهید کرد" ، "زندگی یک چیز سخت ، زندگی کردن یک میدان برای عبور نیست "،" فقط بدتر می شود "،" شما بد زندگی خواهید کرد ، زیرا نمی دانید چگونه خوب زندگی کنید "، سپس کودک این را به عنوان یک اصل فرض می کند.
عادت عدم احساس ، اجتناب از احساسات شاد ، انزوا و احساسات کم نیز زمانی ایجاد می شود که در خانواده ممنوعیت شادی وجود داشته باشد.
("خوشحال نباش - گریه خواهی کرد" ، "چقدر خندیدی ، اینقدر گریه خواهی کرد" ، "به هیچ کس نگو ، وگرنه آن را ناراحت می کنی" ، "مادر / پدر / عمه سردرد دارند / مشکلات / خلق و خوی بد ، اما شما خوش می گذرانید "،" افتضاح زشت ، شما باید متواضع باشید ")
یا شادی کودک ، دستاوردهای او کاهش یافته است ("پس چه؟"
در چنین مواردی ، کودک می فهمد که برای اینکه همه چیز خوب باشد ، نباید خوشحال باشد ، نباید احساسات خود را نشان دهد ، بلکه باید آنها را سرکوب و مهار کند. یا شادی حتی زمان تولد را ندارد ، با کاهش ارزش و افسردگی "پس چه؟!"
این نظر وجود دارد که ما فقط به آنچه در ناخودآگاه ما وجود دارد توجه می کنیم ، یعنی فردی که در کودکی با نگرش های منفی "آلوده" شده است ، همچنان بر مشکلات و مشکلات تمرکز می کند و از لحظات مثبت ، حوادث و فرصت ها چشم پوشی می کند.. و هرچه بیشتر روی نکات منفی تمرکز کنیم ، بیشتر و بیشتر در زندگی ما خواهد بود - از این گذشته ، به این ترتیب است که ما به تدریج توانایی توجه به چیز دیگری را از دست می دهیم.
بدون شک ، درک آنچه بر ما تأثیر گذاشته است (چگونه به چنین زندگی رسیده ایم) بسیار مهم است ، توجه به منبع اولیه برای ارزیابی تأثیر آن بر زندگی ما و هنوز هم مهم است. به عنوان مثال ، اگر متوجه شدید که خانواده ممنوعیت شادی را ممنوع کرده اند ، به این فکر کنید که اکنون با این احساس چگونه برخورد می کنید (آیا احساس شادی می کنید ، آیا در زندگی شما به اندازه کافی وجود دارد ، معمولاً چگونه واکنش نشان می دهید و چه احساسی دارید؟ شرایطی که وقتی هدیه ای به طور ناگهانی به شما هدیه می شود اتفاق خوبی می افتد ، وقتی دستاوردهای خود را تحسین می کنید ، وقتی کاری را بهتر از حد انتظار انجام داده اید - آیا احساس شادی می کنید و اگر نه ، پس به جای آن چه می کنید). و به همان اندازه مهم است که ببینیم در حال حاضر ما خودمان چگونه درد خود را افزایش می دهیم ، چگونه رنج خود را دو یا سه برابر می کنیم. وقتی حوادث ناخوشایندی را که برای ما اتفاق می افتد ، هنگامی که سعی می کنیم آینده را پیش بینی کنیم ، با نگاهی به گذشته دردناک ، در رنج می گیریم. برخی از افراد تمایل دارند در گذشته "فرار" کنند و در آنجا با تجربیات منفی مسموم شوند ، برخی دیگر - به آینده "می دوند" و خود را با تخیلات منفی در مورد آن مسموم می کنند ، اما کسانی نیز هستند که بین گذشته و آینده عجله می کنند ، نه آنجا و نه آنجا آرامش … و برای پایان دادن به این دویدن و خنثی سازی خود ، باید به زمان حال ، به واقعیتی که شما را احاطه کرده است ، بازگردید: به بدن خود بازگردید (توجه خود را از افکار به احساسات در بدن تغییر دهید - چگونه قسمت های مختلف بدن را احساس کنید: دست ها ، انگشتان ، دست ها ، شانه ها و غیره) ، بر تنفس تمرکز کنید ، به اطراف خود نگاه کنید: آنچه را که می بینید ، آنچه در اطراف است ، آنچه که توجه می کنید.
با درک همه پیش نیازهایی که بر "گیر کرده" ما در موارد منفی تأثیر گذاشته اند ، اقدامات واقعی ما که با آنها درد خود را ایجاد یا تشدید می کنیم ، و قبل از حرکت به تغییر وضعیت ، همچنین مهم است که درک کنیم چه چیزی می تواند ما را در درد نگه دارد. این ممکن است غیر منتظره به نظر برسد ، اما رنج مزایای خود را دارد ، در روانشناسی به این مزیت پنهان می گویند.
من برخی از اصلی ترین آنها را لیست می کنم:
- وقتی فردی احساس بدی می کند ، وقتی رنج می برد ، به نظر می رسد که اطرافیان او بیشتر توجه کرده و تمایل بیشتری برای ابراز نگرانی دارند.
- دلیلی وجود دارد که برای خود متاسف شوید و به خود اجازه دهید آنچه قبلاً ، شاید برای مدت طولانی ، ممنوع بوده است: خوردن شیرینی زیاد ، تمام روز در رختخواب دراز کشیدن و تماشای فیلم ، به خود اجازه دهید تمرینات را کنار بگذارد ، کار را به موقع ترک کند ، یک کار را رد کنید دوستی با درخواست های وسواس گونه اش که برای صدمین بار با فرزندش بنشیند.
- رنج به جلوگیری از کسالت کمک می کند ، ناراحتی تنوع را زنده می کند و آن را تا حدودی هیجان انگیز می کند ، خون را تحریک می کند و عصب ها را قلقلک می دهد.
- رنج برای برخی - پرداخت پاداش های پیش رو یا پرداخت خوشحالی پس از آن ؛
- رنج یک شکل تحریف شده از عشق به خود است (هنگامی که فرد نمی داند چگونه از خود مراقبت کند و با خودش خوب رفتار کند ، مگر در مواردی که احساس می کند بسیار بد است) ؛
- رنج منبع خلاقیت است: بسیاری از افراد خلاق آثار خود را در این حالت روحی خلق کردند.
با دانستن اینکه عادت رنج چه مزایایی را به زندگی ما می آورد ، می توانیم شرایط را تغییر دهیم. برای انجام این کار ، شما باید آنها را به زندگی فعلی خود اضافه کنید (لازم نیست منتظر بمانید تا افسردگی دوباره شما را بپوشاند ، شما می توانید هر روز خود را خوشحال کنید و به خودتان اجازه دهید آنچه را که نیاز دارید). به عنوان مثال ، شما عاشق شیرینی هستید ، اما دائماً خود را منع می کنید و وقتی در وضعیتی قرار گرفتید که هیچ چیز شما را خوشحال نمی کند ، وقتی قلب شما سخت است ، می توانید یک کیک کامل بنشینید. به این فکر کنید که چگونه می توانید شیرینی را به زندگی روزمره خود اضافه کنید: شاید هر روز کمی به خود لذت ببرید و زمان خاصی را برای این کار اختصاص دهید ، شاید به زیبایی سرو کنید ، از منظره آن لذت ببرید ، و سپس طعم آن را بچشید ، و از هر قطعه لذت ببرید ، یا شاید آن را با میوه یا میوه های خشک جایگزین کنید - گزینه ای را پیدا کنید که برای شما راحت باشد ، به طوری که بتوانید بدون استفاده بیش از حد از خود ، به کار دلپذیری بپردازید.
و چند نکته مفید دیگر:
• اگر متوجه شده اید که بیشتر اوقات زندگی را منفی می بینید ، از قبل انتظار مشکلات و اخبار بد را دارید ، سعی کنید بیشتر با افراد مثبت ارتباط برقرار کنید ، از آنها بپرسید که چگونه مشکلات را تحمل می کنند ، چگونه با شکست ها روبرو می شوند ، چگونه آنها را درک می کنند ، برای خود چیز مفیدی پیدا کنید. و آن را به قلک خود ببرید و آن را در زندگی به کار بگیرید.
• عادت تکرار حوادث ناخوشایند گذشته را در سر خود و خیال پردازی در مورد شکست ها و منفی در آینده رها کنید: به محض این که خود را در این روند گرفتید ، توجه خود را به بدن ، به اشیاء اطراف ، به افراد معطوف کنید. (قبلاً در مورد آن در بالا نوشتم).
• نگرش های منفی خود را با عکس مخالف جایگزین کنید ، به گونه ای که آن را دوست داشته باشید.
• به خلق و خوی بد خود توجه کنید و آنچه را که به آن کمک کرده است ، تجزیه و تحلیل کنید.
• در صورتی که افکار و تجربیات دردناکی را تحریک کنند ، ممکن است مجبور شوید تماشای برخی فیلم ها ، خواندن کتاب ها و گوش دادن به آهنگ ها را رها کنید. به خصوص افراد حساس و تأثیرگذار ، هنگام تماشای فیلم ، خواندن کتاب یا گوش دادن به آهنگ ها ، به راحتی می توانند موقعیت یک فرد خارجی را با مشاهده طرح از دست بدهند ، آنها با تجربیات شخصیت اصلی آغشته می شوند ، شروع به تجربه همان احساسات و خلق و خو می کنند. که او انجام داد ، و سپس برای مدتی تحت تأثیر قرار گرفت. اگر این برای شما آشنا به نظر می رسد ، سعی کنید از فیلم ها و کتاب هایی که می توانند بر وضعیت احساسی شما تأثیر بگذارند دوری کنید.
• اگر تلاشهای شما به تنهایی نتیجه ای نداشت و یا احساس نیاز به حمایت بیشتر می کنید ، از کمک روانشناس دریغ نکنید.
• و آخرین ، کاملاً متداول ، اما مطمئناً مهم - بدون آن توصیه های قبلی جواب نمی دهد: تغییرات سریع را از خود مطالبه نکنید.
چندین دهه طول کشید تا عادت ها ، واکنش ها و رفتارهایی را که اکنون در اختیار دارید شکل دهید و تثبیت کنید. و تغییر یکی از آنها در یک روز غیر واقعی است. به خود زمان بدهید و پیوسته قدم به قدم جلو بروید.
توصیه شده:
عادت رنج کشیدن
من یک خاله پیر می شناختم. عمه رنگ آمیزی شدیدی داشت ، ساختارهای معماری غیرقابل تصوری روی سرش نصب کرده بود ، محکم با اسپری مو سفت شده بود ، سخاوتمندانه و کاملاً غیرقابل کنترل خود را با عطرها و دئودورانت های مختلف آبیاری می کرد ، که نفس کشیدن در کنار او را دشوار می کرد.
"نامه های بخشش کمکی نمی کند " چرا و چگونه این را تغییر دهیم؟
در کار با آسیب شناسی روانی ، علائم ما اغلب با تجربه برخی از خاطرات منفی همراه است که نمی توانیم آنها را رها کنیم. زمانی که قبلاً در مورد نوروفیزیولوژی این فرآیند نوشتم ، امروز می خواهم مقاله ای بنویسم که نه منطق و الگوریتم ها ، بلکه تجزیه و تحلیل تجربیات ذهنی من است.
رابطه ای دشوار با ناامنی های خودتان. چگونه آنها را تغییر دهیم
اغلب ما می توانیم خود را به دلیل ناامنی خود محکوم کنیم ، به خاطر آن ناامید شویم ، احساس گناه کنیم ، از خود عصبانی شویم ، اغلب به دلیل چنین ناامنی ، می توانیم خود را شرمنده کنیم. چرا ما داریم این کار را می کنیم؟ این چگونه به ما کمک می کند؟ آیا این احساس را داشتید که همه اینها ، این همه انتقادات به شما ، این همه توهین ، رد خود ، به شما کمک می کند؟ چیزی که من به شدت به آن شک دارم
مردی که از نظر احساسی در دسترس نیست: چرا چنین شرکایی را انتخاب می کنیم و چگونه آن را تغییر دهیم
اگر یکی از شرکا سهم پرخاشگری خود را رد کند ، احساسات را منجمد کند ، دیگری مجبور است آنها را در اندازه دو برابر نشان دهد. کسی باید به ما نشان دهد: اینجا هوا سرد است ، اما اینجا دردناک و خطرناک است. کسی باید آنها را به خود بیاورد ، به "
چگونه سناریوی مالی خود را تغییر دهیم
امروزه آنها نه تنها برای درک خود یا بهبود روابط ، بلکه برای تغییر سناریوی مالی خود به روانشناس مراجعه می کنند. سناریوی مالی یا پولی الگوی ناخودآگاه نگرش نسبت به پول و رفتار مالی است. احتمالاً متوجه شده اید که تفکر یک فرد ثروتمند با یک فرد فقیر بسیار متفاوت است.