چگونه استعداد کودک را از بین ببریم

تصویری: چگونه استعداد کودک را از بین ببریم

تصویری: چگونه استعداد کودک را از بین ببریم
تصویری: کشف کردن استعداد کودک | پیدا کردن استعداد و هوش کودک | استعداد یابی کودکان | کشف استعداد فرزند 2024, آوریل
چگونه استعداد کودک را از بین ببریم
چگونه استعداد کودک را از بین ببریم
Anonim

وقتی او دختر کوچکی بود ، رویای پیانو زدن را در سر می پروراند.

او آنقدر آن را می خواست که دائماً تصور می کرد که روی ساز نشسته است و ملودی های زیبا می نوازد ، و در سالن شنوندگان به او کف می زنند و فریاد می زنند: "بسیار خوب! برای یک گوزن! برای یک گور!" و او دوباره ، همه چیز را بازی کرد و بازی کرد …

اما ، متأسفانه ، در روستای کوچکی که او در آن زندگی می کرد ، هرگز یک مدرسه موسیقی وجود نداشت و نه فقط یک مدرسه - حتی یک باشگاه موسیقی. و حتی اگر والدین او موافقت می کردند که او را به مرکز منطقه ، 40 کیلومتری خانه ، به کلاس ببرند ، احتمالاً او هرگز پیانو نخریده است - بسیار گران است ، و از کجا می توانم آن را در این روستا تهیه کنم …

او همه اینها را درک کرد و حتی در مورد رویاهای خود لکنت زبان نداشت ، و این او را بیشتر و بیشتر ناراحت کرد. او از زندگی و روستای کوچکش متنفر بود و به خود قول داد که در اسرع وقت ، فوراً از اینجا به شهر بزرگ خواهد رفت! و همچنین ، فرزندانش همه چیز خواهند داشت ، هر آنچه که می خواهند! و او به آنها این فرصت را می دهد که در همه محافل تحصیل کنند …

سالها بعد ، او واقعاً عازم شهر بزرگ شد - وعده خود را به خودش وفا کرد. و چند سال بعد ، دخترش متولد شد (بیایید او را کاتیا صدا کنیم).

کاتیا به عنوان یک دختر آرام و مطیع بزرگ شد ، او والدین خود را دوست داشت و از او اطاعت می کرد ، مادرش از او حمایت کرد ، اجازه داد و هر آنچه را که می توانست خریداری کرد …

در 6 سالگی ، مادرم تصمیم گرفت کاتیا را به یک مدرسه موسیقی بفرستد (فکر کرد "من نمی توانستم ، بنابراین اجازه دهید فرزندم یاد بگیرد". در ابتدا ، کاتنکا تحصیلات خود را بسیار دوست داشت ، او علاقه مند به نواختن پیانو ، درک سواد موسیقی بود و این کار را با لذت انجام داد. مامان سیر نمی شد …

در سن 8 سالگی ، کاتیا پیانو خرید و او شروع به تحصیل در خانه کرد و مادرش آنقدر تحت کنترل و همراهی کلاسها قرار گرفت که کاتیا کم کم آنها را دوست داشت … اما او او را دوست داشت مادر خیلی دوست داشت و نمی خواست او را ناراحت کند ، بنابراین به تحصیل ادامه داد. سالها گذشت …

در یک مدرسه معمولی ، کاتیوشا بسیار خوب درس می خواند ، اما بیشتر از همه دوست داشت نقاشی کند ، او حتی در المپیاد نقاشی شرکت کرد و مقام سوم شهر را در آنجا به دست آورد. در همان لحظه متوجه شد که بسیار دوست دارد نحوه نقاشی حرفه ای را بیاموزد ، دارای تفکر مجازی و تخیل کاملاً توسعه یافته بود و دوست داشت بتواند همه اینها را در رنگها به کاغذ منتقل کند … اما موسیقی چطور؟ به هر حال ، او تمام وقت آزاد خود را صرف می کرد (کسانی که در مدرسه موسیقی تحصیل می کردند می دانند: 2 بار در هفته تخصص ، 1 بار در هفته سولفژیو ، 1 بار ادبیات موسیقی ، 1 بار گروه کر و 2 بار در هفته همراهی + درسهای منظم در خانه) شما نمی توانید ترک کنید! مامان بسیار ناراحت خواهد شد ، زیرا زمان و پول زیادی صرف شده است و این همه تلاش ، و پیانو خریداری شده است … برای مادر حیف است (…

در سن 12 سالگی ، کاتیا به طور قطع متوجه شد که او یک موسیقیدان نیست و هیچ چیز خوبی از آن حاصل نمی شود. او در حال حاضر به سادگی از موسیقی و مدرسه موسیقی و همه چیز مرتبط با آن متنفر است … اما هنوز می خواهد نقاشی بکشد … و جرات می کند خواسته خود را به والدینش بگوید. والدین ، به طرز عجیبی ، حمایت کردند ، اما از آنجا که حتی قرار نبود مدرسه موسیقی را ترک کنند (و کاتیا نیز به این مورد اشاره نکرد) ، آنها تصمیم گرفتند که مدرسه هنر بیش از حد باشد ، بنابراین به او پیشنهاد کردند که در هنر تحصیل کند استودیو نه چندان دور از خانه

(مامان به یاد آورد که قول داده بود از همه تلاش های کودکان حمایت می کند و به آنها این فرصت را می دهد که هرجا که می خواهند درس بخوانند …)

کاتیا خوشحال بود! "اشکالی ندارد ، بگذار موسیقی وجود داشته باشد ، من به نوعی تحمل می کنم ، اما رویای نقاشی بالاخره محقق می شود!" اما ، همانطور که می دانید ، کودکان بسیار تأثیرپذیر و آسیب پذیر هستند ، به ویژه در ابتدای نوجوانی. روان کودکان به دور از ایده آل است و هر چیز کوچکی از نظر کودکان به عنوان یک مشکل جهانی در مقیاس جهانی و به ویژه در این عصر گذارنده حساس تلقی می شود. بنابراین در مورد کاتیا ما اتفاق افتاد.او در استودیوی هنری پذیرفته نشد ، از مسابقه عبور نکرد (اگرچه خیلی بد نقاشی نکرد) ، اما شرایط سخت بود. آنها به او توضیح دادند که چه اشتباهی کرده است ، پیشنهاد کردند سال آینده به امتحان بیاید … اما او این شکست را آنقدر در قلب خود گرفت که دیگر هرگز برای نقاشی ننشست …

می پرسید در مورد موسیقی چطور؟

کاتیا حتی بیشتر از موسیقی متنفر بود: به خاطر او ، او به هنرستان نرفت ، به دلیل او نتوانست امتحان خود را در حلقه هنرستان بگذراند ، زیرا به دلیل او مطلقا هیچ وقت برای نقاشی وجود ندارد …

کاتیا چند ماه قبل از امتحانات نهایی ، مدرسه موسیقی را رها کرد ، با رسوایی بزرگی در خانواده و سرزنش او که زمان و پول زیادی برای او صرف شده است ، و او متوسط متوسطی ناسپاس است …

و او هرگز پشت پیانو ننشست …

در اینجا چنین داستانی وجود دارد … و وظیفه شما ، والدین عزیز ، این است که از آن نتیجه گیری درست بگیرید و استعدادهای فرزندان خود را خراب نکنید!

توصیه شده: