افسردگی کوتاه LIKBEZ

فهرست مطالب:

تصویری: افسردگی کوتاه LIKBEZ

تصویری: افسردگی کوتاه LIKBEZ
تصویری: سگ سیاه افسردگی- داستان کوتاه 2024, ممکن است
افسردگی کوتاه LIKBEZ
افسردگی کوتاه LIKBEZ
Anonim

یکی از تنظیم کننده های اصلی رفتار انسان احساسات است (از لاتین emovero (برای تحریک ، تحریک). آنها سیستم اصلی سیگنال بدن را تشکیل می دهند ، به عنوان شاخص هایی که چیزی ما را نگران می کند ، ما را وادار به واکنش می کند - برای نزدیک شدن ، تعامل ، حرکت دور یا اجتناب … و وقتی این سیستم خراب شود ، عواقب ناگواری دارد.

شایع ترین و شدیدترین اختلالات طیف احساسی ، اختلالات افسردگی هستند.

اطلاعات کلی

تشخیص افسردگی دارای سه ویژگی است:

* کاهش فعالیت حرکتی

* اختلال در تفکر

* از دست دادن توانایی تجربه احساسات شاد (آنهدونی).

بنابراین ، اگر شخصی بدون دلیل کمتری شروع به ترک خانه کند ، دائماً احساس خستگی شدید می کند ، دیگر از فعالیت های معمول و ارتباط با عزیزان راضی نیست ، حل کارهای فعلی و انجام کارهای معمول دشوار شده است. ، ارزش توجه به این موضوع و مشاوره گرفتن از متخصص را دارد.

بیشتر اوقات ، افسردگی با عزت نفس پایین ، اتهام به خود و تظاهرات مداوم خود ، عدم تمایل جنسی و تلاش برای کاهش وضعیت آنها با الکل و مواد مخدر همراه است.

در حالت افسردگی ، فرد احساس بی ارزشی می کند و افکار محتوای متهم کننده خود ظاهر می شود. "من نمی توانم کاری انجام دهم ؛ اقدامات من معنی ندارد ؛ هر کاری می کنم بی فایده است."

تصور اکثر رویدادها یک مفهوم منفی دارد: "رئیس گزارش من را برای تجدید نظر برگرداند ، او می خواهد من را اخراج کند" ، "همسرم مرا ترک کرد ، من هرگز نمی توانم در یک رابطه شاد باشم" ، "کودک دوباره عاشق شد ، من مادر وحشتناکی هستم. " دیدگاه های خودشان در زمینه افسردگی در حال مشاهده سیاه است.

بنابراین ، غیرممکن است که یک فرد به خود ، به عزیزان خود تکیه کند و همچنین برای آینده برنامه ریزی کند. و هرچه بیشتر در این باره فکر می کند ، عمیق تر در حالت غم انگیز خود فرو می رود.

در مکالمات اجتماعی روزمره ، می توانید آنچه افسردگی را نوسانات خلقی معمولی می نامند یا واکنش طبیعی غم به رویدادی را که می تواند ناراحت کننده باشد ، بشنوید. "من نمی خواستم آخر هفته بیرون بروم. دوست پسرم با من تماس نگرفت و من افسرده بودم ، "- در اینجا قسمتی از مکالمه تلفنی دختری در کافه است.

اگر "باران بارید و گذشت ، خورشید در تمام جهان است" ، خوشبختانه این افسردگی نیست ، مزاحمت واقعی در چند روز برطرف نمی شود.

افسردگی می تواند از چند ماه تا چند سال طول بکشد و بر ارتباط با افراد ، محل کار و مدرسه تأثیر منفی می گذارد. افراد در حالت افسردگی انگیزه ایجاد یا یادگیری چیزی را از دست می دهند. و در برخی موارد ، پرخاشگری کنترل نشده در دیگران ظاهر می شود. و برای مشاهده علائم قریب الوقوع افسردگی شدید تحت "شخصیت خراب" به کمک یک متخصص نیاز داریم.

طبق آمار ، مشخص است که افسردگی حدود 15 درصد از جمعیت جهان را تحت تاثیر قرار می دهد که یک سوم آن را زنان تشکیل می دهند. در خانواده هایی که مادران از اختلال افسردگی رنج می برند ، کودکان نمی توانند گرما و حمایت مورد نظر را دریافت کنند ، زیرا وضعیت روانی مادر به قدری دشوار است که همدلی عاطفی برای کودک برای او غیرقابل دسترسی می شود. و کودک می تواند "گرسنگی احساسی" یا از نظر علمی محرومیت ایجاد کند. در چنین مواردی ، کودکان شروع به عقب نشینی می کنند ، عملکرد تحصیلی آنها کاهش می یابد و همچنین برقراری ارتباط با دوستان برای آنها دشوار است. در کودکان پیش دبستانی ، رشد گفتار کند می شود ، اشتها و خواب مختل می شود. حالت عاطفی یک مادر دشوار می تواند با احساس گناه و احساس "مادر بد" تشدید شود. به منظور رهایی از این تجربه ظالمانه ، مادر می تواند مراقبت شدید از کودک را به روشهای ممکن برای او آغاز کند.از آنجا که احساسات برای او غیرقابل دسترسی است ، مراقبت یا در کنترل بیش از حد (محافظت بیش از حد) ، یا در تلاش برای دلجویی از کودک ، با برآوردن تمام الزامات او (همدلی) ظاهر می شود. واضح است که هریک از این افراط و تفریط ها نمی تواند جایگزین ارتباطات کامل بین کودک و مادر شود.

در محیط فرد مبتلا به چنین اختلالی ، افسوس که در اغلب موارد نیز درک آن دشوار است. زندگی مدرن نیاز به سطح بالایی از فعالیت دارد و بیمار بودن و حتی بیشتر از آن ، "تمیز کردن" غیرقابل قبول است. همکاران می توانند همدردی کنند ، اما نه برای مدت طولانی. فرد شروع به گوش دادن به توصیه های "شادابی" ، "تسلیم شدن در برابر مشکلات" می کند ، او تشویق می شود که در مورد کسانی فکر کند که به دلیل شرایط مختلف زندگی بسیار بدتر هستند ، اما به دلایلی فرد افسرده به وضوح خوشحال نمی شود از این توصیه ها و سپس آشنایان و همکاران شروع به فاصله گرفتن از چنین فردی می کنند ، با سرگشتگی و حتی محکومیت نگاه می کنند.

و همیشه نمی توان در خانه تفاهم پیدا کرد. "مادرم پیرمرد مدرسه ای است. در همه شکایات من ، او فقط عصبانی می شود و می گوید من دارای اراده ضعیف هستم ، باید بیشتر کار کنم یا فرزند بعدی را به دنیا بیاورم ، به طوری که "مزخرفات بیرون رانده شوند". (آلوتینا ، 34 ساله).

بنابراین ، افرادی که از اختلال افسردگی رنج می برند سعی می کنند به تنهایی با شرایط خود کنار بیایند و تنها در صورتی به دنبال کمک هستند که حالت افسردگی به آنها اجازه کار ندهد ، منجر به بیماری جدی یا افکار خودکشی شود.

مدل روانی

بر اساس روندهای مدرن ، در روانپزشکی ، علل افسردگی به داخلی (درون زا) و خارجی (برون زا) تقسیم می شوند. در عین حال ، عوامل زمینه شناختی داخلی را می توان با استعداد ژنتیکی و ویژگی های روانی (ویژگی های رشد روانی یک شخصیت) مرتبط دانست.

علل برون زا افسردگی می تواند (علائم افسردگی):

* از دست دادن یکی از عزیزان ؛

* حرکت ، تغییر ناگهانی محیط ، سازگاری با شرایط جدید ؛

* بیماری ناتوان کننده طولانی مدت ؛

* آسیب روانی دوران کودکی ؛

می توانید دلایل دیگر مربوط به ریتم و سبک زندگی را ذکر کنید:

* بارهای ثابت برای مدت طولانی ، بدون توانایی کاهش استرس و آرامش ؛

* اختلال شخصی و خانگی ؛

* کار گرایی ؛

* پدیده های فصلی - کمبود نور و گرما در اواخر پاییز و زمستان ، کمبود ویتامین بهار ؛

* وضعیت وخیم در خانواده یا محل کار ؛

* عدم توافق داخلی با الزامات محیط ؛

* بحران های سنی

انواع و طبقه بندی

در طبقه بندی افسردگی ، رایج در روانشناسی و روان پزشکی روسیه ، مرسوم است که افسردگی ساده و پیچیده (با یک دوره شدید و نیاز به درمان دارویی جدی) را متمایز کنیم - روان رنجور و روان پریش.

افسردگی های روان رنجور عبارتند از: افسردگی مضطرب ، بی علاقگی ، واکنش و سایر انواع سندرم های افسردگی.

- مشخصه افسردگی ناشی از اضطراب ترکیبی از احساس اشتیاق به گذشته و نگرانی از آینده است. در بیشتر موارد ، در افراد میانسال و مسن رخ می دهد و یکی از مظاهر بحران های مربوط به سن است. متأسفانه ، چنین اشکال بیماری در جامعه اغلب به عنوان "شخصیت خراب" تلقی می شود ، که باعث تشدید بیشتر وضعیت بیمار می شود. جملاتی مانند "قبلاً سوسیس خوشمزه تر بود و مردم مهربان تر" ، معمولاً برای افرادی که از این نوع افسردگی رنج می برند. اغلب از فرصت های از دست رفته صحبت می شود ، آینده در رنگ های تیره دیده می شود ، ترس از دست دادن ، مرگ یا طلاق شنیده می شود. در عین حال ، ممکن است هیچ دلیل عینی برای چنین اضطرابی وجود نداشته باشد.

- افسردگی APATIC-ABULIC. افسردگی به این شکل در کلینیک به عنوان "کمبود انگیزه ها با کاهش نشاط" توصیف می شود. یک مثال می تواند کلمات ماریا ایسکوسنیتسا باشد: "چه اراده ای ، چه بندگی - یکسان ، همه یکسان".افسردگی بی حسی می تواند در دوران بارداری ، اندکی پس از زایمان یا در موارد بیماری شدید رخ دهد. با این نوع افسردگی ، فرد می تواند به کار خود ادامه دهد و سایر کارهای معمول خود را انجام دهد ، اما فقط از روی ضرورت ، بدون میل درونی ، در حالت "سرمازده" یا مانند "پشت شیشه". غلبه بر تنبلی و بی تفاوتی به تنهایی غیرممکن است ، زیرا فرد رنج دیده اغلب نیازی به مبارزه نمی بیند و نمی خواهد برای شفا خود تلاش کند. برای افسردگی بی حسی ، افکار خودکشی و تلاش های بیمار برای خودکشی معمولاً مشخص نیست.

- افسردگی واکنشی واکنش بیمار به بحران یا حوادث ناگوار در زندگی او است. چنین رویدادهایی شامل طلاق ، مشارکت در شرایط اضطراری ، خشونت تجربه شده ، ورشکستگی مالی ، مرگ عزیزان است. در این مورد ، یک فرد می تواند علت و زمان شروع حالت عاطفی شدید خود را به طور دقیق نشان دهد.

- افسردگی را کشف کرد. این اتفاق می افتد که فرد برای مدت طولانی با شکایات درد و ناراحتی در اندام های مختلف به پزشکان با مشخصات مختلف مراجعه می کند. این کارت با تشخیص های مختلف از دیستونی رویشی-عروقی گرفته تا بیماری های گوارشی یا اختلالات هورمونی پر شده است. درمان تجویز می شود ، علائم برطرف می شوند ، اما پس از مدت کوتاهی ، شکایات جدیدی ظاهر می شود و همه چیز از نو شروع می شود. این اتفاق می افتد که پزشکان دلیلی برای شکایت پیدا نمی کنند ، نمی توانند علت بیماری را تشخیص داده و شناسایی کنند و بیمار ماه ها به موسسات مختلف بالینی مراجعه می کند.

افسردگی مخفی یا پنهان را می توان در زیر علائم جسمی پنهان کرد. در عین حال ، به عنوان یک قاعده ، نشانه های خلق و خوی پایین ممکن است توسط خود شخص و دیگران قابل توجه نباشد.

افسردگی روانشناختی یک اختلال عاطفی شدیدتر است که در آن ، علاوه بر علائم افسردگی معمولی ، نشانه هایی از روان پریشی وجود دارد ، مانند توهم (به عنوان مثال ، صداهای تازیانه و متهم کردن شخص) ، ایده های هذیانی ، ترس های بی اساس و فوبیاهای متعدد. در چنین وضعیتی ، آزمایش واقعیت در شخص به شدت نقض می شود: ایده های عجیب و غیر منطقی ظاهر می شود. به عنوان مثال ، ممکن است اطمینان حاصل شود که به دلیل بی اهمیتی کامل ، مجازات وحشتناک الهی در انتظار او است. برخی از افراد نمی توانند در تمام طول روز از رختخواب بلند شوند ، به هیچ وجه مراقب خود ، خانه و بچه ها نیستند. اگر با یک نوع روان رنجور از افسردگی ، فردی بتواند به نوعی حواس او را پرت کند ، در اینجا افکار غم انگیز او به همراهان وسواسی او تبدیل می شوند. او دلایل چنین وضعیت وخیمی را نمی داند. این احساس با احساس شرم و گناه برای خود و افکار خود تشدید می شود. فرد با درک تفاوت خود ، ارتباط خود را با دیگران متوقف می کند تا این تجربیات را پنهان کند.

خطر افسردگی روان پریشی در این واقعیت نهفته است که پس از اولین قسمت ، خطر اختلال دوقطبی یا روان پریشی افسردگی ، افزایش می یابد. این یک اختلال عاطفی شدید است که در آن دوره های شیدایی (حالت سرخوشی بالا) و افسردگی متناوب است. علامت اصلی این بیماری تغییر خلق و خو بدون هیچ دلیل مشخصی است ، صرف نظر از عوامل خارجی. همه می توانند هر از گاهی در مواجهه با شرایط سخت حال بدی داشته باشند و وقتی اتفاقی خوب می افتد احساس شادی کنند. این در مورد اختلال دوقطبی صادق نیست. TIR یک وضعیت پیچیده است که در آن شیدایی منجر به بی خوابی ، ناکافی بودن برای افزایش خلق و خوی سرخوشی و احساس قدرت مطلق می شود ، که می تواند چندین روز طول بکشد و با توهمات ، شکست های عصبی ، بی نظمی و پارانویا پیچیده تر می شود. نوسانات خلقی از افسردگی شدید به رفتار شیدایی می تواند از ساعت ها تا سالها طول بکشد. این بیماری همچنین با اختلال شدید تفکر انتقادی مشخص می شود.درک جهان و عملکرد در جامعه برای فرد دشوار می شود. این نوع افسردگی برای درمان جدی پزشکی نیاز به بستری (اغلب مکرر) دارد.

مدل روانشناسی

در مورد پیش نیازهای روانی افسردگی ، روانشناسان تعدادی از نیازها را مشخص می کنند که ارضای آنها پیش نیاز آرامش روانی فرد است. افسردگی نشانه این است که نیاز به محبت و حفظ روابط نزدیک برآورده نمی شود. این ممکن است به دلیل از دست دادن واقعی یک شخص مهم باشد که کنار آمدن با آن بسیار دشوار است. در مورد "از دست دادن بار" ، به عنوان مثال ، در شرایط طلاق ، این فقدان به دلیل امید به اتحاد مجدد زندگی نمی کند و در صورت مرگ یکی از عزیزان ، روند عادی عزاداری است به دلیل رابطه درگیری با این شخص یا شرایط غم انگیز مرگ ناگهانی او "مهار" می شود - در هر صورت ، غم را نمی توان آگاهانه زندگی کرد و پذیرفت و "تبدیل" به یک علامت جسمی یا روان رنجوری شد.

یکی دیگر از پیش نیازهای روانی برای شروع افسردگی ، ممنوعیت در خانواده برای بروز برخی احساسات است. افسردگی در جامعه اغلب با مظهر غم اشتباه گرفته می شود ، اما در ترجمه عبارت "افسردگی" به معنای "افسردگی" است که به طور دقیق ماهیت این اختلال را منعکس می کند - به منظور جلوگیری از تجربیات دردناک یا احساساتی که کنار آمدن با آنها دشوار است ، کل طیف عاطفی سرکوب می شود ، از جمله تجربیات مثبت و شدیدا منفی. غم و اندوه تجربیات زنده ای هستند که معنی یک موقعیت خاص را منتقل می کنند ، در حالی که در افسردگی ، فرد بیشتر مرده درونی و بی معنی بودن آنچه در حال رخ دادن است را احساس می کند.

برخی از والدین هنگام ناراحتی یا ناراحتی فرزند خود احساس اضطراب می کنند ، بنابراین آنها فقط رفتارهای آرام یا شاد را تشویق می کنند. و در شرایطی که لازم است چیزی را عزادار کرده و رها کنید ، برای درک آنچه واقعاً شما را ناراحت کرده است ، کودک بزرگسال در تجربیات خود دچار سردرگمی می شود ، آنها او را می ترسانند. او سعی می کند حواس خود را از آنها پرت کند یا انکار کند ، اما تنش درونی بیشتر می شود و روزی در اولین علائم ظاهر می شود. علاوه بر این ، فردی که می داند چگونه ناراحتی خود را تشخیص دهد و ابراز کند ، برخلاف افرادی که افسرده هستند ، به حمایت و کمک دیگران امیدوار است.

افسردگی طراحی شده است تا افراد اطراف خود را تشویق کند تا مراقبت و توجه بیشتری به فرد مبتلا نشان دهند ، اما به یک رابطه کامل کمک نمی کند ، بنابراین رضایت و اطمینان مطلوب را به ارمغان نمی آورد ، فرد دچار مالیخولیا و اضطراب می شود.

مشکل در بیان احساسات در طیف پرخاشگر نیز از ویژگی های بارز بسیاری از افراد مبتلا به اختلالات افسردگی است. یک فرد افسرده در دوران کودکی به منظور دفاع از خود ، احساس حق دفاع از مرزهای خود و بدست آوردن "جایگاه خود در زیر نور خورشید" ، تعلیم "سالم" پرخاشگری را آموزش نمی بیند ، برای کنترل آن تجاوز به خود می کند و همانطور که به نظر می رسد خودتان از روابط با افراد دیگر در برابر نابودی محافظت کنید. اما در واقعیت ، این امر به این واقعیت تبدیل می شود که نشاط فرد به شدت کاهش می یابد (انرژی زیادی برای سرکوب احساسات صرف می شود!) ، او نیازهای خود را نمی داند و مرزها را احساس نمی کند ، در موقعیت قربانی باقی می ماند ، احساس می کند دائماً بی ارزش و گناهکار است - تجاوز خویشتن دار و ناخودآگاه او را از درون نابود می کند و علیه خود می چرخد.

یکی از راهکارهای درمانی برای مقابله با افسردگی این است که به شما کمک کند تا قبل از تبدیل شدن به تجاوز خودکار و روان تنی ، احساسات خود را آگاه کرده و با خیال راحت بیان کنید.

تکنیک ها و تکنیک هایی وجود دارد که به شما امکان می دهد فضا بدهید و راهی برای بیان هرگونه تجربه ، از جمله تجربه طیف تهاجمی ، بیابید. اگر شجاعت تجربه آن را داشته باشید ، می توانید هر احساسی را تجربه کنید (A. Movhovikov).در نتیجه چنین کارهای دشوار اما ضروری - و افسردگی به هیچ وجه قابل نادیده گرفتن نیست - منابع حیاتی برای ایجاد روابط کیفی جدید با افراد دیگر و ، مهمتر از همه ، با خود آزاد می شوند ، که در آن جایی برای افسردگی وجود نخواهد داشت..

توصیه شده: