هیچ کس ازدواج نمی کند. چه باید کرد؟

فهرست مطالب:

تصویری: هیچ کس ازدواج نمی کند. چه باید کرد؟

تصویری: هیچ کس ازدواج نمی کند. چه باید کرد؟
تصویری: چطور میشه از انتخاب درست برای ازدواج اطمینان داشت؟ با رابطه جنسی یا هم خانه شدن؟ 2024, ممکن است
هیچ کس ازدواج نمی کند. چه باید کرد؟
هیچ کس ازدواج نمی کند. چه باید کرد؟
Anonim

وقتی از جامعه بدوی و تکامل آن صحبت می کنیم ، تصور ذهنی یک مرد نئاندرتال را در دست می گیریم که در حال نبرد با یک جانور وحشی است. از آن زمان ، تقسیم کار به زن و مرد آغاز شد. یک مرد جنگجو ، شکارچی ، نان آور است. یک زن منتظر مردی از شکار است ، به دنیا می آورد و بچه ها را پرورش می دهد ، خانه داری می کند.

حالا بیایید فکر کنیم که نقش یک زن از آن دوران قدیم واقعا چه بوده است؟ وظیفه او به جلب رضایت یک مرد خلاصه شد. او نان آور و نان آور است. و او کیست؟ همه می توانند بچه دار شوند و خانه داری کنند. اگر او به ننگ مردش بیفتد ، او آزاد است که او را با بچه ها از یک غار گرم به سرما ببرد و توسط یک جانور وحشی خورده شود. بنابراین ، او ، به هر طریقی ، باید رضایت ، سازگاری ، سازگاری با هوس های مرد را داشته باشد. او ایمنی او است ، ضامن زندگی اوست. تا زمانی که او به او نیاز دارد ، او و فرزندانش در امان هستند.

در بسیاری از قبایل ، دختران متولد شده از نظر جسمی نابود می شدند ، زیرا این دهان اضافی و وابسته به قبیله است.

می توان ادعا کرد که این قبلاً بوده است. اما در طول تاریخ ، موقعیت زنان در جامعه تغییر چندانی نکرده است. در زمان تزاری ، اگر دختری به عنوان همسر گرفته نمی شد ، مستقیماً به صومعه می رفت. اگر مردی همسر خود را ترک می کرد ، راه نیز به آنجا می رسید. او می توانست به هر اندازه که می خواهد زنان نگه داشته ، فرزندان نامشروع داشته باشد تا با بازیگران زن و خواننده ها سرگرم شود. زن مجبور بود آن را در سکوت تحمل کند ، نه اینکه از سرنوشت و شوهرش غر بزند ، خانه را اداره کند. در غیر این صورت ، چه کسی به آن نیاز خواهد داشت؟ یا صومعه یا شوهر چرخ فلک.

اکنون سریع به زمان امروز بروید. لازم نیست راه دور بروید. در اوایل کودکی ، دختر به افسانه های شاهزادگان گوش می دهد ، که در آنها این ایده تحمیل می شود که با ظاهر او همه مشکلات حل می شود. به عنوان مثال ، در "داستان شاهزاده مرده" شاهزاده با بوسه خود زندگی شاهزاده خانم خفته را برمی گرداند. اگر یک بوسه نبود ، شاهزاده خانم زیبا نور سفید را نمی دید. معلوم می شود که یک شاهزاده وجود دارد - بدون مشکل ، بدون شاهزاده - وجود بدبختی زیر یوغ نامادری اش.

و بدون افسانه ها ، برنامه های کافی در دوران کودکی وجود دارد که نیمه کارکردی یک زن مجرد را در دنیای مدرن ثابت می کند. چه کسی با عبارات آشنا است: "اما چه کسی به شما نیاز خواهد داشت؟" ، "بله ، با شخصیت خود با هیچ شوهر کنار نمی آیید؟" شاید ناخودآگاه ، اما مربیان ما همچنان به ما می گویند که زندگی بدون مرد وجود ندارد ، که زن به تنهایی ارزش کمی دارد. و این عبارات چیست: "چه کسی به شما با کودکان نیاز دارد؟" یک درمان برای همه بدبختی ها وجود دارد: ازدواج در اسرع وقت. برای اطمینان از ایمنی خود در این جهان ، شما به یک مرد نیاز دارید.

تمام حافظه ژنتیکی یک جنس همچنان به کار خود ادامه می دهد.

به منظور جلب توجه مردان ، زنان شروع به رژیم گرفتن می کنند ، در آموزشها و سمینارهای با موضوع "چگونه تنها خود را از دست ندهید" شرکت کنید ، مد را دنبال کنید ، از خود مراقبت کنید. همه چیز خوب خواهد بود ، فقط دلیل چنین خودسازی شرم آور است. و آنها واقعاً معتقدند که با ظهور یک مرد ، همه مشکلات زندگی از بین می رود. یعنی خوشبختی در جایی ممکن است که در آن فقط یک نفر وجود داشته باشد ، در آینده.

اینها توهمات روانی است. انتظار خوشبختی از سوی دیگران بردگی داوطلبانه و نگرش غیرمسئولانه نسبت به زندگی شما است. همیشه راحت تر منتظر ماهی قرمز در کنار دریای آبی هستید ، که آرزوها را برآورده می کند. اما هرچه ماهی بیشتر شنا نکند ، دردناک تر از فروپاشی توهم است.

و اگر مردی ناگهان در افق ظاهر شود ، زن با چنگالی مهلک به او می چسبد و با نگاه یک گدا ، آماده انجام هر کاری است که لازم است ، عزیز در همان نزدیکی خواهد بود. در واقع ، این آهنگ به وضوح بیان می کند که این شادی زن است.

از این لحظه به بعد ، مارپیچی از روابط شروع می شود ، که بر اساس اصل "عزیزم ، مرا از خودم نجات ده" بنا شده است.به هر حال ، من در خودم هیچ و هیچ کس نیستم ، اما با شما احساس می کنم که ضروری و مهم هستم.

همه چیز خوب خواهد بود ، اما مردان و زنان با وظایف متفاوتی به روابط می رسند. هر دوی آنها می خواهند لذت ببرند: فقط مردان این "اینجا و اکنون" را می خواهند ، و زنان برای آینده برنامه ریزی می کنند و تمام خلاءها را با حضور خود در کنار یک مرد پر می کنند. و یک روز خوب ، ممکن است مردی متوجه شود که تعداد بیشتری از توالت زنانه در حمامش وجود دارد: مومیایی کردن ، اسکراب ، لوسیون ، پد و غیره. و در فضای خودش تنگ می شود. در سطح ناخودآگاه ، یک مرد سعی می کند وضعیت موجود خود را بازیابی کند و از خودمختاری خود محافظت کند. او یا تحریک پذیر می شود یا کاملاً کنار می رود و به دور از زن به غار خود می رود. او بوی عدم آزادی را احساس می کند ، و در حالی که دلایل را درک نمی کند ، مرد سعی می کند فاصله خود را حفظ کند. غریزه کار می کند.

زنان چه می کنند؟ آنها با احساس خطر و فقدان عاشقانه قبلی در رابطه ، سعی می کنند همه چیز را همانطور که بود برگردانند. و سپس ، خدای ناکرده ، مردی او را اخراج می کند تا گرگ ها او را بخورند (همانطور که پدربزرگش یکبار مادر بزرگش را اخراج کرد) و او در 25 سالگی می ماند !!!!! دوشیزه های سال ، هیچکس نیاز ندارد. و زنان این کار را تا آنجا که می توانند انجام می دهند: چه کسی عصبانی می شود ، چه کسی در سکوت همه توهین ها و تحقیرها را تحمل می کند.

اما نه نگاه یک سگ فداکار ، و نه یک ظاهر یک ببر وحشی فریب می دهد.

من می دانم چه می گویم. بیشتر و بیشتر از زنان درخواست هایی در مورد موارد زیر دریافت می کنم: "چه می توانم بکنم ، مرد نسبت به من بی تفاوت شده است ، او هرگز اول تماس نمی گیرد ، من خودم همیشه آغازگر جلسات ما هستم ، اما او را دوست دارم". وقتی توضیح می دهم که چرا این رابطه را ادامه دهید ، دختر با تعجب اظهار می کند که عاشق مردی است ، می خواهد در آینده با او خانواده ای ایجاد کند ، از او فرزند داشته باشد.

در چنین مواردی ، من این س askال را می پرسم: "چرا شما نیاز به ازدواج دارید؟" از من اشتباه برداشت نکن. من اصلا با نهاد خانواده مخالف نیستم. برعکس ، من معتقدم که فقط در روابط می توانید واقعاً باز شوید ، از دیدگاه محدود خود فراتر بروید ، تعامل را بیاموزید ، همه لذت های روابط عاشقانه و تجربه عشق بی قید و شرط را تجربه کنید. هدف از س myال من این است که دریابم منظور دختر از مفهوم "ازدواج" چیست.

و در اینجا تنظیمات برنامه از دوران کودکی ظاهر می شود. حالت "مجرد" بودن به طور خودکار به مفهوم "درجه دو" تبدیل می شود. همه در ازدواج جدا شدند ، اما آنها شما را نمی گیرند ، پس مشکلی با شما وجود دارد. و سالها می گذرد ، جوانان می روند ، رقبا جوان تر می شوند.

چه باید کرد؟

اولا ، فراموش نکنید که داشتن یک مرد در زندگی ضامن خودکار ایمنی است. من مطمئن هستم که حتی در حلقه داخلی شما شواهد کافی بر خلاف آن وجود دارد. هنگامی که یک زن در خانواده رهبر است ، آنقدر درآمد دارد که نه تنها خودش ، بلکه همسر ، فرزندان ، سگ و سایر اقوامش را نیز تغذیه کند. اگر این را نمی توان در مورد شما گفت ، باید به طور جدی به امنیت مالی خود فکر کنید.

متأسفانه این وابستگی مالی است که اغلب زنان را به مردان نزدیک می کند که برای آنها ارزش قائل نیستند و به آنها توهین نمی کنند. اما بهتر است با گندم سیاه روی آب قطع کنید تا اینکه شوهر ستمگر را تحمل کنید. از حمایت خانواده و دوستان برخوردار شوید.

ثانیاً ، دیگر تصور نکنید که ازدواج به شما موقعیت خاصی در جامعه می دهد. شما ، فی نفسه ، ارزش زیادی دارید. نیمی دیگر وجود ندارد ، شما خودتان 100 are هستید. مردی که در زندگی شما ظاهر شده است فقط می تواند آنچه را در شما وجود دارد تقویت کند. اگر درون خالی و تنها باشد ، مرد فقط این احساس را تشدید می کند. اگر در درون خود عشق و حالت والایی وجود داشته باشد ، مرد نیز این امر را افزایش می دهد. و سپس 1 + 1 = 11. ارزش شما برای دیگران یک مرد به عنوان ضمیمه شما نیست ، بلکه اعمال شما و حالتی است که در اطراف خود پخش می کنید.

سوم. یاد بگیرید که دوست داشته باشید و برای خود ارزش قائل شوید. عشق انرژی است که برای تولید خود به آن نیاز دارید.البته می توانید با محبت دیگران شارژ کنید - این نیز راهی است. اما در این مورد ، شما وابسته به منبع می شوید. مانند تلفن: بدون برق ، حتی جدیدترین آیفون بی فایده است. به دنبال عشق در شوهران ، فرزندان ، دوستان نباشید. یاد بگیرید عشق تنهایی با خودتان را تجربه کنید. چگونه انجامش بدهیم؟

برای خود قرارهای عاشقانه ترتیب دهید: خود را به کافه برسانید ، غذای خوشمزه به خود بدهید ، فیلم های خوب تماشا کنید ، پیاده روی کنید یا سفر کنید. پر از انرژی عشق و خودکفایی باشید. وظیفه یک زن این است که از هر چیزی که با آن در تماس است لذت ببرد. این عملکرد خلاق یک زن است. او به طور مستقل انرژی عشق را ایجاد می کند و فضای اطراف را با آن پر می کند. و سپس نیازی به دوپینگ به شکل یک مرد نیست. بلکه ، مرد به شما نیاز خواهد داشت.

چهارم. نیازی به پیوند مفاهیم ازدواج و زایمان نیست. باز هم ، نرم افزار می گوید ساعت بیولوژیکی در حال تیک تاک است و زمان آن رسیده است که به فرزندان سالم فکر کنیم. و زن به هر طریقی شروع به فکر تولد یک کودک می کند. و وقتی "چرا" را مشخص می کنید ، من می شنوم: "وقت آن رسیده است" ، "هرچه زودتر بچه ها از نظر جسمی سالم تر شوند" ، "مرد من از قبل می خواهد". بچه دار شدن بچه گربه داشتن نیست. مادری تنها یکی از راه های تحقق زنانگی و عشق است. و چرا همه نگران سلامت جسمی نوزاد هستند ، در حالی که ترجیح می دهند فعلاً به سلامت روان فکر نکنند. اگر اساس رابطه شما قبلاً خراب شده باشد ، ساختن یک خانه قوی کار نخواهد کرد. و بچه ها رنج می برند. کودکان وقتی خوشحال می شوند که والدینشان خوشحال باشند. اگر مادر با چشمانی خالی و اشک آلود باشد ، کودک برای خود یک برنامه اشتباه یاد می گیرد: خانواده و شادی مفاهیم ناسازگار هستند. 80 درصد عزت نفس نوزاد بستگی به عزت نفس مادر دارد.

پنجم. اقدام به. این نکته یک رویکرد آگاهانه به زندگی شما است. ابتدا باید نحوه احساس شادی و دریافت انرژی بدون مرد را بیاموزید ، و سپس فکر کنید که به چه نوع مردی نیاز دارید. اگر فقط به یک مرد به عنوان یک گونه بیولوژیکی نیاز دارید ، پیدا کردن او دشوار نخواهد بود. مردان ضعیف و با اراده ضعیف فقط رویای یافتن آنها را دارند. اما این چیزی نیست که شما نیاز دارید ، اینطور است؟

پاسخ سوالات زیر را در نظر بگیرید:

مردی که می خواهید با او خانواده بسازید - او چگونه است؟

چه زنی می تواند با او باشد؟

در شرایط فعلی شما چه چیزی مانع از جذب چنین مردی به زندگی شما می شود؟

افکار و نگرش های شما برای جلوگیری از ظاهر آن چیست؟

و وقتی با "سوسک های" خود در مورد خود برخورد می کنید ، سناریوهای عمومی را کنار نگذارید ، مرکز عظیمی از قدرت را در درون خود احساس خواهید کرد. نیروهای عشق.

عشق یعنی حرکت در یک جهت. حالت کسل کننده چهره او هرگز هیچ رابطه ای را نجات نداده است. بگذارید چشمان شما از عشق بدرخشد ، دلایل زیادی برای این وجود دارد. اطرافیان ما به سادگی ما و رفتار ما نسبت به خود را منعکس می کنند. آنچه داخل است بیرون است. اقدامات شما نباید با هدف یافتن شوهر باشد و با انتخاب عجله نکنید. اقدامات شما باید با هدف ایجاد نسخه جدیدی از خود انجام شود. و سپس ، با تنها ماندن با خود ، با عشق صادقانه به خود می توانید بگویید: "اما برای من ، بهتر است تنها باشم! من می خواهم حلوا بخورم ، من می خواهم - شیرینی زنجفیلی."

توصیه شده: