طلاق

فهرست مطالب:

تصویری: طلاق

تصویری: طلاق
تصویری: أول مداخلة.. جابت رجالة واقتحمت البيت وبلغتها بالطلاق مش من السوشيال.. كل تفاصيل طلاق مصطفى فهمي.. 2024, ممکن است
طلاق
طلاق
Anonim

طلاق چیست؟ برخلاف تصورات روزمره مردم ، طلاق - این اصلاً مترادف کلمات نیست: "جدایی" ، "جدا" یا "جدا". بین کلمات "جدا شده" و "مطلقه" فاصله معنایی عظیمی وجود دارد. طلاق عبارت است از خاتمه پیوند زناشویی که به طور رسمی توسط دولت بین زن و مرد به رسمیت شناخته شده است.

اما "جدایی" - مردان و زنانی که به سادگی یک رابطه صمیمی یا عاشقانه برقرار کردند. مردان و زنانی که در چارچوب به اصطلاح "روابط مدنی" با هم زندگی کرده اند یا ازدواج کرده اند "پراکنده" یا "پراکنده" هستند ، اما بین آنها درگیری جدی ایجاد می شود. بر این اساس ، تا زمانی که همسران مراحل رسمی طلاق را طی نکرده باشند ، تا زمانی که اداره ثبت یا دادگاه تجدیدنظر تصمیم گرفته است سندی به نام "گواهی طلاق" به آنها تحویل دهد ، حتی اگر آنها واقعاً از هم پاشیده یا جدا شده باشند ، استفاده از آن صحیح تر است. مفهوم "یک زن و شوهر متاهل در شرایط قبل از طلاق".

همه اینها به این دلیل است که از دیدگاه جامعه و دولت ، مهم نیست که چند بار زن و مردی که رسماً ازدواج ایجاد کرده اند به هم نزدیک نمی شوند و از هم جدا نمی شوند ، جدا می شوند و به یکدیگر باز نمی گردند ، نقل مکان کنید یا متفرق شوید ، تا زمانی که تصمیم قانونی مربوط به فسخ ازدواج آنها وجود نداشته باشد ، و هیچ مقام رسمی وجود نداشته باشد طلاق - آنها هنوز زن و شوهر هستند. با آن مجموعه کامل حقوق و تعهدات خانوادگی و پدری و مادری که توسط قوانین فدراسیون روسیه پیش بینی شده است.

برای زندگی و برقراری ارتباط با آن نماینده جنس مخالف ، که در رابطه با آنها احساس عشق و جذابیت جنسی ناگهان یا به تدریج از کار می افتد ، به سادگی از نظر جسمی قادر نیستند. و اکثر مردان و زنان نمی خواهند خود را مجبور به زندگی مشترک کنند یا با کسی ملاقات کنند که دیگر احساساتی برای او ندارند. ما دوست نداریم با کسانی زندگی کنیم که دوستشان نداریم. این امر به ویژه در مورد مردان صادق است.

زنان هنوز می توانند با فردی که از آنها بیمار است زندگی کنند ، به خاطر فرزندی که از این اتحادیه متولد شده است ، یا فقط به این دلیل که جایی دیگر برای رفتن ندارند ، وابستگی مالی به یک مرد وجود دارد. اما با این وجود ، بسیار ناراحت کننده است …

با این حال ، مردم بیهوده به جنس "homo sapiens" - "مرد معقول" تعلق ندارند. حتی در زمانهای قدیم آنها متوجه شدند که احساسات و عواطف ، حتی درخشان ترین آنها ، اصلاً پایه ای نیست که بتوان بر اساس آن چیزی طولانی ، پایدار و قابل پیش بینی ساخت. بنابراین ، آنها با خانواده و ازدواج ، یعنی چنین شکلی از روابط بین زن و مرد ، که در آن این روابط قراردادی ، طولانی مدت است ، حقوق و تعهدات واضح و شفافی را بر شرکا تحمیل می کنند و تحریم های خاصی را پیش بینی می کنند. کسانی که این توافق را نقض می کنند هسته نامرئی قرارداد ازدواج با صدای بلند بیان نمی شود ، بلکه تضمینی ضمنی است که زن و مردی که این خانواده را ایجاد کرده اند متعهد می شوند که با هم زندگی کنند ، یک خانه مشترک را اداره کنند ، روابط صمیمی برقرار کنند و از یکدیگر و فرزندان خود مراقبت کنند. یک زن و شوهر در تمام زندگی خود ، یعنی حتی زمانی که عشق و جذابیت آنها از بین رفته است. به این معنا که خانواده و لحظه تعیین کننده ایجاد آن ، آیین ازدواج ، چیزی بیش از تلاشی برای ایجاد چنین روابط جنسی ، والدینی و مادی-اقتصادی بین زن و مرد نیست ، که حتی در مواقع برنامه زیست اجتماعی نیز می تواند پایدار باشد. رفتار عشقی که این روابط را ایجاد کرده است به پایان می رسد. یک خانواده مانند یک بیانیه اصولی است: "ما یکدیگر را دوست داریم ، قرار است یک عمر یکدیگر را دوست داشته باشیم! اما حتی اگر عشق تمام شود ، ما هنوز با هم زندگی می کنیم ، از یکدیگر مراقبت می کنیم و فرزندانمان را بزرگ می کنیم!"

خانواده زندگی نه تنها در عشق ، بلکه پس از عشق است ، به خاطر کسانی که در این عشق متولد شده اند ، به امید زنده شدن عشق منقرض شده در آینده.خانواده نوعی قیاس نامه ضمانت نامه یا حتی وصیت نامه است: "اگر اتفاقی برای من یا احساسات من بیفتد ، تعهدات خاصی نسبت به نزدیکترین افراد من هنوز انجام می شود."

اما در اینجا یک نکته خاص وجود دارد. وقتی ثبت کننده در دفتر ثبت احوال از عروس و داماد می پرسد ، و در پاسخ ما "بله" می شنویم ، مردم ، در واقع ، از شرایط کافی فاصله دارند. به بیان ساده ، عروس و داماد ممکن است همه پیامدهای قانونی و سایر اقدامات خود را درک نکنند و حتی بیشتر به این موضوع فکر نکنند "اگر در این صورت چه اتفاقی می افتد؟" زیرا اولا از عشق و رابطه جنسی در سرخوشی به سر می برند و ثانیاً هنوز تمام آن چیزی را که در آینده در انتظار آنها است ، طی نکرده اند. از این رو شجاعت ناامیدانه آنها ، که فرزندان آنها پس از آن هزینه می پردازند. عروس و دامادها که می دانند یکی از مهمترین گام ها را در زندگی خود برداشته اند ، همیشه کافی نیستند.

از نظر روانشناسی خانواده ، واقعی " طلاق"- این یک روش قانونی برای قطع رابطه ازدواج در یک زوج خاص است. بر این اساس ، انواع" جدایی "،" بازگشت به والدین "،" اختلاف نظرها برای فکر کردن در مورد سرنوشت خانواده و یک یا دو هفته آیا من به همه اینها احتیاج دارم "، در واقع ، آنها ممکن است رابطه مستقیمی با یک طلاق واقعی داشته باشند ، یا اصلاً ربطی به آن نداشته باشند. آنها نزاع کردند ، سپس آنها را گرفتند و تصمیم گرفتند. جدا شدن و رانندگی رفت و برگشت بود ، اما طلاق وجود نداشت.

شاید به شکل دیگری: طلاق وجود دارد ، اما جدایی و خروج همسران هرگز اتفاق نیفتاد. و آنها سالها با هم زندگی می کنند نه به عنوان زن و شوهر ، بلکه به عنوان زن و مرد. علاوه بر این ، آنها می توانند بچه به دنیا بیاورند ، فقط در حال حاضر آنها به طور قانونی خارج از ازدواج هستند. اگرچه ، البته ، با پدری و مادری کاملاً رسمی. البته ، چنین زوج هایی که به طور رسمی طلاق گرفته اند ، هنوز می توانند از هم جدا شده و متفرق شوند. یا شاید هم نه. آنها حتی می توانند دوباره ازدواج کنند ، روابط خود را از طریق دفتر ثبت رسمی کنند. و حتی در آن صورت دوباره طلاق می گیرد. چنین زوجی در عمل روانشناس خانواده اصلاً غیر معمول نیستند.

خروج شوهر با بازگشت بعدی - گاهی اوقات نجات خانواده از آن طلاق احتمالی ، در صورت درخواست شوهر طلاق بدون خروج از خانواده فقط به این دلیل که در نتیجه این رویدادها ، یک همسر باهوش نه تنها می تواند علل تنش خانوادگی ایجاد شده را درک کند ، بلکه آنها را برای همیشه از بین می برد. شوهر شما ، که ناگهان خانواده را ترک کرد ، ممکن است این را به وضوح بفهمد ، یا ممکن است نفهمد.

روزی روزگاری تصمیم گرفتید زن و شوهر شوید. یعنی آنها تمایل جدی خود را برای یک سال یا دو سال ، نه ده سال ، بلکه یک زندگی کامل ابراز کردند! تغییر وضعیت مدنی شما در دفتر ثبت ثبت شد ، که در مورد آن سند خاصی برای شما صادر شده است. اما بعداً ، به دلایلی ، شوهر شما تصمیم گرفت دیگر شوهر شما نباشد. و در همه اینها یک مشکل بزرگ وجود دارد: برخلاف "نیمه" سرکش شما ، شما نمی خواهید وضعیت تاهل خود را از دست بدهید! نکته مهم این است که شما سرسختانه نمی خواهید طلاق بگیرید. بنابراین ، شما از امضای دادخواست طلاق امتناع می کنید و وارد مبارزه جدی می شوید. طلاق نبردی برای زندگی است … مدتهاست که شناخته شده است: مهم نیست که چقدر خود را برای جنگ آماده می کنید ، باز هم به طور غیرمنتظره اتفاق می افتد. همیشه کمبود مهمات و افراد وجود خواهد داشت و مردن بسیار ترسناک است. در مورد طلاق ها نیز چنین است: مهم نیست که چقدر فرد در مورد طلاق فکر می کند ، وقتی شریک روابط خانوادگی این را اعلام می کند ، همیشه غیر منتظره به نظر می رسد و آینده بسیار ترسناک است.

حالا تصور کنید که ما یک بازی نقش آفرینی "در روانشناس خانواده" داریم. گویی شما به ملاقات من می آیید و چیزی شبیه به این می گویید: "شوهر من ، که مدت هاست به او خیانت می کنم ، دیروز به من گفت که من را ترک می کند ، و یکی از این روزها او درخواست خواهد کرد طلاق … ما 6 سال است ازدواج کرده ایم ، در آپارتمان شوهرم زندگی می کنیم ، او سه برابر من بیشتر درآمد دارد ، فرزند ما پنج ساله است. او به پدر نیاز دارد. بله ، و من نمی خواهم شوهرم را از دست بدهم … چه کنم ؟؟؟ شش ماه پیش ، شوهرم تنها به تعطیلات خارج از کشور رفت ، پس از آن صمیمیت عملاً در خانواده ما از بین رفت و او اغلب شروع به سفرهای کاری می کرد. یک ماه پیش ، او شروع به گفتن کرد که ما از یکدیگر خسته شده ایم ، باید جداگانه زندگی کنیم. که من سرسختانه با آن مخالف بودم. اما دیروز نامه نگاری صمیمی با خانمی را در تلفن خواندم. وقتی این موضوع را به شوهرم گفتم او عصبانی شد. او گفت که این من بودم که در جایی که نباید صعود می کردم ، و من خودم مقصر بودم که خانواده ما از هم پاشید.او خواست که من از آپارتمانش جایی بیرون بروم و در این بین او فکر خواهد کرد که آیا زمان طلاق ما فرا رسیده است یا نه … ما 12 سال است ازدواج کرده ایم ، دو فرزند داریم. آنها من را دوست دارند … چگونه می توان زندگی کرد ؟؟؟ "پس از آن ، شما به شدت انتظار دارید که یا من عصای جادویی خود را تکان دهم ، و شوهرم بلافاصله برای شما پیامکی با توبه غم انگیز و قول می دهد که دیگر هرگز این کار را انجام نخواهد داد ، یا من شروع به پرسیدن سوالات طولانی و فاسد کننده در مورد تخیلات دوران کودکی و نوجوانی شما خواهم کرد. شاید ، من کسی را ناراحت کنم ، اما اینطور نمی شود.

تنها یکی از ده گفتگو در مورد طلاق در واقع با ثبت درخواست با درخواست انحلال ازدواج در اداره ثبت (در صورت عدم وجود فرزند در ازدواج) یا در دادگاه قاضی (در صورت وجود فرزندان) به پایان می رسد. تنها یک نفر از هر پنج زوج متاهلی که تقاضای طلاق کرده اند ، در واقع اولین بار که این روش را طی می کنند ، مراحل طلاق را طی می کنند. در این مدت تنها یک سوم از همسرانی که درخواست فسخ ازدواج خود را داده اند به طور جداگانه زندگی می کنند. بقیه برای مدتی ، یا حتی کل زندگی خود (!) ، به زندگی مشترک ادامه می دهند. اغلب حتی پس از طلاق هر یک سوم از آن زوج های متاهلی که به طور قانونی ازدواج خود را خاتمه داده اند ، در آینده سعی می کنند به نحوی روابط انسانی خوب را ، اغلب - حتی روابط صمیمی ، بازگردانند. اغلب ، حتی اگر یکی از شرکا ازدواج خود را با شخص کاملاً متفاوتی ثبت کرده باشد. هر پنجم از آن زوج های متاهلی که از بین رفتند طلاق ، بعداً سعی کرد با هم نقل مکان کند ، صاحب فرزند دیگری شود ، حتی ازدواج را دوباره ثبت کند. تقریباً همه زن و شوهرها ، در مراحل طلاق ، صادقانه نگران روان فرزندان خود هستند ، احساس گناه خود را برای آنچه اتفاق افتاده است.

ممکن است از من بپرسید: "این به چه معناست؟! آیا این بدان معناست که نیازی به روانشناس خانواده نیست؟" پاسخ من این است که این بدان معناست که طبق قوانین فیزیک و دیالکتیک ، جاذبه و دافعه همیشه تعادل خود را دارند: مطلقاً هر عملی باید نوعی مخالفت داشته باشد ، نیروی گریز از مرکز بر نیروی گریز از مرکز و برخی دیگر از گرایش ها وجود دارد. با هرگونه گرایش مخالف است بر این اساس ، هیچ چیز روشن ، خطی و بدون ابهام در جهان وجود نداشت ، وجود ندارد و نخواهد داشت. بنابراین ، در هنگام طلاق به هر دلیلی که اتفاق بیفتد ، صرف نظر از عوامل جدایی زوجین ، مطمئناً برخی از گرایشهای با هدف حفظ این زوج شامل می شود. تاکید می کنم: حتما! و اگر زنی که علاقه زیادی به حفظ ازدواج خود دارد ، حداقل در كوچكترین درجه به طور شایسته از تمایلات خود برای حفظ زوج استفاده كند و از آنها استفاده كند ، شانس موفقیت او بطور قابل ملاحظه ای افزایش می یابد. خود ، این گرایش ها در مجموع عوامل عینی و ذهنی بیان می شود. در اینجا اصلی ترین آنها وجود دارد.

دلایل عینی جلوگیری از طلاق:

  • حضور کودکان مشترک ، به ویژه کودکان کوچک. حضور کودکانی که در رابطه قبلی به دست آمده اند ، اما قبلاً موفق شده اند صادقانه به شریک ازدواج وابسته شوند.
  • عدم وجود ، در صورت طلاق ، یکی از شرکای (یا حتی هر دو به طور همزمان) فضای زندگی برای زندگی.
  • وابستگی مالی شرکا به یکدیگر یا به خویشاوندان یا دوستان خانواده "نصف".
  • وابستگی شغلی شرکا به یکدیگر یا بستگان یا دوستان "نیمه".
  • مشکلات جدی سلامتی در یکی از شرکا (یا هر دو به طور همزمان) ، فرزندان یا بستگان نزدیک آنها. از جمله ناتوانی جسمی برای بچه دار شدن با همسر دیگر.
  • وجود تعهدات قانونی یا مالی مشترک به اشخاص و سازمانهای ثالث (بدهی ، وام مسکن ، مشارکت در برخی برنامه های دولتی یا خصوصی ، ثبت مشاغل برای یکی از شرکا ، یا بستگان وی (و غیره) و غیره).
  • وجود چنین حرفه ای ، که در آن طلاق (به ویژه حرفه ای رسوا) بسیار نامطلوب است ، می تواند همه چشم اندازهای شغلی را از بین ببرد.(افسران ، کارمندان دولت ، سیاستمداران ، شخصیت های عمومی و غیره) دلایل ذهنی جلوگیری از طلاق: عشق به فرزندان و مسئولیت برای آینده آنها.
  • دلبستگی عاطفی به شریک ، از ابتدای رابطه حفظ شده یا در طول زندگی خانوادگی بوجود آمده است (این نیز اتفاق می افتد).
  • حسادت شدید به شریک زندگی. به خصوص اگر ظاهر او بسیار خوب باشد.
  • سازگاری صمیمی عالی در یک زن و شوهر ، وجود ترس واقعی از پیدا کردن شریک مشابه دشوار است. یا حیا و محافظه کاری ذاتی ، بدون در نظر گرفتن این ایده که شخص دیگری در رختخواب امکان پذیر است.
  • یک عادت برای این شخص ، ایجاد شده به دلیل طولانی بودن زندگی مشترک ، عدم تمایل به تغییر اساسی زندگی شما.
  • حرص و طمع معمولی: عدم تمایل اساسی برای یک شریک ، ارتباطات او ، تمام دارایی های او "که با کار پشت سر هم به دست آمده است" برای رفتن به بیرون.
  • مجموعه ای منحصر به فرد از تجربیات مشترک: مجموعه ای از برخی از رویدادهای زنده ، جالب ، غم انگیز یا کمیک در زندگی که اکثر افراد اطراف آن را ندارند. (در یک جفت ، شخصی شخصی را از چیزی نجات داد ، مردم بزرگ شدند و با هم درس خواندند ، آزمایشات سختی را پشت سر گذاشتند و غیره)
  • احساس شرمندگی در حضور والدین خود و یا والدین شریک زندگی خود. کسی که برای این زوج کار زیادی انجام داد ، یا بلافاصله فرزند خود را از آزمایش بیوگرافی خود در این ازدواج منصرف کرد.
  • احساس شرمندگی در حضور دوستان خانواده یا همکاران کار (به ویژه اگر هر دو شریک در یک سازمان کار می کنند).
  • شرکا اهداف مشترکی در زندگی دارند که همیشه آنها را متحد کرده است. (برای مثال ، برنامه ریزی برای مهاجرت به شهر دیگر یا کشور دیگر ، راه اندازی یک تجارت مشترک و غیره).
  • شرکا منافع مشترکی در زندگی دارند که همیشه متحد بوده اند. (به عنوان مثال: انجام یک کار ورزشی ، سرگرمی).
  • عدم اعتماد به نفس ، توانایی شما در ایجاد روابط عاشقانه و خانوادگی جدید ، موفق تر (مربوط به سن ، فرزندان ، امور مالی و غیره).
  • بی اعتمادی به شریک جدیدی که رفتار او مشكل زا یا مشكوك به نظر می رسد.
  • خاطرات دردناک طلاق یا جدایی های گذشته.
  • خاطرات غم انگیزی از طلاق که مادر و پدرش در دوران کودکی این شخص پشت سر گذاشتند.
  • ارزشها و نگرشهای سختگیرانه خانواده نسبت به حفظ خانواده به هر قیمتی که به دلیل ویژگیهای خانواده ، آموزش ملی و مذهبی در فرد شکل گرفته است (اغلب - بلافاصله بلافاصله در یک مجتمع).

و خیلی بیشتر ، هم عینی و هم ذهنی! همانطور که می بینید ، در کنار زنانی که می خواهند خانواده خود را در برابر تهدید نجات دهند طلاق ، تعداد قابل توجهی از عوامل در حال کار هستند! آنها فرصت های زیادی برای دستکاری مستقیم یا غیرمستقیم توسط شوهرشان دارند که از کنترل خارج شده است.

اما مشکل بزرگ اینجاست. بسیاری از همسران ، صادقانه برای خانواده های خود می جنگند ، نه تنها نمی دانند و نمی دانند از چه روشهای حفظ خانواده می توان استفاده کرد (و این روشها کاملاً غیرممکن است ، مانند تهدید به از بین بردن کودکان) ، اما در گرمای شدید آنها مکانیسم های تخریب ازدواج خود را بیشتر فعال می کنند. در واقع ، آنها سگ های خانوادگی خود را زیر دست خود بریدند. در اینجاست که مفید بودن روانشناس خانواده شایسته نهفته است.

با تمام ناگهانی اطلاع رسانی شما از طلاق قریب الوقوع یا خروج شوهر از خانه به معشوقه اش ، شما مطلقاً نمی توانید وحشت کنید! علاوه بر این ، طلاق بیهوده از نظر قانونی به عنوان "مراحل طلاق" تعریف نمی شود. Pro-ts-ss … احساس می کنید این کلمه چقدر آهسته به نظر می رسد … واقعیت این است که اکثر درخواست های طلاق به دادگاه قاضی ارائه می شود. تاکید می کنم: دنیا! بیهوده چنین چیزی نامیده نمی شود. بسیاری از قضات در عمل عمداً به تعویق می اندازند ، دو یا سه ماه یا حتی شش ماه تلاش می کنند تا از تسلیم درخواست به طلاق واقعی برسند ، به طوری که همسران متضاد این فرصت را دارند که سه بار دیگر فکر کنند: بنابراین آماده است تا پس از خاتمه ازدواج با تصمیم قاضی ، وارد ناشناخته ها شود ،چگونه به نظر آنها زودتر رسید؟

من و شما به وضوح درک می کنیم که طلاق از یک تا چند ماه طول می کشد ، در طی آن چندین عامل و شرایط مهم عینی و ذهنی می تواند به همسری که به حفظ خانواده علاقه دارد کمک کند. بنابراین ، بدیهی است که استراتژی حفظ خانواده در مواجهه با تهدید به طلاق ، اگر به شرح زیر تدوین شود: همسرش در صورت تهدید به طلاق توسط همسر حفظ می شود که می تواند در کوتاه ترین زمان ممکن از حداکثر تعداد اهرم های نفوذ در نیمه ترک خود استفاده کند..

بنابراین هنگام از بین بردن تهدید واقعی طلاق ، به هیچ وجه نباید همه دلایل عینی و ذهنی را که مانع از طلاق به یکباره می شود ، درگیر کنید. به احتمال زیاد ، یک قسمت از آنها ، مانند آس های بازی با ورق ، با موفقیت دفع می شوند و در مقابل دیگران ، از برگ های برنده خود پیشاپیش استفاده می کنند … و بس! همانطور که می گویند بازی تمام شد. بنابراین ، مانند کارت ها ، نیازی به عجله برای نجات خانواده نیست. به یاد داشته باشید: در صورت تهدید به طلاق ، عجله کنید - بدخواهان خانواده خود را بخندانید! تمام ثروت برگ برنده های خانواده شما باید به تدریج ، منطقی و متصل به هم استفاده شوند ، دقیقاً همان کاری را که در کارت ها انجام می دهید ، انجام دهید و بازی و رفتار سایر بازیکنان را برای چندین حرکت پیش رو محاسبه کنید.

چرا ، با تهدید به طلاق ، همه چیز بسیار پیچیده است ، چرا غیرممکن و اشتباه است که به یک حمله جبهه ای بپردازیم ، هزاران عشق و لطافت را در رابطه خانوادگی بر شریک خارج شده بریزیم ، یا دسیبل گریه های خشمگین و لیتر کمپوت ؟ بگذارید برایتان توضیح دهم. مسئله این است که طلاق خانوادگی برخلاف تصور موجود در جامعه ، اصلاً یک موضوع خانوادگی نیست. به عبارت دقیق تر ، خانواده فقط تا حدی ، به طور رسمی. و مطمئناً نمی توان طلاق را آنطور که اغلب در مجلات براق زنان انجام می شود نامید: "موضوع دو." به خاطر داشته باشید: تصمیم گیری در مورد طلاق ، مانند روشی که برای خود طلاق انجام می شود ، همیشه یک امر جمعی است! خودتان قضاوت کنید. طلاق در واقعیت چگونه است؟ فرض کنیم مردی از همسرش ناراضی است. او ، همانطور که معتقد است ، عدم استقلال در زندگی ، عدم رابطه جنسی ، اضافه وزن ، تنبلی در زندگی روزمره و بی نظمی دارد. او ، به نوبه خود ، از شوهرش ناراضی است: مهمانی های منظم جمعه وی با دوستان ، تنبلی او در حل مسائل خانواده ، زمان کمی که او با خانواده و فرزندش می گذراند. همسر سالهاست که از شوهرش به والدین ، سایر اقوام و دوست دخترانش شکایت می کند. تحت تأثیر شکایات او ، آنها به او می گویند: "و ما بلافاصله به شما هشدار دادیم که شما و او هیچ شانسی برای آینده ای خوش ندارید!" … بنابراین ، یک نظر کلی خاص از یک سو شکل می گیرد. با این حال ، زن با داشتن وضعیت بدنی نامناسب ، داشتن فرزند و زندگی در آپارتمان شوهرش ، حتی با نظر کلی که ازدواج او یک اشتباه استراتژیک است موافق است ، هنوز مجبور به حفظ این خانواده است. در همین حال ، شوهر ، که در محل کار با همکاران زن ارتباط برقرار می کند ، یکبار با یکی از آنها رابطه عاشقانه برقرار می کند. بدن تازه ، صمیمیت متنوع ، همراه با آرامش روحی (به هر حال ، زن و شوهری که افراد در یک تیم کار می کنند همیشه چیزی برای گفتگو دارند) - آنها به سرعت یک مرد را دیوانه می کنند ، او به سادگی عاشق می شود. دختر بسیار باهوش به نظر می رسد ، بنابراین او با پشتکار با ناهار و شام خوشمزه به مرد غذا می دهد و در آپارتمان اجاره ای او همیشه نظم و نظافت کاملی وجود دارد. او با والدین و دوستانش کار آموزشی انجام می دهد تا آنها مرد را با کلمات تند نترسانند ، تا آنجا که ممکن است با او ارتباط برقرار کنند. مادر و پدرش ، دوست دخترانش و دوستان شوهرشان از داماد بالقوه با آغوش باز استقبال می کنند. با شروع ارتباط با آنها ، شوهر لذت فوق العاده ای را تجربه می کند: همه به او احترام می گذارند ، خواسته های او را در نظر می گیرند و چیزی نمی خواهند! (البته ، در حال حاضر ، در حال حاضر!) پس از چندین گفتگوی صحنه ای "در مورد چشم انداز رابطه ما" ، که از جذابیت دختر ذوب می شود ، مرد تصمیم می گیرد خانواده را ترک کند.او به همسرش اعلام می کند که می خواهد تقاضای طلاق کند ، باید مدتی جداگانه زندگی کند و بلافاصله به سراغ دختر رویاهایش می رود. اینگونه است که فتنه در مورد احتمال طلاق آغاز می شود.

بنابراین ، ما می بینیم که از یک طرف ، ما یک دختر باهوش ، اقوام و دوستان داریم که به طور هدفمند به او کمک می کنند. از سوی دیگر ، یک همسر عصبانی ، کمی دیوانه از کارهای خانه و به طور غیر منتظره ای به مشکل خورد. خویشاوندان و دوستان آنها با عصبانیت و شادی فریاد می زنند: "Atu این خزش! او را از آپارتمان بیرون کنید! اجازه ندهید با کودک ارتباط برقرار کند! آپارتمانش را بردارید ، نفقه تعیین کنید ، و بس!" … البته گاهی اوقات آنها ذوب می شوند و عصبانیت خود را با رحمت عوض می کنند. آنها می گویند: "چه کسی اتفاق نمی افتد! مردان همه چنین مردهایی هستند. احتمالاً ، می توانید ببخشید …". با این حال ، موقعیت آنها ناسازگار و نامشخص است. به نظر می رسد خود زن نمی خواهد شوهرش را از دست بدهد ، اما نمی تواند آشکارا به اطرافیانش بگوید ، زیرا از سوء تفاهم و محکومیت آنها "به دلیل نرمی و بی مهرگی بیش از حد" می ترسد. در عین حال ، والدین خود شوهر نیز ساکت هستند. از یک طرف ، آنها دوست دارند خانواده پسرشان را در کنار هم نگه دارند. با این حال ، آنها درک می کنند که بعید است یک پسر بزرگسال نظر آنها را در نظر بگیرد. بعلاوه ، پسر قبلاً موفق شده بود نگرش بدی نسبت به همسر خود ایجاد کند ، و اشتیاق جدیدی که به او ارائه شد ، تأثیر دلپذیری بر آنها گذاشت. بنابراین ، در این وضعیت مبهم ، مایل به نزاع نه با پسر خود ، و نه با صاحب قانونی و واقعی تنها نوه خود - همسر فعلی ، یا با همسر جدید بالقوه خود ، که در آینده ممکن است نوه های بیشتری به دنیا بیاورد ، والدین شوهر بی طرفی را می پذیرند ، از هرگونه ارزیابی و اقدامی خودداری می کنند. تنها چیزی که وجود دارد این است که آنها از پسر خود می خواهند قبل از تصمیم نهایی هفت بار فکر کند. در این شرایط ، دوستان شوهر ، اگر معشوقه مدتهاست با آنها آشنا شده است ، با قاطعیت وارد مبارزات انتخاباتی آنها شده است ، موفق شده اند با همه رابطه صحیح برقرار کنند ، ممکن است آنها طرف متقاضی باشند ، نه همسر. از جمله ، به او بگویید: "بله ، خوب شما ، نگران نباشید که از همسر خود فرزندی دارید! شما فقط یک نفر دارید! و با یک همسر جدید (به ویژه یک جوان) می توانید دو یا سه نفر دیگر داشته باشید!" … یا مانند والدین ، آنها منتظر می مانند و نگرش را مشاهده می کنند. که ، در این مورد ، معادل این واقعیت است که آنها به نابودی خانواده کمک می کنند …

در نتیجه ، با داشتن عدم قطعیت عمومی ، و اغلب - و خصومت آشکار ، زن به سادگی نمی فهمد که چگونه باید رفتار کند. از این رو ، خلق و خوی او بیش از دهها بار در طول روز تغییر می کند. هنگام ملاقات با شوهرش ، او به سمت او پرواز می کند و سعی می کند برای رابطه جنسی التماس کند ، سپس با عصبانیت رفتار شرم آور او را محکوم می کند و وسایل او را از بالکن به بیرون پرت می کند. اگرچه او قبلاً خانه را ترک کرده است ، اما هنوز کاملاً مصمم نیست ، شوهر نیز نمی تواند موقعیت او را در زندگی درک کند.

از این رو ، او به تدریج این نظر را ایجاد می کند که همسرش یک موجود فوق العاده غیرقابل پیش بینی و دیوانه است که فقط گریه می کند ، فحش می دهد و دعوا می کند ، که باید از او دوری کرد. بنابراین ، در نتیجه اقدامات ناسازگار و نسنجیده همسر ، از یک سو ، و اقدامات صحیح و تأیید شده ریاضی از طرف معشوقه شوهر ، دوستان و والدینش ، مقیاس شوهر فراری ، برای دلایل کاملاً قابل درک و سنگینی ، به تدریج تمایل دارد بپذیرد که با اعلام نیاز به طلاق ، او اصلاً هیجان زده نشد ، او کاملاً درست عمل کرد. اکنون ، نکته اصلی این است که برنامه خود را به پایان برسانید و یک زندگی شاد جدید را در آپارتمان زن مورد علاقه خود شروع کنید.

بنابراین ، یا چیزی شبیه به این ، به نظر می رسد طلاق واقعی … س Theال این است که "تصمیم دو" بدنام اینجا کجاست؟! در عمل ، می بینیم که وقتی شوهر خانواده را ترک می کند ، تصمیمات اصلی (و حتی عدم تصمیم گیری نیز یک تصمیم است) ممکن است توسط معشوقه ، والدین یا دوستانش تهیه یا حتی گرفته شود.یعنی افراد به طور رسمی برای خانواده بیگانه هستند! از این رو ، وقتی شوهر شما ناگهان اعلام می کند که خانواده را ترک می کند ، این بدان معناست که اگرچه هنوز نیروهای نامرئی ، اما بسیار چشمگیر وارد نبرد شده اند. بی رحم ، دارای هوش جمعی ، تجربه زندگی ، انگیزه برای رفتن به پایان تلخ. شما ، در این شرایط ، اغلب ، به تنهایی می جنگید. و اگر شروع به بی اعتنایی و هرج و مرج کنید ، اگر شما را به داخل تانک برده و بدون آمادگی اولیه به جنگ انداخته باشند ، همین پیامدها را خواهد داشت. به نظر می رسد دستگاه قدرتمند است ، فقط شما واقعاً نمی دانید چگونه از اهرم های آن استفاده کنید! در حالی که سعی می کنید همه اهرم ها را بکشید ، هر پیاده نظام با نارنجک که به سرعت به سمت شما می آید شما را سوار می کند. و یک تانک دیگر ، معادل شما ، دیگر اثری از شما نخواهد گذاشت.

به این ترتیب بسیاری از خانواده ها نابود می شوند: در برخی موارد ، زن اهمیت ادعاهای شوهرش را نسبت به او دست کم می گرفت ، در برخی دیگر ، توانایی های معشوقه و اطرافیانش را دست کم می گرفت و ثالثاً ، خود را بیش از حد ارزیابی می کرد. و در این زمان ، معشوقه قبلاً باردار شده است … از اینجا ، وقتی خودم را در وضعیت قبل از طلاق می بینم ، توصیه می کنم بلافاصله موارد زیر را انجام دهید.

پنج شرط لازم برای حفظ خانواده در برابر تهدید به طلاق:

  • شرایط 1 … در کوتاه ترین زمان ممکن ، باید تصمیم گیری شود که آیا واقعاً به شوهر بی وفا یا جدا شده خود نیاز دارید ، آیا حاضرید تا پیروزی برای او بجنگید ، یا آیا حاضرید برای این کار تلاش زیادی انجام دهید. و با تصمیم گیری در این مورد ، محکم روی خود بایستید ، دیگر تصمیم را تغییر ندهید و برای طلاق بروید.
  • شرایط 2 … شما باید فرض کنید که شوهر خود را به خوبی نمی شناسید. زیرا در لحظه تصمیم گیری برای ترک خانواده (یعنی به طور خاص از طرف شما) ، همسرتان از نظر روانی متولد می شود ، به جای همسر خود ، دیگری یا حتی به طور کلی - بیگانه می شود. حالا شوهر شما مثل قبل نیست. بر این اساس ، منطق رفتار او در حال حاضر متفاوت است ، متفاوت از آنچه در تمام این سالهای زندگی مشترک خانوادگی برای شما روشن بود. اغلب اوقات ، اگر نگوییم به طور کلی ، کاملاً کافی نیست. به خصوص اگر فرد عاشق شخص دیگری باشد. اجازه دهید به شما یادآوری کنم که عشق یکی از انواع روان رنجوری است و همچنین نوعی اعتیاد به مواد مخدر ، اعتیاد به اندورفین است. بسیار مشکل است که از فردی در وضعیت کفایت معین بخواهیم. بنابراین ، برای درک آن ، خروج از عقل گرایی همیشه صحیح نیست. این درست است که چیزی به او بدهید و چیزی را از او بگیرید. سپس او به نوعی مجبور خواهد شد آنچه را که اتفاق می افتد درک کند و عقلانیت خود را روشن کند.
  • شرایط 3 … این به طور پیشینی بسیار مهم است و بلافاصله این امر را بدیهی می دانیم که افرادی که از این به بعد بر فرار ، فرار یا تلاش برای فرار از خانواده خود تأثیر می گذارند ، اصلاً احمق نیستند. در اینجا آنها برخلاف شوهر کمی آشفته شما هستند ، آنها به وضوح می دانند که دقیقاً چه می خواهند ، چگونه و در چه زمانی. بر این اساس ، به منظور مقاومت م effectivelyثر در دخالت آنها در امور خانواده مستقل شما ، باید در سطح مناسب قرار بگیرید. از جمله - بسیار انتقادی نسبت به خودش. به خصوص رفتار خانواده آنها.
  • شرایط 4 … مهم این است که یک برنامه مشخص داشته باشید. یعنی همه اقدامات شما برای بازگشت "نیمی" از خانواده فراری ، فرار یا تلاش برای فرار از خانواده باید با دقت اندیشید.
  • شرایط 5 … هم در روند آشتی خانواده که از قبل آغاز شده است و هم پس از احیای زندگی خانوادگی مرتکب کارهای احمقانه نشوید.

تذکر من واقعاً می خواهم شما درک کنید: طلاق - کشنده نیست! کشندگی حماقت ، تنبلی ، وحشت ، عجله و خودخواهی است. بنابراین ، کل کتاب بعدی به مبارزه با این پنج دشمن اصلی شادی خانواده زنان اختصاص داده شده است. اگر آنها را در خود شکست دهید ، بر هر گونه تهدید به طلاق غلبه خواهید کرد.

توصیه شده: