"تو آزادی! او منتظر شماست! " تحلیل استعاری از آثار کلاسیک

"تو آزادی! او منتظر شماست! " تحلیل استعاری از آثار کلاسیک
"تو آزادی! او منتظر شماست! " تحلیل استعاری از آثار کلاسیک
Anonim

خوانندگان عزیز ، آیا قطعه سوراخ کننده ای از کتاب میخائیل افاناسیویچ بولگاکوف "استاد و مارگاریتا" را به خاطر می آورید ، هنگامی که استاد ، در پایان رمان پر درد و رنج خود ، با احساس تسکین معنوی نکات زیر را فریاد می زند: "شما آزاد هستید! او منتظر شماست! "، خطاب به این جمله به زندانی محکوم - پونتیوس پیلاتوس ، در آرزوی نجات؟ (گزیده متن و فیلم را به نشریه خود ضمیمه می کنم - به یاد داشته باشید.)

بنابراین ، یک قیاس خاص برای شما چیست؟

من تفسیر خود را ارائه می دهم - در ارائه استعاری.

1. به من بگویید ، یشوا در معنای گسترده معنوی کیست؟ عشق برآورده شده ، اینطور نیست؟ به بشریت ، به مردم ، به همه - آیا موافق هستید؟ من گمان می کنم هیچ اعتراضی وجود ندارد: خدا عشق است - این حقیقت اساسی م believersمنان است.

2. حالا بیایید به یاد بیاوریم که تقصیر پیلاتس قبل از یشوا (و تمثیلی - نه تنها پیلاتس ، بلکه همه کسانی که در موقعیت معنایی مشابه هستند) چیست؟ در اجازه به صلیب کشیدن عشق تجسم یافته ، در مرگ پسر خدا.

3. اقدامی که پیامدهای معنوی و مجازات مقصر را در پی دارد ، در کتاب با اخراج به سردرگمی ، از دست دادن ، دوست نداشتن …

پیشنهاد می کنم قسمتی از فیلم فوق را تماشا کنید ، اما ابتدا به نقل از فیلم کلاسیک می پردازم …

- چی میگه؟ - مارگاریتا پرسید و صورت کاملاً آرام او با غبغب مهربانی پوشانده شد.

"او می گوید ،" صدای ولاند بلند شد ، "همان چیزی است ، او می گوید که حتی در ماه نیز هیچ استراحتی برای او وجود ندارد و او موقعیت بدی دارد. بنابراین همیشه می گوید وقتی بیدار است ، و وقتی خواب است ، پس همان را می بیند- جاده قمری ، و می خواهد آن را طی کرده و با زندانی ها-نوتسری صحبت کند ، زیرا ، همانطور که او ادعا می کند ، او چیزی را در آن زمان ، مدتها پیش ، در چهاردهم ماه بهار نیسان ، تمام نکرده است. اما افسوس که به دلایلی او نمی تواند از این جاده خارج شود و هیچکس به سراغش نمی آید.…

- یکبار دوازده هزار قمر در یک ماه ، آیا این زیاد نیست؟ - مارگاریتا پرسید.

- آیا داستان فریدا خودش را تکرار می کند؟ ولاند گفت - اما مارگاریتا ، اینجا مزاحم خود نشو. همه چیز درست خواهد شد ، جهان بر این اساس بنا شده است …

4.مجازات سنگین - "دوازده هزار قمر در یک ماه" … در واقع - "آیا زیاد نیست؟"

من فکر می کنم که بولگاکف بزرگ در اینجا موارد زیر را پیش بینی کرده است: کسانی که به عشق خیانت می کنند برنامه های اصلی را می شکنند و خود را به بی خدا بودن می پردازند ، جایی که به دلایلی "خارج شدن از جاده عشق غیرممکن است و هیچکس به سراغ شما نمی آید" … تنهایی ، بیقراری ، بیزاری … تابستانهای بی شمار - برای همیشه … حالا فکر کنید: آیا اگر عشق را بیگانه کنیم ، خود را در شرایط معنایی مشابه در معرض آزمایشات معنوی قرار نمی دهیم؟

5. و چه می شود - عواقب مرگبار به طرز غم انگیزی غیر قابل جبران است؟ خدا را شکر ، اینطور نیست!

در شرایط توبه آگاهانه ، همیشه فرصتی برای شفا وجود دارد … عشق همه بخشنده ، مهربان و رها کردن گناهان خرج شده است …

قسمتی را به خاطر بسپاریم …

در اینجا وولند دوباره به استاد روی آورد و گفت: خوب ، حالا می توانید رمان خود را با یک عبارت به پایان برسانید!

به نظر می رسید استاد از قبل منتظر این بوده است ، در حالی که بی حرکت ایستاده بود و به دادستان نشسته نگاه می کرد. او دستان خود را مانند یک مگافون تا کرد و فریاد زد به طوری که پژواک از کوههای متروک و بی درخت پرید:

- رایگان! رایگان! او منتظر شماست!

کوهها صدای استاد را به رعد تبدیل کردند و همین رعد و برق آنها را از بین برد. دیوارهای سنگی لعنتی سقوط کرده اند. در بالای پرتگاه سیاه ، که دیوارها به داخل آن رفتند ، شهر عظیمی با بتهای درخشان که بر باغ حکمروایی می کردند ، روشن شد که برای هزاران قمر این سرسبز رشد می کرد. جاده قمری ، که مدتها منتظر وکیل بود ، مستقیماً به این باغ کشیده شد و سگ گوش تیز ابتدا در امتداد آن شتافت. مردی با روپوش سفید با آستری خونین از روی صندلی بلند شد و با صدایی خشن و شکسته چیزی را فریاد زد. نمی توان تشخیص داد که او گریه می کند یا می خندد و چه چیزی فریاد می زند. فقط قابل مشاهده بود که به دنبال نگهبان وفادار خود در امتداد جاده قمری به سرعت دوید …

من نمی دانم آیا هیچ یک از خوانندگان با بخشش آزادی ، بخشش مشابهی را تجربه کرده اند؟ من یکبار تجربه کردم (صادقانه اعتراف می کنم) و می توانم شهادت دهم: حسی فوق العاده ، گویی که خود را از بندهای دردناک و طولانی رهایی می بخشید و امکان نجات و راهی معنوی را که با یک حضور بزرگ - حضور عشق مقدس - روشن می شود ، بدست می آورید. و من انتشار را با سخنان رسول مقدس ، راهب جان خداشناس ، به پایان می رسانم ، و خوانندگان را با یک جذابیت خاص-در مراقبه فلسفی و تمثیلی-ترک می کنم … در مورد انتخاب ، در مورد پیامدها ، در مورد جاده ها …

خدا عشق است و هر که در عشق بماند در خدا و خدا در او ساکن است. محبوب! بگذارید یکدیگر را دوست بداریم ، زیرا عشق از جانب خداست و هرکس که دوست دارد از خدا متولد شده و خدا را می شناسد.

توصیه شده: