2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
خوانندگان عزیز ، آیا قطعه سوراخ کننده ای از کتاب میخائیل افاناسیویچ بولگاکوف "استاد و مارگاریتا" را به خاطر می آورید ، هنگامی که استاد ، در پایان رمان پر درد و رنج خود ، با احساس تسکین معنوی نکات زیر را فریاد می زند: "شما آزاد هستید! او منتظر شماست! "، خطاب به این جمله به زندانی محکوم - پونتیوس پیلاتوس ، در آرزوی نجات؟ (گزیده متن و فیلم را به نشریه خود ضمیمه می کنم - به یاد داشته باشید.)
بنابراین ، یک قیاس خاص برای شما چیست؟
من تفسیر خود را ارائه می دهم - در ارائه استعاری.
1. به من بگویید ، یشوا در معنای گسترده معنوی کیست؟ عشق برآورده شده ، اینطور نیست؟ به بشریت ، به مردم ، به همه - آیا موافق هستید؟ من گمان می کنم هیچ اعتراضی وجود ندارد: خدا عشق است - این حقیقت اساسی م believersمنان است.
2. حالا بیایید به یاد بیاوریم که تقصیر پیلاتس قبل از یشوا (و تمثیلی - نه تنها پیلاتس ، بلکه همه کسانی که در موقعیت معنایی مشابه هستند) چیست؟ در اجازه به صلیب کشیدن عشق تجسم یافته ، در مرگ پسر خدا.
3. اقدامی که پیامدهای معنوی و مجازات مقصر را در پی دارد ، در کتاب با اخراج به سردرگمی ، از دست دادن ، دوست نداشتن …
پیشنهاد می کنم قسمتی از فیلم فوق را تماشا کنید ، اما ابتدا به نقل از فیلم کلاسیک می پردازم …
- چی میگه؟ - مارگاریتا پرسید و صورت کاملاً آرام او با غبغب مهربانی پوشانده شد.
"او می گوید ،" صدای ولاند بلند شد ، "همان چیزی است ، او می گوید که حتی در ماه نیز هیچ استراحتی برای او وجود ندارد و او موقعیت بدی دارد. بنابراین همیشه می گوید وقتی بیدار است ، و وقتی خواب است ، پس همان را می بیند- جاده قمری ، و می خواهد آن را طی کرده و با زندانی ها-نوتسری صحبت کند ، زیرا ، همانطور که او ادعا می کند ، او چیزی را در آن زمان ، مدتها پیش ، در چهاردهم ماه بهار نیسان ، تمام نکرده است. اما افسوس که به دلایلی او نمی تواند از این جاده خارج شود و هیچکس به سراغش نمی آید.…
- یکبار دوازده هزار قمر در یک ماه ، آیا این زیاد نیست؟ - مارگاریتا پرسید.
- آیا داستان فریدا خودش را تکرار می کند؟ ولاند گفت - اما مارگاریتا ، اینجا مزاحم خود نشو. همه چیز درست خواهد شد ، جهان بر این اساس بنا شده است …
4.مجازات سنگین - "دوازده هزار قمر در یک ماه" … در واقع - "آیا زیاد نیست؟"
من فکر می کنم که بولگاکف بزرگ در اینجا موارد زیر را پیش بینی کرده است: کسانی که به عشق خیانت می کنند برنامه های اصلی را می شکنند و خود را به بی خدا بودن می پردازند ، جایی که به دلایلی "خارج شدن از جاده عشق غیرممکن است و هیچکس به سراغ شما نمی آید" … تنهایی ، بیقراری ، بیزاری … تابستانهای بی شمار - برای همیشه … حالا فکر کنید: آیا اگر عشق را بیگانه کنیم ، خود را در شرایط معنایی مشابه در معرض آزمایشات معنوی قرار نمی دهیم؟
5. و چه می شود - عواقب مرگبار به طرز غم انگیزی غیر قابل جبران است؟ خدا را شکر ، اینطور نیست!
در شرایط توبه آگاهانه ، همیشه فرصتی برای شفا وجود دارد … عشق همه بخشنده ، مهربان و رها کردن گناهان خرج شده است …
قسمتی را به خاطر بسپاریم …
در اینجا وولند دوباره به استاد روی آورد و گفت: خوب ، حالا می توانید رمان خود را با یک عبارت به پایان برسانید!
به نظر می رسید استاد از قبل منتظر این بوده است ، در حالی که بی حرکت ایستاده بود و به دادستان نشسته نگاه می کرد. او دستان خود را مانند یک مگافون تا کرد و فریاد زد به طوری که پژواک از کوههای متروک و بی درخت پرید:
- رایگان! رایگان! او منتظر شماست!
کوهها صدای استاد را به رعد تبدیل کردند و همین رعد و برق آنها را از بین برد. دیوارهای سنگی لعنتی سقوط کرده اند. در بالای پرتگاه سیاه ، که دیوارها به داخل آن رفتند ، شهر عظیمی با بتهای درخشان که بر باغ حکمروایی می کردند ، روشن شد که برای هزاران قمر این سرسبز رشد می کرد. جاده قمری ، که مدتها منتظر وکیل بود ، مستقیماً به این باغ کشیده شد و سگ گوش تیز ابتدا در امتداد آن شتافت. مردی با روپوش سفید با آستری خونین از روی صندلی بلند شد و با صدایی خشن و شکسته چیزی را فریاد زد. نمی توان تشخیص داد که او گریه می کند یا می خندد و چه چیزی فریاد می زند. فقط قابل مشاهده بود که به دنبال نگهبان وفادار خود در امتداد جاده قمری به سرعت دوید …
من نمی دانم آیا هیچ یک از خوانندگان با بخشش آزادی ، بخشش مشابهی را تجربه کرده اند؟ من یکبار تجربه کردم (صادقانه اعتراف می کنم) و می توانم شهادت دهم: حسی فوق العاده ، گویی که خود را از بندهای دردناک و طولانی رهایی می بخشید و امکان نجات و راهی معنوی را که با یک حضور بزرگ - حضور عشق مقدس - روشن می شود ، بدست می آورید. و من انتشار را با سخنان رسول مقدس ، راهب جان خداشناس ، به پایان می رسانم ، و خوانندگان را با یک جذابیت خاص-در مراقبه فلسفی و تمثیلی-ترک می کنم … در مورد انتخاب ، در مورد پیامدها ، در مورد جاده ها …
خدا عشق است و هر که در عشق بماند در خدا و خدا در او ساکن است. محبوب! بگذارید یکدیگر را دوست بداریم ، زیرا عشق از جانب خداست و هرکس که دوست دارد از خدا متولد شده و خدا را می شناسد.
توصیه شده:
تجزیه و تحلیل شخصیت SWOT: دستورالعمل های گام به گام برای تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف شما
تجزیه و تحلیل SWOT روشی است که معمولاً توسط مشاغل و شرکتها برای ارزیابی نقاط قوت و ضعف آنها و عوامل خارجی که ممکن است بر توسعه تأثیر بگذارند ، استفاده می شود. در واقع ، از این ویژگیها است که مخفف عبارت است از: نقاط قوت (نقاط قوت) ، نقاط ضعف (ضعف) ، فرصتها (فرصتها) و تهدیدها (تهدیدها).
از کوتاه شدن تا ادغام - تجزیه و تحلیل یک سوال کلاسیک. سایه ات را در آغوش بگیر
این بینش ها بر اساس بحثی از یک جلسه نظارتی اخیر برای بررسی پرونده کاری فعلی است که من مطرح کردم. هیچ نمونه ای در انتشار وجود ندارد ، فقط درک الگوریتم ارائه شده است. دوستان عزیز ، یک طرح نسبتاً معمولی را تصور کنید: یک ستمگر و یک قربانی در یک خانواده:
آزادی انتخاب یا انتخاب آزادی؟
یکبار قول دادم که به شما بگویم چرا به نظرم واضح است که موضوعات "زنانگی ودایی" روزی محبوب شده و مورد تقاضا قرار گرفته است. و چه دانه منطقی در آنها وجود دارد. از آن زمان ، من مجبور شدم در سطح خارجی و روزمره کمی به عنوان "همسر ودایی"
"درباره آب مرده و زنده" "مشکلات روانی. نمای استعاری مفید
دوستان ، با این نشریه ، از شما می خواهم که به ساختار استعاری ارزشمند افسانه دوران کودکی ما "سیب های جوان کننده" توجه کنید ، قهرمان آن با هدیه ای شفابخش و مقدس نجات یافت آب زنده و مرده … این تمثیل در پر بودن معنایی و معنوی خود بسیار با تجربه واقعی مشکلات روانی ارتباط دارد.
عشق در آزادی متولد می شود و وقتی این آزادی مورد تجاوز قرار می گیرد ، از بین می رود
در روابط بالغ ، افراد از یکدیگر مستقل هستند ، حسادت نمی کنند ، از شریک خود برای برآوردن نیازهای خود استفاده نمی کنند. عشق برای آنها احساس رضایت و احساس هماهنگی در زندگی آنها به ارمغان می آورد. او علیرغم این واقعیت که می تواند شما را نگران شخص دیگری کند ، اضطراب و خصومت کمی دارد.