بگوچی میخواهی

تصویری: بگوچی میخواهی

تصویری: بگوچی میخواهی
تصویری: کوون - هر چه می خواهی بگو 2024, ممکن است
بگوچی میخواهی
بگوچی میخواهی
Anonim

مردم اغلب شکایت می کنند که روابط به دلایل متداول پیش نمی رود. خواسته هایی وجود دارد ، برنامه هایی وجود دارد ، اما آنها هرگز آنها را بیان نمی کنند ، زیرا … خوب ، آنها نمی دانند چرا. اینطور نمی شود که آنچه را می خواهید با صدای بلند بگویید. در عین حال ، بسیار مطلوب است که اطرافیان به نوعی خود را حدس بزنند. و اگر حدس نمی زنند - بایاکی. یا من خودم بیکا هستم ، زیرا مردم نیازهای من را برآورده نمی کنند. معمولاً یک آه سنگین به دنبال دارد و "ما اینطور زندگی می کنیم". یا "خوب ، این زندگی است. شما هرگز نمی دانید چه کسی چه می خواهد. ما نیز باید لب خود را بالا بزنیم. خوب ، چرا که نه؟ چرا آنچه را که می خواهید نگویید. شما حداقل باید مردم را از خواسته های خود آگاه کنید. تنها در این صورت است که آنها می توانند آنها را رد کنند. اما اکثر افراد جامعه به هیچ وجه شرور نیستند. آنها حتی اغلب اوقات امتیاز می دهند. البته اگر بدانند دیگران چه می خواهند. اما چرا مردم از پرسیدن خواسته خود یا بیان نظر خود می ترسند؟ دلایل متعددی وجود دارد:

  1. ترس از اینکه دیگران تصور کنند بیش از حد پرخاشگر هستند.
  2. ترس از تجاوز دیگران. ناگهان ، اگر مردم آن را دوست نداشته باشند ، آنها را می زنند یا سرزنش می کنند ، مسخره می کنند یا انتقام می گیرند.
  3. ترس از ایجاد مزاحمت برای دیگران.
  4. اگر از مردم بخواهند بگویند افرادی اشتباه می کنند یا با آنها ناعادلانه رفتار می کنند ، می ترسند که بی درنگ ظاهر شوند. به عنوان مثال ، بسیاری از مردم حتی اگر به کسی بگویند که نام یا نام خانوادگی وی به درستی تلفظ نشده است ، ناشایست است. یا نام او واسیا نیست ، بلکه کولیا است.
  5. می ترسید که نظر یا درخواست خود شما ممکن است باعث درگیری شود.
  6. ترس از این که در شرایطی حق بیان خواسته های خود را ندارند. به عنوان مثال ، آنها بیش از حد می خواهند.
  7. مردم می ترسند که اگر چیزی شخصی بخواهند ، خودخواه ، عجیب و مردود تلقی شوند.
  8. ترس از اینکه هر درخواستی آنها را آسیب پذیر کند.

به طرز جالبی ، برای حلقه بسیار کوچکی از مردم ، این مشکلات در سطح جهانی در زندگی آنها یافت می شود. معمولاً ، به هر حال ، آنها لحظات محدودی را تغییر می دهند و با حلقه خاصی از مردم ارتباط برقرار می کنند. بنابراین مشکلات می توانند در ارتباط با افراد زیر ظاهر شوند: - غریبه ها. - توسط افراد ناآشنا - افراد مهم و کسانی که دارای رتبه بالا هستند. - دوستان. - بستگان و دوستان. شخصی آماده است تا همه چیز را به راحتی به یک غریبه منتقل کند و می ترسد که به دوستان خود بگوید آنچه می خواهند. این اتفاق می افتد که هنگام ملاقات با آشنایان دور ، شخصی می ترسد که چای بیشتری بخواهد یا یک کوکی دیگر بدهد ، بخواهد پنجره را ببندد و غیره. و برخی ممکن است از عزیزان خود هر آنچه مناسب است بخواهند ، اما آنها هرگز به خود اجازه نمی دهند دهان خود را در مقابل هر گروه دیگری از افراد باز کنند. شرایط نیز متفاوت است. برخی از افراد می ترسند اگر اطرافیانشان مشکلات خاص خود را دارند (یا به آن فکر می کنند) صحبت کنند ، یا مردم خوشحال باشند. برخی از آنها فکر می کنند که اگر مردم غذا بخورند یا استراحت کنند نمی توانید بگویید چه می خواهید. این به چه چیزی منجر می شود؟ مردم معمولاً از زندگی خود راضی نیستند. آنها از گفتن خواسته خود به شریک خود اجتناب می کنند زیرا شریک عصبانی ، ناراحت ، عصبانی و غیره است. و به طور کلی ، "زنان خردمند سکوت می کنند" و مردان خردمند همسر خود را تحریک نمی کنند تا شروع به نق زدن کند. و به نظر من چیزی که بسیار وحشتناک است زمانی است که چنین "بیمار" سالها بعد از بین می رود. بنابراین 25-30 سال. و او تمام نارضایتی هایی را که در ربع قرن جمع شده بود کنار می گذارد. او می گوید: "… می دانید ، من تمام زندگی ام رنج برده ام. من آرزوهای زیادی داشتم ، و تو … بی رحمی بی حسی. من در تمام این سالها ناراضی بوده ام / بوده ام. و تو مرا شکنجه کردی. " و شریک در حال ضرر است. او فکر می کرد که همه چیز در خانواده خوب است. همه خوشحال هستند ، رابطه عالی است. و سپس معلوم می شود که یک ستمگر است و سالهاست که رنج دیگری را برانگیخته است. در واقع ، اینجا کسی است که تحمل کرد و می خواست خوب باشد ، تمام این سالها در یک دروغ زندگی کرد. او با سکوت خود ازدواج را نجات نداد ، اما به شریکش دروغ گفت که خوشحال است و همه چیز با او خوب است. او در برابر ناامیدی از خود دفاع می کرد ، می ترسید که رد شود. و اغلب اوقات کاملاً غیر ضروری بود. تمام این سالهای رنج تنها با اجازه دادن به خود برای صحبت کردن برطرف می شود.بله ، نیمی دیگر می تواند واکنش منفی نشان دهد. اما این دلیلی است که یا روی رابطه کار کنید. یا اگر شریک به هیچ وجه امتیاز نمی دهد و احترام نمی گذارد ، رنج را رها کرده و قدمی بردارید. خود را بهتر کنید. افرادی که سکوت می کنند در درجه اول علیه خود بازی می کنند ، زیرا هرگز به خود فرصتی نمی دهند تا در جهت منافع خود عمل کنند. آنها خود را از ایجاد روابط با دیگران محروم می کنند. و می دانید ، بیان احساسات شما اصلاً ضربه ای نیست. همه چیز را می توان به صورت خنثی و بدون لحن اتهامی بیان کرد. بله ، در برخی شرایط ممکن است رویارویی با حریف وجود داشته باشد ، اما همه خواسته ها توسط دیگران با اشتیاق درک نمی شوند. مخالفت با نظرات اشکالی ندارد. حداقل ، این راهی است برای پی بردن به نظرات شخص در مورد یک موضوع خاص. و مهمترین چیز. شما استرس های غیر ضروری و نسبتاً جدی را از زندگی خود حذف خواهید کرد.