بازی های روان تنی یا پشت بدن خود پنهان نشوید

فهرست مطالب:

بازی های روان تنی یا پشت بدن خود پنهان نشوید
بازی های روان تنی یا پشت بدن خود پنهان نشوید
Anonim

روابط وابسته به هم زمینه مناسبی برای علائم روان تنی است.

از متن مقاله

علامت یادبود در قبر مخاطب است.

از متن مقاله

کمی تئوری

با درک انواع عملکردهای علائم روان تنی ، در این مقاله پیشنهاد می کنم تنها بر یکی از آنها تمرکز کنید - ارتباطی. من می خواهم در اینجا یک دیدگاه کمی متفاوت ارائه کنم - به علامت روان تنی به عنوان نقض ارتباط خارجی (بین من و دیگری) و داخلی (بین بخشهای I) نگاه کنم ، که در آن بدن به عنوان واسطه استفاده می شود.

چندین تعریف:

یک علامت روان تنی علامتی است که توسط عوامل و علل روانی ایجاد می شود ، اما به صورت جسمانی (جسمانی) به شکل بیماریهای اندام ها یا سیستم های فردی ظاهر می شود.

مشتری روان تنی فردی است که عمدتا از بدن خود به عنوان محافظت در برابر عوامل روانی-روانی استفاده می کند.

علیرغم این واقعیت که بر اساس تعریف ، علائم روان تنی علل روانشناختی دارند ، و بنابراین ، ضروری است و ممکن است از بین بردن آنها با وسایل روانی ، در واقعیت ما عمدتا توسط پزشکان مورد بررسی قرار می گیرد. من از وضعیت کنونی انتقاد نمی کنم ، فقط می گویم که این واقعیت به هیچ وجه چیز غیر طبیعی نیست. معمولاً ، وقتی فردی به بیماری روانی مبتلا می شود ، در این لحظه سوما به اندازه کافی تحت تأثیر قرار می گیرد تا مورد توجه متخصصان پزشکی قرار نگیرد. جای تعجب نیست که در این وضعیت ، آنها درگیر درمان چنین بیماریهایی هستند. اگرچه ، به نظر من ، در این مورد به سختی اصلی است ، اما برای نتایج خوب ، کار مشترک پزشک و روانشناس ضروری است.

در مقاله من ، من فقط به بیماریهای روان تنی محدود نمی شوم. و من تحت یک علامت روان تنی ، هرگونه پاسخ جسمی را که در نتیجه تأثیر عوامل روانی بوجود آمده است ، در نظر خواهم گرفت.

چرا یک بازی؟

من پیشنهاد می کنم علائم روان تنی را جزء بازی ای بدانم که بدن به طور ناخودآگاه درگیر آن است.

علامت بدنی در این بازی به عنوان یک واسطه بین من و دیگری واقعی ، یا بین من و جنبه های بیگانه شده من (نه-من) عمل می کند.

اینها بازیهای روان تنی هستند که در آنها بدن به دلایلی از دست می دهد (تسلیم می شود ، قربانی می شود).

چرا من از عبارت "بازی" استفاده می کنم؟ همه اجزای اصلی ساختاری که E. Bern در ویژگیهای بازیهای روانشناختی توصیف کرده است در اینجا وجود دارد.

  • سطح پنهان معاملات در اینجا ، مانند هر بازی روانشناسی ، یک سطح صریح (آگاهانه) و پنهان (ناخودآگاه) از ارتباط وجود دارد.
  • حضور یک سود روانی. به این ترتیب ، تعدادی از نیازها را می توان برآورده کرد: برای استراحت ، توجه ، مراقبت ، عشق و غیره.
  • ماهیت خودکار تعامل. مداوم و کلیشه ای است.

شرکت کنندگان در این بازی چه کسانی هستند؟

من-من نیستم (شخص دیگری یا قسمتی از من رد شده) ، بدن. در یک علامت روان تنی ، دیگری همیشه حضور دارد: چه مهم ، چه عمومی ، من مانند دیگری هستم.

چه زمانی ما پشت بدن خود را پنهان می کنیم و به بازی روان تنی متوسل می شویم؟

وقتی ما شهامت روبرو شدن با دیگری و خودمان با دیگری را نداریم.

در نتیجه ، ما از ارتباط مستقیم اجتناب می کنیم و در پشت بدن خود پنهان می شویم.

برخی از رایج ترین کاربردهای بدن برای ارتباط عبارتند از:

  • ما از رد دیگری شرم داریم. چند نفر از شما موقعیتی را به خاطر نخواهید آورد که در آن ، با حفظ وفاداری به دیگران ، به هیچ بیماری جسمانی یا ناراحتی جسمانی اشاره نکرده اید تا از آنها خودداری کنید؟ این روش ، باید بگویم ، منجر به علامت نمی شود ، اگر باعث ایجاد احساس گناه و وجدان در فرد شود - "آیا شما باید با تصویر مخدوش خود کاری انجام دهید"؟ یک علامت روان تنی دقیقاً زمانی ظاهر می شود که تشخیص و پذیرش جنبه های "بد" خود برای فرد دشوار است.او نوعی بیماری دارد "نه بهانه" ، بلکه واقعی است.
  • می ترسیم از دیگری امتناع کنیم. دیگری یک خطر واقعی است و نیروها نابرابر هستند. به عنوان مثال ، در موارد روابط والدین و فرزندان ، هنگامی که برای کودک دشوار است که خواسته های خود را با بزرگسالان مخالفت کند.

اگر ما چیزی را نمی خواهیم ، اما در عین حال می ترسیم آن را آشکارا اعلام کنیم ، می توانیم از بدن خود استفاده کنیم - ما آن را در یک بازی روان تنی "تسلیم" می کنیم.

وقتی بدن خود را "تسلیم" می کنیم:

  • ما صلح در خانواده می خواهیم: "اگر همه چیز آرام بود" - موقعیت گربه لئوپولد.
  • ما نمی خواهیم (می ترسیم) به کسی "نه" بگوییم.
  • ما می خواهیم (باز هم می ترسیم) تا خدای نکرده آنها درباره ما بد فکر نکنند: "ما باید صورت خود را حفظ کنیم!" ؛
  • ما از این می ترسیم / شرم داریم که برای خود چیزی بخواهیم ، زیرا معتقدیم دیگران باید خودشان حدس بزنند.
  • به طور کلی ، ما از تغییر هر چیزی در زندگی خود می ترسیم …

فکر می کنم به راحتی می توانید این لیست را ادامه دهید.

در نهایت ، ما هیچ کاری نمی کنیم و منتظر می مانیم ، منتظر می مانیم ، منتظر می مانیم … به امید آنکه اتفاقی به طور معجزه آسایی برای ما بیفتد. این اتفاق می افتد ، اما به نظر نمی رسد فوق العاده باشد ، و گاهی اوقات کشنده است.

مشتری روان تنی

یک راه حل خوب و ساده برای مراجعه کننده به روان درمانی این است که با ترس های پیش بینی کننده خود کنار بیاید و سعی کند ارتباط مستقیمی برقرار کند.

به عنوان یک قاعده ، بهبودی به سرعت انجام می شود پس از آنکه فرد موفق به بازیابی پرخاشگری سالم شد و یاد گرفت که چگونه آن را در تماس با دیگران و با خود مدیریت کند. در زبان گشتالت درمانی ، این تز به این شکل است:) پرخاشگری و هدایت آن به سمت شیء از نیاز ناامید شما

پرخاشگری در این زمینه یکی از معدود روشهای م toثر برای دفاع از مرزهای روانی ، حفاظت و حفظ فضای روان تنی شما است.

اما مشتری روان تنی کارها را متفاوت انجام می دهد. او به دنبال راه های آسان نیست. او برای این کار بسیار باهوش و تحصیل کرده است. او زبان بدن را برای برقراری ارتباط انتخاب می کند و از پرخاشگری به هر طریق ممکن اجتناب می کند.

علامت همیشه خروج از تماس است. و اگر مشتری سازمان یافته عصبی این تماس را به فضای ذهنی خود "منتقل" می کند و احساساتش (و نه تنها آنها) به طور فعال در قالب یک گفتگوی داخلی با مجرم زندگی می کنند ، سپس مشتری سازمان یافته از نظر روانی همه چیز را به صورت نمادین بازی می کند و بدن را به هم متصل می کند. علامت یادبود در قبر مخاطب است.

"من مستقیماً با دیگری ملاقات نخواهم کرد ، با ترسهایم ، من مستقیماً در مورد نیازهایم صحبت نخواهم کرد - من بدن خود را به جای خودم ارسال خواهم کرد" - این نگرش ناخودآگاه مراجعه کننده روان تنی است.

"تحمل کنید ، سکوت کنید و بروید" - این شعار او در شرایط مشکل ساز تعامل است.

برای چنین مشتریانی ، حفظ جهان شکننده آنها ، تصور ایده آل عزیز از خود ، ثبات واهی آنها مهمتر است.

سایکوسوماتیک و اعتیاد مشترک

رابطه وابسته به هم زمینه مناسبی برای ایجاد علائم روان تنی است.

ماهیت یک رابطه وابسته به هم چیست؟ در صورت عدم تمایز تصویر از خود و مرزهای ضعیف. فرد وابسته به هم تصور مبهمی از من ، خواسته ها و نیازهای خود دارد. در روابط ، او بیشتر روی دیگری تمرکز می کند. در موقعیتی بین خود و دیگری ، او بدن خود را به عنوان یک قربانی "انتخاب" می کند. با این حال ، این انتخاب در اینجا بدون یک انتخاب واقعی است. این یک روش خودکار برای تماس با یک فرد وابسته به روابط است.

شما می گویید چرا چنین قربانی ای؟ در نظر دیگران و در چشم خود خوب باشید.

با این حال ، همیشه چنین نیازی به فداکاری وجود ندارد. یک فرد بالغ ، حتی وابسته به دیگری ، همیشه حق انتخاب دارد. بهترین آنها تا حد زیادی روان درمانی است.

در مورد کودکان ، همه چیز بسیار پیچیده تر است. کودک چاره ای ندارد ، برای او دشوار است که اراده خود را نشان دهد ، به ویژه در یک محیط تهاجمی سمی. او کاملاً به دیگران قابل توجه وابسته است. وضعیت در وضعیت استفاده از گناه و شرم توسط شخصیت های والدین بهتر نیست. به طور طبیعی ، همه اینها "به نفع خود" و "به خاطر عشق به او" انجام می شود.

من به یک مثال زیبا از فیلم "مرا در پشت تخته دامن دفن کنید" اشاره می کنم.

کودک در سیستم خانواده نشان داده شده تنها می تواند با بیماری زنده بماند. سپس اعضای بزرگسال سیستم حداقل برخی احساسات انسانی را نسبت به او ایجاد می کنند - به عنوان مثال ، همدردی. به محض اینکه او شروع به نشان دادن نگرش های خود مختار خود به بزرگسالان کرد ، سیستم فوراً بسیار تهاجمی واکنش نشان می دهد. تنها راهی که کودک می تواند در چنین سیستمی زنده بماند این است که خود و مجموعه ای از بیماریهای جدی جسمانی را رها کند.

بزرگسالان حداقل یک نوع روان درمانی دارند ، اما کودک از این امر محروم است. از آنجا که در وضعیتی با سیستم وابسته به هم ، کودک به عنوان یک علامت سیستمیک با ذهنیت "برای رهایی از بیماری بدون تغییر در هیچ چیزی در سیستم خانواده" به درمان اعزام می شود.

و برای بزرگسالان ، خروج از سیستم خانواده وابسته به هم اغلب بسیار دشوار است و برای برخی حتی غیرممکن است.

در اینجا نمونه ای از تجلی بزرگسالان ، نه کمتر غم انگیز از سایکوسوماتیک ، در نتیجه روابط وابسته به هم از تمرین درمانی خود ، ارائه شده است.

مشتری S. ، یک زن 40 ساله ، ازدواج نکرده است ، در سن او دارای دسته زیادی از بیماری ها است. در سالهای اخیر ، این به مانعی جدی برای کار او تبدیل شده است. علیرغم ماهیت قانونی غیبت های کاری (گواهی پزشکی) ، تهدید واقعی عدم انعقاد قرارداد دیگر بود - تعداد روزهایی که او در مرخصی استعلاجی گذراند از روزهای کاری فراتر رفت. آخرین تشخیصی که S. را مجبور به درمان کرد بی اشتهایی بود. وقتی به صحبت های مشتری گوش می دادم ، مدام با این س haال روبرو می شدم: "چگونه شد که این زن هنوز جوان شبیه یک پیرزن بیمار و متزلزل به نظر می رسد؟" "این چه خاکی است که انواع بیماریها روی آن به شکلی شکوهمند شکوفا می شوند؟" مطالعه تاریخ شخصی او به او اجازه نمی دهد به چیز جدی برسد: هیچ یک از وقایع زندگی او آسیب زا به نظر نمی رسد: تنها فرزند خانواده ، مادر ، پدر ، مهد کودک ، مدرسه ، موسسه ، در یک شرکت خوب کار می کند. تنها استثنا مرگ پدرش در سن 50 سالگی 10 سال پیش بود ، که نوشتن همه چیز برای آن دشوار بود. این رمز و راز به لطف یک رویداد غیر منتظره حل شد: من به طور تصادفی او را در حال قدم زدن با مادرش دیدم. آنچه دیدم مرا شوکه کرد. من حتی در ابتدا شک کردم - آیا این مشتری من است؟ آنها مانند دو دوست دختر در خیابان راه می رفتند - دست یکدیگر را گرفته بودند. حتی می توانم بگویم که مادر مشتری جوانتر به نظر می رسید - همه چیز در مورد او با انرژی و زیبایی می درخشید! چیزی که نمی توان در مورد مشتری من گفت - لباس های شیک ، پشت خمیده ، ظاهری کسل کننده ، حتی انتخاب رنگ موی خاکستری نقره ای - همه چیز او را بسیار پیر کرد. ارتباطی به وضوح در ذهن من ایجاد شد - راپانزل و جادوگر مادرش ، جوانی ، انرژی و زیبایی او را می گیرند! در اینجا او پاسخ همه بیماری ها و بیماری های بدش است - روابط بدخیم وابسته به هم! همانطور که معلوم شد ، این نوع روابط همیشه در زندگی مشتری وجود داشته است ، اما آنها پس از مرگ پدر او حتی بیشتر بدتر شدند - تمام قدرت "عشق" مادری بر روی S. در یک جریان قدرتمند قرار گرفت. از زندگی دخترش (باید زودتر بگویم ، یک دختر بسیار زیبا و باریک - او عکسهای خود را نشان داد) همه دوست پسران ، چند دوست به تدریج ناپدید شدند: مادرم همه را جایگزین کرد! نتیجه بسیاری از بیماریهای جسمانی ، همانطور که قبلاً نوشتم ، بی اشتهایی بود. همچنین مطمئناً مورد توجه است. واقعیت این است که این بیماری روانی ، که در بیشتر موارد دختران نوجوان معمول است ، نماد یک درگیری ناخودآگاه حل نشده بین دختر و مادر از نظر جدایی است. روانکاوها ، با مطالعه شرح حال موکلم ، به احتمال زیاد می گویند: "دختر نمی تواند مادرش را بخورد و هضم کند ، زیرا او بسیار سمی است!" با وجود دیدگاه های نظری مختلف ، من فکر می کنم اکثر درمانگران با تعریف این نوع رابطه بین مادر و دختر به عنوان وابسته به هم موافق هستند.

چه باید کرد؟

تجربه من در مورد مراجعان روان تنی زمانی موفقیت آمیز بوده است که در طول درمان ، توانستم آنها را در تألیف مشکلاتشان متقاعد کنم. اگرچه به خودی خود آسان نیست.

در اینجا طرحی برای کار با یک مشتری وجود دارد که علائم روانی را به عنوان یک درخواست ارائه می دهد:

  • ابتدا ، شما باید ماهیت دستکاری کننده الگوهای رفتاری را درک کنید.
  • نیازهایی را که به گونه ای علامت دار برآورده می شوند ، درک کنید.
  • از آن احساسات (ترس ، شرم ، گناه) ، یا موضوعاتی که باعث ایجاد رفتارهای دستکاری می شوند آگاه شوید.
  • با این ترس ها زندگی کنید. اگر این اتفاق بیفتد چه اتفاقی می افتد؟
  • روش تماس دیگری را امتحان کنید. تسلط بر امکان گفتگو بین خود و علامت. در اینجا ، به نظر من ، موفق ترین تکنیک های کار با صندلی خالی ، سنتی برای رویکرد گشتالت است.

به عنوان یک قاعده ، ماهیت کار با یک علامت ، توانایی برقراری گفتگو بین خود و علامت است و در این گفت و گو می توان علامت را به عنوان یکی از جنبه های خود بیگانه خود شنید و با آن "مذاکره" کرد.

  • علامت می خواهد به شما چه بگوید؟
  • این علامت در مورد چیست؟
  • او به چه چیزی نیاز دارد؟
  • او چه چیزی را از دست داده است؟
  • او به چه چیزی هشدار می دهد؟
  • او چگونه به شما کمک می کند؟
  • او می خواهد چه چیزی را در زندگی شما تغییر دهد؟
  • چرا او می خواهد این را تغییر دهد؟

مراجعه کننده با علامت موافقت می کند که به پیام خود توجه کند و قول می دهد شرایطی را که تحت آن بیماری از بین می رود برآورده کند.

نویسنده: ملیچوک گنادی ایوانوویچ

روانشناس ، درمانگر گشتالت ، مشاور آنلاین

برست (بلاروس) ، مینسک

برای افراد غیر مقیم امکان مشاوره و نظارت از طریق اسکایپ وجود دارد.

ورود به Skype: Gennady.maleychuk

توصیه شده: