گوگا مقاومت ناپذیر ، معروف به ژورا

فهرست مطالب:

تصویری: گوگا مقاومت ناپذیر ، معروف به ژورا

تصویری: گوگا مقاومت ناپذیر ، معروف به ژورا
تصویری: تست مقاومت گوشی گوگل پیکسل 6 پرو|Google pixel 6 pro 2024, آوریل
گوگا مقاومت ناپذیر ، معروف به ژورا
گوگا مقاومت ناپذیر ، معروف به ژورا
Anonim

منبع: tanja-tank.livejournal.com

کاترینا زیبا و موفق ، قهرمان ورا آلنتوا در فیلم "مسکو به اشک ها اعتقاد ندارد" ، هیچ غم و اندوهی نداشت - بنابراین گوگا غیرقابل مقاومت ، معروف به ژورا ، در قطار به او چسبید! من از جوانی به طور شهودی او را دوست نداشتم. و اکنون با صراحت می فهمم که کاترینا در چهل سالگی چه نوع زندگی را آغاز کرد … یک زندگی بسیار "سرگرم کننده".

بنابراین ، اجازه دهید این subchik را تجزیه و تحلیل کنیم

در قطار ، گوگا بلافاصله بدون تشریفات رفتار می کند و مرزهای شخصی یک زن ناآشنا را نقض می کند. در ابتدا او سرسختانه او را مورد بررسی قرار می دهد ، سپس به یک مکالمه می چسبد (بنابراین شبه صادقانه ، شبه ساده ، برای بستن سریع فاصله ، ایجاد توهم نزدیکی) ، که طی آن قهرمان را چندین "تشخیص" می دهد (هیچ مرد ، در محل کار - نه بالاتر از استاد) ، سپس به طور نامناسب به "شما" می رود. این باعث می شود کاترینا کاملاً تکان دهنده باشد و او به دنبال خلاص شدن از این نوع است.

یک نکته مهم. گوگا با تأمل خاطر نشان می کند که کاترینا ظاهر یک زن مجرد دارد - زیرا او "ارزیابی" می کند. اگرچه در واقع ، او تخمین می زند ، خیره شدن به او (سام واکنین به "حفظ تماس چشمی نافذ" به عنوان ویژگی یک خودشیفته اشاره می کند) و بلافاصله حساسیت او را نسبت به خشونت با تحریکات کوچک آزمایش می کند. با تعریف نگاه زن به عنوان ارزشیابی ، او ارزیابی و مقایسه ابدی ماهیت خودشیفتگی را به او نشان می دهد.

گوگ با روحیه ای کاملاً خودشیفته ، خواستگاری خشونت آمیزی را آغاز می کند. او خود را به عنوان راهنما تحمیل می کند - در حالی که فراموش نمی کند توجه کاترینا را به این واقعیت جلب کند که او فقط پول کافی برای تاکسی به خانه او دارد و مجبور است تا خانه شخصی خود پیاده روی کند. مانند ، دامنه قربانی من را تخمین بزنید.

کاترینا نوع قطار را دوست ندارد. اما در عین حال … جالب است. جالب است که او می گوید و رفتار می کند "نه مانند دیگران". به عبارت دقیق تر ، او گستاخانه و خانوادگی رفتار می کند. که به اشتباه توسط کاترینا (و هزاران تماشاگر) به خاطر مردانگی ، اعتماد به نفس و قدرت گرفته شده است.

و سپس گوگا به کاترینا می چسبد. روز بعد ، او در ورودی مراقبت می کند و تقریباً کیف ها را از او می رباید. این یک مرد است ، ما داریم روی صفحه نمایش کار می کنیم. اما قهرمان یک کیسه سیب زمینی نیست که عجله کند. او کیف های سبک حمل می کند ، که می تواند تا 20 سال از زندگی بدون شوهرش به خوبی از عهده آن برآید.

بنابراین گوگا حتی بیشتر به مرزهای شخصی کاترینا نفوذ می کند. هنگامی که در آپارتمان بود ، او به اطراف نگاه می کند و متوجه می شود که او بود که به آنجا رسید. من جزئیات رفتار بی شرمانه او را در کتاب والنتین چرنیخ آموختم ، که به عنوان پایه ای برای فیلمنامه استفاده می شد:

گوگا به اطراف نگاه کرد ، به اتاق کاترینا نگاه کرد.

- خوب ، چطور؟ - کاترینا پرسید.

- خوب. بر اساس درخشش شیشه و شمع فرش ، بیش از یک روز پیش آن را تمیز کردم. برای دیدار با من آماده می شوید؟

کاترینا گفت: "شما حدس زده اید." - بیشتر حدس بزنید.

- فکر کنم شام بخوریم

- باز هم حدس می زنم. فقط ده دقیقه استراحت می کنم.

- استراحت کنید ، - گوگا مجاز است.

او به آشپزخانه رفت ، یخچال را باز کرد ، محتویات آن را بررسی کرد ، به کابینت های دیواری نگاه کرد.

اغواگری به یک اسراف تبدیل می شود: گوگا "اجازه می دهد" کاترینا روی صندلی بنشیند و برای پختن شام عجله می کند. و توجه داشته باشید ، با دست شخص دیگری ، فوراً الکساندرا را برای تمیز کردن پیاز تطبیق دهید.

در مرحله بعد ، گوگا برای جلال خود ، معشوق خود نمایش می گذارد: او به مناسبت تولد مردم را برای پیک نیک جمع می کند. اول ، او دروغ می گوید - تولدش در زمان دیگری است. ثانیاً ، چنین اجراهایی نشانه بارز فردی فریبکار و فریبکار است که می داند چگونه اغوا کند و چنین کارهایی را انجام داده است ، بار اول نیست. ثالثاً ، او منابع ملی را همزمان از چندین منبع می خورد: از دوستان کاترینا ، الکساندرا.

در طول راه ، او موفق می شود برخی از آنها را بی ارزش کند:

الکساندرا شروع به گفتگو کرد.

- آیا نیکولای ایلیچ دانشمند با استعدادی است؟

- اون با ریش؟ - گوگا تصریح کرد.

- با بز بز

- نه واقعا.

- چگونه تعیین می کنید؟ وی همچنین از پایان نامه دکتری خود دفاع کرده و در حال آماده سازی پایان نامه دکتری است.

- نامزدها از همه چیز دفاع می کنند …

با این حال ، گوگا آماده ستایش است. اما چگونه؟ خودشیفته ظاهر. مدام خود را با شخص دیگری مقایسه کنید.

- در مورد استعداد ، - گوگا یادآور شد. - ببینید وازک چگونه ماشین را می راند. فوق العاده هدایت می کند او استعداد رانندگی دارد. من نمی توانم این کار را انجام دهم. اما من در موتورها تعداد بسیار کمی را درک می کنم. من هم یک استعداد هستم.

و ظاهر گوگا در آپارتمان کاترینا در صبح یکشنبه؟ او اصلاً برایش مهم نیست که مردم آخر هفته بخوابند ، برنامه های دیگری داشته باشند ، که هیچ کس به او رضایت ندهد. به یاد داشته باشید که او به سادگی در مورد پیک نیک به کاترینا و الکساندرا گفت و بدون انتظار بله یا خیر رفت. و حالا او آنها را به معنای واقعی کلمه به کباب می کوبد. البته ، به نفع خود آنها ، که او بهتر از خود ذینفعان احتمالی می داند! در طبیعت ، آنها می گویند ، بخوابید.

در کتاب چرنیخ دیالوگی وجود دارد که در آن کاترینا هنوز سعی می کند به گوگا بگوید که در پیک نیک کیست. بلکه او حتی می گوید. اما به نظر نمی رسد که او حرف او را می شنود و به هر طریقی موضوع را ترجمه می کند ، آن را اتو می کند و فراموش نمی کند که دوباره خود را بیرون بیندازد:

کاترینا هشدار داد: "گوگا ،" با وجود همه بینش شما ، من آن کسی نیستم که شما مرا به خاطر آن قبول دارید.

گوگا موافقت کرد: "البته نه آن یکی." - تو بهتری.

- جدی میگم.

الکساندرا تأیید کرد: "او جدی است." "او از یک کارخانه لباسشویی نیست ، او بزرگ است …

گوگا لبخند زد: "… رئیس صنعت."

کاترینا گفت: "بله."

- شما هم معاون هستید البته. همه رهبران ما معاون هستند.

کاترینا دوباره تأیید کرد: "بله."

- و آنها در خارج از کشور رفت و آمد می کنند. و شما دیروز از پاریس برگشتید.

الکساندرا تصحیح کرد: "دیروز نیست." - دو هفته پیش.

گوگا گفت - بیایید وقت خود را روی چیزهای کوچک هدر ندهیم. - روز ، هفته ، مثبت یا منفی - مهم نیست.

کاترینا گفت: "من با شما جدی صحبت می کنم."

- من نیز ، - گوگا تأیید کرد. - شما یک زن جدی هستید ، من یک مرد جدی هستم. آنها آنقدر خوب در مورد من در اینجا صحبت کردند که البته شما احساس عقده حقارت خاصی کردید. شما می خواهید در مورد شایستگی ها و دستاوردهای خود به من بگویید. ما حتما صحبت خواهیم کرد. بیایید در خانه روبروی هم بنشینیم: من یک سوال از شما دارم ، شما پاسخ من هستید. یا یکی از مونولوگ های شما برای کل عصر وجود خواهد داشت. بهت قول میدم. برای من خیلی جالب است. و حالا بیایید قارچ بزنیم.

به هر حال ، در همان پیک نیک ، الکساندرا از گوگا می پرسد چرا او مادرش را خیلی دوست دارد. و جواب را با روحیه خودشیفته می دهد. آنها می گویند که کاترینا زیبا است ، اما زیبایی در درک او …

- زیبایی در درک من کمال عملکردی است.

الکساندرا گفت: "من متوجه نمی شوم."

- من به او نگاه کردم و متوجه شدم: مادر شما عالی است. او همه چیز را که یک زن به آن نیاز دارد ، دارد و نه بیشتر. او مانند یک هواپیمای زیبا است.

پس از پیک نیک ، گوگا متوجه می شود که یخ به وضوح شکسته شده است: کاترینا نگاه تامل برانگیز و گرم خود را از او نمی گیرد. به زودی گوگا و کاترینا را در رختخواب می بینیم - واضح است که رمان به سرعت در حال توسعه است.

خوب ، وقت انجام تست قلم است. در صحنه زیر که در کتاب چرنیخ توضیح داده شده است ، اشاره ای جزئی به احساس زمین وجود دارد. کاترینا شب را با لیودمیلا می گذراند ، گوگا با او تماس می گیرد و به درخواست دوستش ، او را صدا می کند تا به آنها برسد. اما گوگا ، که تقریباً هر روز ظاهر می شود و تماس می گیرد (زمانی که او بخواهد) ، ناگهان وارد یک ژست می شود. و هرچه کاترینا داغتر می پرسد ، گوگ سرسخت تر است. حتی در پایان مکالمه "بوسه" بزنید تا به او بگویید که اورا کنار بگذارد. و این بیانگر تمایل آگاهانه یا غیر ارادی برای ناامید کردن کاترینا است. اگر نمی توانید بیایید - نیایید ، اما حفظ احساس متقابل در زن ظاهراً دوست گوگ بسیار آسان است. اما او نمی خواهد.

کاترینا تلفن را برداشت و گفت:

- بیا. حالا آدرس را به شما دیکته می کنم. با دوست دبیرستانی ام آشنا شوید.

لیودمیلا زمزمه کرد:

- من واقعاً می خواهم گوش کنم ، - و سریع به آشپزخانه رفت ، جایی که تلفن موازی در آنجا بود.

- خیلی دیر است ، - گوگا اعتراف کرد. - تا من می رسم ، باید بروم ، وگرنه وقت سوار شدن به مترو را ندارم.

- من پول تاکسی به شما می دهم.

- من در آن شوخی هستم: افسران رومانی از زنان پول نمی گیرند.

- من تا روز حقوق بهت قرض میدم. بیا. ما هنوز یک نوشیدنی باقی مانده است.

- با تشکر. من از نظر بدنی هستم خسته. و دوست شما باید من را دوست داشته باشد تا چیزی علیه من نداشته باشد. از شنیدن صدای شما خوشحال شدم.

- من هم همینطور.

- فردا تماس می گیرم.

-تو فقط بیا

- من می آیم.

- میبوسمت.

آنها با تلفن سکوت کردند.

سرانجام گوگا گفت: "من فردا این کار را می کنم" و تلفن را قطع کرد.

تقریباً به همان شیوه ، اگرچه برای یک زن عاشق کمی ، اما بسیار محسوس ، بعد از اولین رابطه جنسی او را ناامید می کند. قبل از آن ، به الکساندرا گفته بود که او و کاترینا با هم زندگی خواهند کرد و او شش روز به او فرصت می دهد تا در این باره فکر کند ، این بار گوگا "مرموز" رفتار می کند. به جای تأیید مقاصد اولیه خود و اطمینان از متقابل زن ، او آن را می خنداند ، سکوت می کند و سپس می گوید که بی رحمانه گرسنه است.

سپس آنها در کنار هم دراز کشیدند ، دستان او همچنان به نوازش ادامه می داد ، او همیشه به آن احتیاج داشت ، اما هیچ مردی هرگز از آن مطلع نشد ، اما او فهمید.

- تو شگفت انگیزی.

- من هرگز افرادی مثل شما نداشتم. تو عالی هستی.

- دستگاه چقدر حساس است؟ او پرسید.

- بله ، اگر ناراحت نشده اید.

- ناراحت نمی شوم. به من میرسی اگر پیشنهاد ازدواج با شما را داد ، من فوراً موافقت می کنم. اگر شما این را نمی خواهید ، من تا زمانی که به من علاقه دارید هنوز با شما خواهم بود.

گوگا گفت - در اولین جلسه ، آنها شرایط را مورد بحث قرار دادند.

کاترینا اعتراض کرد: "نه در ابتدا." - و هیچ شرطی وجود نداشت. توافق طرف شکست خورده با تمام شرایط برنده وجود داشت.

- در مورد برنده لازم نیست. من برنده نیستم ، خوش شانس هستم. من خیلی وقته بدشانس بودم متاسف. من میخواهم بخورم. من آن را بی رحمانه می خواهم.

ما همچنین به "حساسیت" ویژه گوگا اشاره می کنیم ، که به نظر می رسید نیاز کاترینا به نوازش های نهایی را حدس زده است. در پیک نیک ، او را با پتو می پوشاند. این "حساسیت" خودشیفته - سلاح مرگبار اغواگر - به قسمت دیگری می خورد:

در لابی سینما بستنی خریدند ، سپس لیموناد. او دوباره تعجب کرد که چگونه می تواند احساس کند که بعد از بستنی تشنه خواهد بود.

پروب های پر تقویت می شوند. گوگا به خود یک جمله کاملاً جنسیتی می دهد: "به یاد داشته باشید ، همه چیز و همیشه من خودم بر اساس ساده تصمیم می گیرم که من یک مرد هستم." در واقع ، او صراحتاً تحقیر خود را نسبت به زنان بیان می کند. اما دوباره گیر می کنیم و دستمال هایمان را دراز می کنیم - خوب ، او یک مرد واقعی است ، زیرا خودش گفته است که او یک مرد است و حتی با چنین صدایی.

کاترینا هنوز در تلاش است تا از مرزهای خود دفاع کند و یادآوری می کند که ، در واقع ، لازم نیست که غیرتمندانه ، بدون موافقت او ، در زندگی دخترش دخالت کنید. گوگا او را با لحنی "فرمان" شروع کرد و تهدید کرد که اگر بار دیگر به خودش این اجازه را بدهد ، پاهای او در این خانه نخواهد بود. تسلط داشته است! تهدید به پارگی می کند! و کاترینا سکوت می کند. و حتی عذرخواهی می کند - تا اینجا با خویشتن داری. او در حال حاضر عادت به عذرخواهی غیرعادی دارد. عذرخواهی فقط به این دلیل که او مجرم شناخته شده است - علاوه بر این ، بی ادبانه و در ملاء عام.

بنابراین ، آزمایشات قلم با موفقیت انجام شد. مشتری برای Ice Soul آماده است.

و وقتی رودیون برای شام حاضر می شود ، خود به خود اتفاق می افتد. گوگا بطور عصبی عصبی است. من فکر می کنم ، از بسیاری جهات ، چون خودم را با رودیون براق و ظاهری موفق مقایسه می کنم ، احساس می کنم تندی از بی اهمیتی وجود دارد. معلوم شد که بانویی که قبلاً به عنوان جام خود تصور می کرد ، چه نوع خواستگاری دارد. و سپس مهمان اعلام می کند که کاترینا مدیر کارخانه است. چه ضربه ای هدفمند و قدرتمند به دردناک ترین مکان گوگینو - نفس آسیب شناس ، که از ناچیزگی به عظمت می شتابد! گوگو با موجی قوی از شرم خودشیفته پوشانده شده است ، این به معنای واقعی کلمه او را فلج می کند. او آمادگی واکنش کافی را ندارد. او احساس بی اهمیتی می کند. او غیرقابل تحمل است. و فوراً ادغام می شود.

در اینجا یک جزئیات دیگر است. در قطار ، گوگ به طور غیر ارادی چیزی را که به آن حسادت می کند ، بیان می کند. او "حدس می زند" که کاترینا موقعیتی بالاتر از یک استاد ندارد. در واقع ، ظاهراً برای گوگی ، این یک رویای نهایی است.دستیابی به آن امکان پذیر نبود - چه به دلیل شخصیت غیرقابل تحمل ، عدم حرفه ای بودن یا عدم اطمینان اولیه (آیا واقعاً می توانید به یک فرد الکلی مست احتیاج داشته باشید؟). و او همیشه به کاترین به عنوان یک استاد حسادت می کند. و سپس معلوم می شود که او در حال حاضر یک کارگردان کامل است. زمین از زیر پای او ناپدید می شود ، حسادت در آتش بازی های کور کننده ظاهر می شود …

توجه داشته باشید که در اینجا کاترینا تقریباً به دنبال او می دوید و از او التماس می کند که آنجا را ترک نکند. این اولین تحقیر اوست. بیایید به خاطر بسپاریم که او حتی در شرایطی که با Rodion باردار شد ، باوقار رفتار کرد. و اکنون ما تغییر شکل واضحی از روان او را مشاهده می کنیم ، که به طور ثابت حتی با یک ارتباط کوتاه با افراد منحرف بوجود می آید. علاوه بر این ، زانو زدن ، و بوسیدن دست ها ، و شستن زمین ها برای ورود معشوقه …

با سخت ترین تجربیات شرم خودشیفتگی ، گوگ سعی می کند با یک راه آشنای طولانی کنار بیاید - دچار سرگیجه می شود. او اصلاً به دلیل نگرانی از فروپاشی عشق مشروب نمی نوشد و نه به این دلیل که ظاهراً کاترینا او را فریب داده است. او با کمک بیهوشی الکلی سعی می کند تجربیات غیرقابل تحمل شرم خودشیفته را در خود خفه کند.

رفتار گوگا روی میز ، سرسختی او در مورد التماس های کاترینا ، عزیمت و ناپدید شدن سریع - گوگا مانند یک فرد کینه توزانه رفتار می کند. مانند همه قربانیان منحرف ، کاترینا احساس گناه هیولایی خود را دارد ، تقریباً خیانت. او دیگر نمی تواند مغز خود را ، معمولاً هوشیار ، روشن کند و بفهمد که چقدر واضح و آشکارا با واکنش گوگا نامتناسب است.

بلافاصله ، ما توجه می کنیم که گوگا با درخواست حقیقت و تقریبا اعتراف از کاترینا (و در عین حال عدم تمایل به گوش دادن به او) ، اطلاعات بسیار کمی در مورد خود ارائه می دهد. در حقیقت ، تنها چیزی که درباره او شناخته شده این است که او قفل ساز است و طلاق گرفته است و همسرش خوب بود و اکنون با مرد خوبی زندگی می کند. (به هر حال ، من می توانم ببینم که او در آینده با کاترینا از چه چیزی ناراحت می کند: ستایش از سابقش).

یک چراغ مشخص قهرمان موراویووا از کاترینا نام یکی از عزیزان را می پرسد. و کاترینا از شوک از خودش یخ می زند: او نمی داند نام خانوادگی گوگا چیست! چنین اشتیاق های طوفانی و نیمه هوشیاری برای قربانی اغواگری خودشیفته بسیار مشخص است.

اما چشمان کاترینا در حال حاضر توسط مه غلیظ نورافشانی مبهم شده است. او گریه می کند ، دیوانه می شود ، به خاطر گناهی که وجود ندارد ، خود را نفرین می کند. برای فریب بزرگ ، که وجود نداشت. به خاطر خیانتی که مرتکب نشده است. اما ساعتی دور نیست که او خود را گناهکار بداند زیرا قوی تر از گوگی ، باهوش تر از گوگا ، از نظر اجتماعی موفق تر از گوگا است …

همه دوست دختران به علاوه کولیا احضار می شوند. همه پای خود را بر می دارند و مسکو را در جستجوی گوگا شانه می کنند. چقدر هیاهو ، چقدر اضطراب ، چقدر اندوه … همانطور که در مورد پیک نیک ، گوگ خودشیفته موفق می شود نه تنها منابع کاترین ، بلکه "موارد اضافی" را نیز بلعد.

در همین حال ، او قبلاً شروع به تخریب زندگی کاترینا کرده است. این هشت روز در حالی که گوگا تلخ می نوشد به چه می اندیشد؟ در مورد کارخانه؟ در مورد کارگران؟ در مورد دخترت؟ بالاخره درباره یک لباس جدید؟ نه ، در داستان چرنیخ روزهای اول کاترینا … می نوشد ، سپس تصمیم می گیرد که سرکار نرود. هق هق می کند و موهایش را بیرون می کند. او همه را روی گوش بلند می کند و آنها را از تجارت دور می کند. همه چیز ، به جز گوگا ، اهمیت خود را برای او از دست داده است.

سرانجام ، کولیا گوگا را پیدا می کند. و گوگا به سرعت در حال بهبود است. بخاطر خستگی مشروب را ترک کرده اید؟ غرق در بحث های آهنین کولیا؟ مهم نیست چگونه باشد. بسیار قدرتمند ، فوق العاده قدرتمند ، عظمت او برافراشته شد. مدیر زیبای کارخانه و معاون او را از زمین بیرون آوردند! بنابراین او اوگوگو است. چه چیزی وجود دارد: اوگو! دیگر نیازی به غرق کردن بی اهمیتی در ودکا نیست و قهرمان می رود تا صورت خود را بشوید و به صورت تمیز تبدیل شود.

توجه کنید: گوگا که خود را متقاعد به بازگشت کرده است ، با چهره ای فلسفی ماتم انگیز به کاترینا نگاه می کند ، اما اصلاً عذرخواهی نمی کند. اما کاترینا از او عذرخواهی خواهد کرد ، بسیار عمیق و مکرر ، دریغ نکنید. و او تا لحظه ای عذرخواهی می کند ، تا زمانی که از طبیعت گندیده گوگا عبور کند ، همانطور که قبلاً از طریق رودون دیده بود.

همچنین توجه داشته باشید: گوگا برای اولین بار کت و شلوار می پوشد.چرا؟ و در اینجا چیزی است که: او حداقل در ظاهر به دنبال "مطابقت" با وضعیت کاترینا است. برای کاترینا استاد ، او یک اسکیت بی تکلف را اسکیت زد ، اما برای کاترینا کارگردان ، شما باید بیشتر به سبک پاپ لباس بپوشید …

به این فکر کنید که کاترینا در مقابل گوگی "وحشی" چه نوع نجاری را کشت. او پس از 20 سال به شدت بر روی یک گل نرگس - رودولف -رودیون سوخته است.

اما فقط می توان به گوگا تبریک گفت. یک جام عالی به دست آمد! زیبا ، موفق ، شناخته شده ، از نظر مالی امن … و بسیار وظیفه شناس ، کوه هایی در حال حرکت برای عشق! به هر حال ، او با استخوان دراز کشید و او را بازگرداند! بله ، او اکنون تمام حسادت را به این زن ، تمام نفرت را از بین خواهد برد ، او بر همه بی اهمیتی خود نسبت به او غلبه خواهد کرد.

بله ، زندگی کاترینا تازه آغاز شده است ، من شک ندارم … یک زندگی بسیار "سرگرم کننده" …

توصیه شده: